معرفی و دانلود کتاب خون ناپاک: کاوشگری‌های کارآگاه ارلندور

معرفی کتاب خون ناپاک: کاوشگری‌های کارآگاه ارلندور

کتاب خون ناپاک به قلم آرنالدور ایندیرداسون و یکی از کتاب‌های پرفروش بین‌المللی، روایتگر داستان کارآگاه ارلندور در ماجرای حل پرونده‌ای جنایی و مرموز است؛ پرونده‌ای که در آن مردی هفتاد ساله در آپارتمانش در ریکیاویک، به قتل رسیده و جز یادداشتی مرموز روی جنازه‌اش و عکس قبری از دختری جوان، سرنخ دیگری برای پیگیری وجود ندارد.

درباره‌ی کتاب خون ناپاک

آرنالدور ایندیرداسون (Arnaldur Indriðason)، نویسنده‌ی ایسلندی در رمان خون ناپاک (Tainted Blood) دست به روایت قصه‌ای جنایی و پیچیده در ریکاویک، پایتخت ایسلند می‌زند. جایی که کارآگاه ارلندور باید از پرونده‌ی قتل مردی سر درآورد و به راز نهفته‌ی پشت مرگ او برسد. قتلی که برای حل آن ملزم است به گوشه گوشه‌ی پایتخت سرک بکشد و سر از اسرار سر به مهری در بیاورد که که گذر روزها آن‌ها را به فراموشی سپرده است.

کتاب معمایی خون ناپاک از همان صفحه‌ی نخست، ایده‌ی محرکش را مطرح و مخاطب را به درون جهان قصه پرتاب می‌کند. ارلندور بالای سر جنازه‌ی مردی هفتاد ساله به نوشته‌ی مرموزی که روی تن بی‌جانش قرار داده شده می‌نگرد. سرنخی مبهم و اسرارآمیز که در کنار عکس قبر دختر جوان، او را بیش از پیش گمراه می‌کند. آیا رازی در گذشته‌ی مرد مرده وجود دارد؟ آیا به خاطر گناهی در گذشته، برای انتقام به سراغ او آمده‌اند؟ علت هرچه که است، کارآگاه ارلندور مسیری سخت را برای یافتن پاسخ پیش روی خود دارد.

شهر یخ و خاکستر

ریکاویک، پایتخت ایسلند و محل رخدادهای قصه، با هوای سرد و آسمان خاکستری و گرفته‌ی اکتبرش، نقشی محوری در فضاسازی قصه ایفا می‌کند و به لطف توصیفات تصویری و پرحس آرنالدور ایندیرداسون، تصویری دقیق از این شهر و ساکنینش برای مخاطب شکل می‌گیرد.

آرنالدور ایندیرداسون موفق شده طرح داستان جنایی حساب‌شده و خوش‌ساختی را بریزد و آن را با نقاط اوج و فرود فکرشده و ارائه‌ی اطلاعات قطره‌چکانی مناسبی به سمت نقطه نهایی هدایت کند. نثر خوش‌خوان و روان نویسنده در کنار توصیفات جذاب و ماجرای جنایی پررمزوراز، خواننده را مشتاق تا آخرین صفحات کتاب به دنبال خود می‌کشاند.

اسرار جنایتی پنهان

کارآگاه ارلندور در کنار پرونده‌ی جنایی عجیبی که در دست دارد می‌بایست به رابطه‌ی پیچیده‌اش با دختر معتادش هم برسد و این درگیری شخصی او، به این قصه‌ی جنایی لایه‌ای شخصی و درونی بخشیده و همراهی و هم‌دلی مخاطب را با این کارآگاه بیشتر می‌کند. کارآگاهی که در طول تحقیقات در خصوص این قتل، متوجه جنایتی پنهان در گذشته‌ی مقتول می‌شود و اسراری مخفی را رو می‌کند. رمان جنایی خون ناپاک توسط زهرا زارعی ترجمه شده و توسط نشر قطره در ایران منتشر شده است.

جوایز و افتخارات کتاب خون ناپاک

• برنده‌ی جایزه‌ی گلس کی (Glass Key Award)
• پرفروش‌ترین کتاب بین‌المللی
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب‌فروشان ژاپن
• برنده‌ی جایزه‌ی خنجر طلایی
• نامزد جایزه‌ی ادبی ایسلند

نکوداشت‌های کتاب خون ناپاک

• دریچه‌ای جذاب به دنیایی ناآشنا همراه با رازی مخفی و معماگونه. (وال مک‌درمید)
• ارلندور و دیگر شخصیت‌ها به خوبی پرداخت شده‌اند و داستان هم به خوبی به جلو حرکت می‌کند. (کاربر گودریدز)
• شروعی عالی برای مجموعه‌ی کاوشگری‌های کارآگاه ارلندور نوشته‌ی آرنالدور ایندیرداسون. (کاربر آمازون)

اقتباس سینمایی از کتاب خون ناپاک

از این کتاب در سال 2006 اقتباسی سینمایی به نام Jar City به کارگردانی بالتاسار کورماکور (Baltasar Kormákur) ساخته شده است.

کتاب خون ناپاک برای شما مناسب است اگر

• به ادبیات حوزه اسکاندیناوی علاقه‌مندید.
• از مشتاقان ادبیات جنایی هستید.
• به دنبال قصه‌ای پرهیجان و جذاب می‌گردید.

در بخشی از کتاب خون ناپاک: کاوشگری‌های کارآگاه ارلندور می‌خوانیم

ارلندور خودرویش را مقابل خانه‌ی اِلین نگه داشت. داخل خودرو ماند و سیگارش را تا ته کشید. در تلاش بود تا کمتر سیگار بکشد. اگر اوضاع بر وفق مراد بود و حال و روز خوبی داشت، می‌توانست تا پنج روز هم سیگار نکشد. امروز هشتمین روز بود.

از خودرو پیاده شد. به‌سمت خانه قدم برداشت و زنگ در را زد. چند لحظه‌ای منتظر ماند، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. دوباره زنگ زد، اما بی‌فایده بود. صورتش را به پنجره چسباند و بارانی و چتر و پوتینی داخل اتاق دید. برای بار سوم زنگ زد. ناگهان در باز شد. اِلین مقابل در ایستاد و با عصبانیت نگاهش کرد.

«دست از سرم بردار. شنیدی؟ گم شو.» خواست در را ببندد که ارلندور پایش را لای در گذاشت و مانع شد.

ارلندور گفت: «همه که مثل رونار نیستند. می‌دونم با خواهرتون منصفانه رفتار نشده. رفتم با رونار صحبت کردم. کارش غیرقابل‌بخششه، اما حالا دیگه نمی‌شه چیزی رو عوض کرد. اون پیر و فرتوت شده.»

«خواهش می‌کنم راحتم بذار.»

«باید باهاتون حرف بزنم. اگه با من همکاری نکنید، باید برای بازجویی ببرمتون اداره‌ی پلیس. نمی‌خوام این اتفاق بیفته.» عکس گورستان را از جیب کتش درآورد و از لای در به‌سمت او دراز کرد. اِلین هنوز داشت در را هل می‌داد. «این عکس رو توی آپارتمان هولبرگ پیدا کردم.»

اِلین واکنشی نشان نداد. ارلندور کم‌کم احساس کرد که فشار روی پایش کم شده است. اِلین عکس را گرفت و در را رها کرد. نگاهی به عکس انداخت. ارلندور داخل رفت و با احتیاط در را پشت سرش بست.