معرفی و دانلود کتاب همراز
برای دانلود قانونی کتاب همراز و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب همراز
پاریس زیر باران بمبهاست. دولتمردان شهر را ترک کردهاند، اما آن دو قصد نرفتن ندارند. او و آنی ماندهاند تا زندگی تازهای را بنا کنند و گذشتهی تلخشان را از یاد ببرند، اما همهچیز فرو میپاشد. کتاب همراز نوشتهی هلن گرمیون داستانی پیچیده است که ماجرای زندگی زنی بهنام آنی را از چند زاویه و نگاه مختلف برای مخاطبان خود روایت میکند. ما از طریق نامههای بینام و نشانی که هر هفته برای کامیل ارسال میشوند با زندگی این زن که در بدترین ماههای جنگ جهانی دوم در پاریس زندگی میکرد، آشنا میشویم.
کتاب همراز
امروز سهشنبه است. کامیل هر قدر هم که بکوشد تا ذهن خود را از نامهای که احتمالاً تا چند دقیقهی دیگر به دستش میرسد منحرف کند، موفق نمیشود. هفتهی اولی که این نامههای بینام و نشان بهدستش رسید، تصور کرد که شاید از طرف یک نویسندهی جوان فرستاده شدهاند؛ مثلاً نویسندهای که از افشای اسم خود خجالت میکشد و میخواهد ابتدا رضایت ناشر را جلب کند و بعد نامش را پایین داستان دنبالهدارش بنویسد؛، اما پس از مدت کوتاهی اوضاع پیچیدهتر شد. کامیل متوجه شد مطالب درون این نامهها به خود او مرتبط هستند. نامهها توسط فردی نوشته شدهاند که سالهاست کامیل را میشناسد و زندگی دشوار و پر از پیچوخم زنی بهنام آنی را برای او روایت میکند؛ زنی که حتی نام و یاد او نیز میتواند زندگی کامیل را دگرگون کند.
کتاب همراز (The Confidant) نوشتهی هلن گرمیون (Hélène Grémillon) ما را به گذشتهی خونین و دردناک میبرد؛ به کشور فرانسه در سالهای اوج جنگ جهانی دوم. زمانی که خیابانهای پاریس به جولانگاه سربازان آلمانی تبدیل شدهاند. در این میان زنی بهنام آنی باید بهتنهایی زندگی پرمشقت خود را سپری کند و با دردهای بیشماری که بر او هجوم آوردهاند، مواجه شود.

مادری بدون فرزند در شهر جنگزده
آنی فرزندی را که قول داده بود او را صحیح و سلامت بهدنیا بیاورد، در دستان خانم میم گذاشت. او سالها در خانهی این زن زندگی کرده است و همیشه خود را مدیون او میداند؛ بههمین خاطر نیز حاضر شد تا برای رفع مشکل ناباوری خانم میم و فرزند نداشتن این خانواده، بهجای خانم میم، خودش از شوهر او باردار شود!! این پیشنهاد بسیار عجیب و پرهزینه حالا او را به یک زندانی تبدیل کرده است. خانم میم و همسرش آنی را در اتاق زیر شیروانی حبس کردهاند تا مبادا با کودک خود ارتباطی بگیرد تا به دیگران واقعیت را بگوید. آنها میدانند که هر لحظه ممکن است مهر مادری آنی او را ترغیب کند تا فرزندش را با خود از این خانه ببرد. از ابتدا نیز قول و قرار آنها همین بوده که آنی هیچگاه دخترش را ملاقات نکند.
او که خود نیز میداند این تصمیم اشتباه بوده و زندگی خود را نابود کرده، کمی پیش از زایمان، تمام ماجرا برای مادرش در نامه مینویسد و آن به آدرس خانهشان میفرستد؛ اما نامه بهجای مادر آنی، بهدست لویی میرسد. لویی یکی از مهمترین شخصیتهای داستان همراز است. او جوانی عاشقپیشه و مهربان است که با خواندن این نامه تمام رؤیاهایش را پوچ و کاخ آرزوهایش را ویران میبیند. او از کودکی عاشق آنی بوده و میداند اگر به مادر آنی حقیقت را بگوید او از غصه خواهد مُرد، اما پردهپوشی و دروغ بیفایده است. خبر حاملگی و فرزنددار شدن آنی در شهر پیچیده و مادر او نیز از تصمیم غلط دخترش باخبر میشود. این واقعه شروع رنجهای آنی است.
داستان معمایی همراز وقایع رخ داده را از چند زاویه نگاه روایت میکند و میان این زوایا مرزی را نیز مشخص نکرده است. تفکیک اینکه کدام روایت مربوط به کدام شخصیت است، به توجه بالایی نیاز دارد. هلن گرمیون کتاب تاریخی همراز را بهگونهای روایت کرده است که اگر دچار عدم تمرکز باشید و به تفاوت لحنها و زوایای نگاه توجه نکنید، ممکن است دچار سردرگمی شوید و پیرنگ داستان را از دست بدهید.
رمان تاریخی همراز با ترجمهی انوشه برزنونی در انتشارات ماهی به چاپ رسیده است.
جوایز و افتخارات کتاب همراز
- برندهی جایزهی امانوئل-روبلی در سال 2011
- برندهی جایزهی پالیسی در سال 2011
- برندهی استعداد ادبی جوان از کلوپهای کتاب سنت ژرمن-آن لای سال 2011
کتاب همراز برای شما مناسب است اگر
- به داستانهایی که عین صراحت و سادگی پیچیدگی خاصی دارند و برای درک آنها ناچارید بر روی وقایع و ارتباط شخصیتها با یکدیگر تمرکز کنید، علاقه دارید.
- از خواندن قصههای تاریخی و معمایی لذت میبرید.
- به همراه شدن با خاطرات انسانهایی که در دوران جنگ تمام زندگی خود را از دست دادند و جز قصهگویی و روایت رنجی که بر ایشان هموار شد، راهی برایشان باقی نمانده است، علاقهمندید.
در بخشی از کتاب همراز میخوانیم
آنى را دیدم که به کامیل نگاه مىکند، همچون مادرى به بچهاش. چطور تصور کرده بودم مىتوانم این بچه را از او بگیرم؟ او چگونه تصور کرده بود که مىتواند بچه را به من بدهد؟ هر دو عوض شده بودیم، دو غریبه. نه او دیگر آن نقاش جاهطلب بود که به چیزى جز حرفهاش فکر نمىکرد، نه من آن زن نازاى غمگین و درمانده بودم. هر دوى این زنها در پرتو ظهور این موجود نورسیده محو شده بودند. زندگى هر دومان تعطیل شده بود تا براى زندگى کامیل جا باز شود.
تنها کارهاى مهم عبارت بود از شیردادن، عوضکردن پوشک و خواباندن نوزاد. هرکداممان وظایف خود را داشتیم. آنى به بچه شیر مىداد، کارى که از عهدهى من برنمىآمد، و من پوشک بچه را عوض مىکردم و مىخواباندمش، کارى که آنى از انجامش ناتوان بود. به نظر مىرسید همهچیز سر جاى خودش قرار دارد.
اگر آنى همان روزها همهچیز را به من اعتراف مىکرد، از من پوزش مىخواست و بچهاش را از من طلب مىکرد، مىگذاشتم بروند، هر دو با هم، هرقدر هم برایم گران تمام مىشد. شاید بگویید این فقط یک حرف است، اما قسم مىخورم، هرچند بعدها دنیا به کامم شد، هنوز هم جز این فکر نمىکنم. در هر نزاعى، همیشه لحظهاى هست که دو طرف یکدل مىشوند. اگر در این لحظهى کوتاه، به جاى خطونشانکشیدن براى هم، دریچهى قلبشان را به روى هم باز کنند، مشکل برطرف خواهد شد.
اما در عوض آنى از من پرسید آیا آن جورابهاى کوچک را براى پل فرستادهام؟ دو جفت جوراب بافته بودم، یکى آبى و دیگرى صورتى، و قرار بود وقتى بچه به دنیا آمد، رنگ متناسب با جنسیتش را براى پل بفرستیم. آنى خیلى این فکر را پسندید، چرا که رنگها بیشتر یادآور او بودند.
مشخصات کتاب الکترونیک
| نام کتاب | کتاب همراز |
| نویسنده | هلن گرمیون |
| مترجم | انوشه برزنونی |
| ناشر چاپی | نشر ماهی |
| سال انتشار | ۱۴۰۳ |
| فرمت کتاب | EPUB |
| تعداد صفحات | 224 |
| زبان | فارسی |
| شابک | 978-964-209-188-1 |
| موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی، کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی خارجی |

















