معرفی و دانلود کتاب چشم‌ها بهترین بخش‌اند

معرفی کتاب چشم‌ها بهترین بخش‌اند

او همین‌جاست. پشت دیوار نشسته و به هولناک‌ترین کاری که می‌توان در حق یک انسان انجام داد، فکر می‌کند. او قرار نیست اوما را خوشبخت کند و به این خانه وارد شده تا نقشه‌ی شوم خود را عملی سازد. کتاب چشم‌ها بهترین بخش‌اند نوشته‌ی مونیکا کیم، داستانی ترسناک درباره‌ی یک خانواده‌ی سه نفره‌ی فروپاشیده است که با حضور مردی مرموز و خطرناک، به‌سمت نابودی می‌رود. جنس ترس این داستان از جنس آدم‌خواری و خشونت خون‌آلود است. این رمان همچنین توانسته در بخش بهترین کتاب ترسناک موردعلاقه‌ی خوانندگان، نامزد دریافت جایزه‌ی کتاب برگزیده شود.

درباره‌ی کتاب چشم‌ها بهترین بخش‌اند

پدر رفته است. او برای همیشه خانه را ترک کرده. برای این مرد مهم نیست که دو دخترش را تنها گذاشته و همسرش نیز از شدت دلتنگی و اضطراب نزدیک است، دیوانه شود. پدر با زن دیگری آشنا شده. از آخرین شبی که او به خانه آمد، دو هفته می‌گذرد. مادر - نام او اوماست - گریه می‌کرد و پدر فریاد می‌کشید. اوما از همسرش خواهش می‌کند که زندگی مشترکشان را به‌هم نزد و پدر با تمام وجود می‌خواهد به‌سراغ زنی برود که به‌تازگی با او آشنا شده. حالا جی‌هیون و جی‌وون می‌دانند که زندگی و خانواده‌شان در حال فروپاشی است. این دو دختر دیگر پدری ندارند و مادرشان نیز به فردی همیشه گریان و نگران تبدیل شده. مادر در کتاب چشم‌ها بهترین بخش‌اند (The Eyes Are the Best Part) آدمی خرافاتی است و باور دارد که خوردن چشم ماهی، خوش‌شانسی می‌آورد.

حالا غذای هر شب آن‌ها ماهی است، زیرا مادر باید چشم ماهی‌ها را بخورد تا شاید شانس به‌سمتش بیاید و پدر به خانه برگردد. او دچار اضطراب مفرط شده و با هر صدایی تصور می‌کند پدر به خانه آمده. اوما می‌داند که آن مرد خشن، سرد و بی‌احساس را هرگز دوست نداشته و ندارد اما نمی‌تواند با جای خالی او زندگی کند. البته قرار نیست اوضاع این‌طور باقی بماند. با ورود مردی به‌نام جورج در زندگی اوما، همه‌چیز دگرگون می‌شود. رمان ترسناک چشم‌ها بهترین بخش‌اند نوشته‌ی مونیکا کیم (Monika Kim) ما را به خانواده‌ای فروپاشیده و ویران‌شده می‌برد. وقایع این زندگی و خانواده از زبان یکی از دختران خانواده به‌نام جی‌وون روایت می‌شود. او ما را با حادثه‌ی هولناکی که خانواده‌اش را در انتظارش نشسته و می‌خواهد آن‌ها را به نابودی کشاند، آشنا می‌کند.

به چشم‌های او نگاه نکن

جورج سرتاپای جی‌وون را با دقت نگاه می‌کند. چشم‌هایش نافذ و همچون یخ، آبی کمرنگ و بسیار روشن هستند. وقتی که بیشتر از چند ثانیه به او چشم می‌دوزد حس می‌کند شمشیری برنده وارد درونش می‌شود. نگاه‌های هولناک و خیره‌ی جورج، جی‌وون را می‌ترساند اما از نگاه‌هایش بدتر، رفتارش با پیشخدمت رستوران است.

رفتارهای جورج به ما ثابت می‌کند که او مرد متعهدی نیست و می‌خواهد با باقی زنان ارتباط برقرار کند. اوما بدون توجه به رضایت دخترانش، جورج را شب‌ها به خانه می‌آورد. حضور مردی که از چشم‌ها و نگاه خیره‌اش شهوت و رذالت می‌بارد، برای جی‌هیون و جی‌وون ترسناک‌ترین اتفاقی است که می‌تواند رخ دهد؛ البته جی‌وون دچار احساسات غریبی شده. او در شبی که جورج در خانه‌ی آن‌هاست، جای خواب خود را تغییر دهد و این‌سوی دیوار می‌خوابد که آن‌طرفش جورج خوابیده است. حس او نسبت به این خطر مجسم، چندگانه‌ای ترکیب شده از هوس، کشش جنسی و وحشت است.

مونیکا کیم در داستان ترسناک چشم‌ها بهترین بخش‌اند، کابوس‌های جی‌وون را برای ما ترسیم می‌کند؛ در کابوسی که او، به‌جای مادرش و جورج، یک مردمک بزرگ و خیس آبی رنگ وجود دارد. این نخستین بارش نیست. شب پیش نیز خواب دیده بود که دیوارهای اتاقش پوشیده از چشم حیوانات است و درون بشقاب نیز چشم آبی‌رنگ یک انسان وجود دارد. او همه‌ی چشم‌ها را می‌بلعد و می‌بیند که دست‌هایش غرق در خون است. این خواب‌ها نشانه‌ی واقعه‌ای هولناک هستند که به‌زودی به‌سراغ جی‌وون و مادر و خواهرش می‌آیند؛ اتفاقی که دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند جلوی رخ دادن آن را بگیرد.

داستان ترسناک چشم‌ها بهترین بخش‌اند با ترجمه‌ی الهام صیفی‌کار در انتشارات کتاب کوله‌پشتی منتشر شده است.

جوایز و افتخارات کتاب چشم‌ها بهترین بخش‌اند

• نامزد دریافت جایزه‌ی بهترین رمان اول از نظر خوانندگان گودریدز (2024)
• نامزد جایزه‌ی بهترین رمان ترسناک از دیدگاه مخاطبان گودریدز (2024)
• بهترین کتاب سال از نظر نیویورک‌تایمز
• کتاب پرفروش ساندی تایمز

نکوداشت‌های کتاب چشم‌ها بهترین بخش‌اند

• داستان چشم‌ها بهترین بخش‌اند، کتابی ترسناک درباره‌ی زن‌ستیزی، فتیشیزه‌کردن زنان آسیایی و آدم‌خواری است. (مجله‌ی تایم)
• مونیکا کیم داستانی را تحریر کرده که هر کسی باید آن را در کتابخانه‌اش داشته باشد. (نشریه‌ی لایبرری ژورنال)
• رمان چشم‌ها بهترین بخش‌اند، اثری سرگرم‌کننده و بسیار خواندنی و چندش‌آور درباره‌ی خشم زنانه است. (شبکه‌ی ای‌بی‌سی)

کتاب چشم‌ها بهترین بخش‌اند برای شما مناسب است اگر

• از خون و آدم‌خواری و صحنه‌های بسیار مشمئزکننده، می‌ترسید و در عین حال لذت می‌برید.
• به‌دنبال اثری هستید که به‌اندازه‌ی کافی هولناک باشد و سطح آدرنالین خونتان را بالا ببرد.
• به قصه‌هایی که می‌کوشند تا شما را نسبت به خطرات اجتماعی هوشیار و نشانه‌های خطر را برایتان نمایان کنند، علاقه‌مندید.
• به‌دنبال داستانی در ژانر وحشت هستید که عناصر وحشت رایج در آثار کره‌ای و هیجان جاری در آثار آمریکایی را به شما ارائه دهند.

در بخشی از کتاب چشم‌ها بهترین بخش‌اند می‌خوانیم

مسخره است. همۀ آپارتمان‌های اطراف دانشگاه ما شبیه به هم هستند: ساختمان‌های آجری که به‌رنگ قرمز آجری رنگ شده‌اند. درختان نورای یکسانی به‌ردیف سر هر گذر کاشته شده‌اند و گل‌های بنفش آن‌ها آسفالت را فرش کرده است. با اینکه سعی می‌کنم خیابان‌ها و ماشین‌های آشنا را پیدا کنم، همگی‌شان به‌صورت توده‌های غیرقابل‌شناسایی محوی به نظر می‌رسند.

همین که می‌خواهم تسلیم بشوم، در تقاطع بعدی یک بوتۀ خرزهره به چشمم آشنا می‌آید. اگر تقاطع را به‌سمت چپ بپیچم، پله‌ها باید آن جا باشند...

به جای درست رسیده‌ام اما کوله‌ام نیست. متحیر همان‌جا می‌ایستم و به‌آرامی صدا می‌زنم: «جفری؟ اینجایی؟»

نمی‌بینمش. صورتم را میان دستانم پنهان می‌کنم و در حافظه‌ام می‌گردم. زمانی که به کلاس رفتم کوله‌ام همراهم بود، اما یادم نمی‌آید زمانی که جفری آمد بالای سرم، کوله همراهم بود یا نه. دوباره می‌خواهم به‌طرف دانشگاه برگردم، اما پیش از آن، متفکرانه جلوی بوتۀ خرزهره می‌ایستم.

زمانی که بچه بودم، اوما همیشه دربارۀ خرزهره و اینکه تمامی بخش‌هایش سمی است به من هشدار داد. با جدیت انگشتش را تکان داد و گفت: «حتی بهش دست هم نزن. ممکنه تو رو بکشه.»

پرسیدم: «چطور؟»

«توی کره، توی خبرها اومد که یه دختر و پسری رفته بودن گردش و یادشون رفته بود چاپستیک ببرن. به‌جاش از شاخه‌های بوتۀ خرزهره برای غذا خوردن استفاده کردن و به‌خاطر همین هم مردن. سم گیاه اون‌ها رو کشت.»