معرفی و دانلود کتاب هرگز انتظارش را نداشت

معرفی کتاب هرگز انتظارش را نداشت

کتاب هرگز انتظارش را نداشت اثر شاری لاپنا یکی از هیجان‌انگیزترین تریلرهای روان‌شناختی معاصر است که با ناپدید شدن یک زن خانه‌دار آغاز می‌شود؛ اما با جلو رفتن داستان، وارد دنیایی از رازها، تعلیق‌ها و پیچش‌های غیرمنتظره می‌شوید. این رمان با چرخش‌های حساب شده، شخصیت‌هایی با انگیزه‌های پنهان و روایتی از دیدگاه‌های مختلف، شما را تا آخرین صفحه در حدس و گمان نگه می‌دارد و حقیقت را لایه‌لایه فاش می‌کند.

درباره‌ی کتاب هرگز انتظارش را نداشت

برایدن فراست، همسر مردی به نام سم و مادر یک دختر کوچک به نام کلاراست. در یک روز کاملاً معمولی، ناگهان برایدن ناپدید می‌شود. ماشینش در پارکینگ است، گوشی و لپ‌تاپش روی میز رها شده‌اند؛ اما برایدن ناپدید شده و هیچ‌کس نمی‌داند کجا رفته است. وقتی سم با دخترشان به خانه بازمی‌گردد و متوجه غیبت او می‌شود، ماجرا به یک پرونده‌ی پیچیده‌ی مفقودی بدل می‌شود. هرچه بیشتر می‌گذرد، رازهای پنهان زندگی آن‌ها و اطرافیانشان بیشتر آشکار می‌شود و آپارتمان لوکس و ظاهراً آرامشان، تبدیل به صحنه‌ی جرم با مظنون‌های متعدد و سوءظن‌های سرسام‌آور می‌گردد. شاری لاپنا (Shari Lapena)، نویسنده‌ی پرفروش جهانی و استاد داستان‌های معمایی خانوادگی، بار دیگر در کتاب هرگز انتظارش را نداشت (She Didn't See It Coming)، نشان می‌دهد که چرا طرف‌داران رمان‌های معمایی او را دنبال می‌کنند.

تریلری روان‌شناختی از نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز، شاری لاپنا

کتاب هرگز انتظارش را نداشت، یک رمان معمایی و جنایی است که در زیر ژانر معماهای خانگی و محلی قرار می‌گیرد. همه چیز از زندگی روزمره‌ی شخصیت‌ها آغاز می‌شود و در ابتدای داستان، زندگی مرتب و ایدئال به نظر می‌رسد؛ اما به‌تدریج اسرار تاریک و پیچش‌های روان‌شناختی آشکار می‌شوند. در این رمان، بدون اینکه به صحنه‌های خون‌بار یا وحشت‌آور کلاسیک نیاز باشد، نویسنده شما را درگیر تاریکی‌های پنهان و خوف‌آور ذهن شخصیت‌ها می‌کند. شاری لاپنا، نویسنده‌ی کانادایی، در این اثر داستان را از نگاه راویان مختلف بازگو می‌کند و با ایجاد نشانه‌های گمراه‌کننده مخاطب را مدام به حدس‌های تازه وامی‌دارد. در مقایسه با بسیاری از تریلرهای معمایی که بر جنایت‌های عجیب و پیچیده متمرکزند، رمان هرگز انتظارش را نداشت تمرکز بیشتری روی روان شخصیت‌ها، روابط زناشویی، اعتماد و شک دارد و از زندگی خانوادگی به‌ظاهر کامل برای به‌وجود آوردن هیجان استفاده می‌کند. در این رمان جنایی-معمایی نه تنها با یک معمای کلاسیک روبه‌رو هستید، بلکه با برخورد زندگی روزمره و تاریکی‌های پنهان در روابط خانوادگی و اجتماعی نیز مواجه می‌شوید.

رمان هرگز انتظارش را نداشت اثری پرپیچ‌وخم و هوشمندانه است که با روایتی سریع پیش می‌رود و با طرح یک معمای به‌ظاهر ساده، عمق روابط انسانی، رازهای پنهان و چهره‌های گوناگون شخصیت‌ها را می‌کاود. این اثر نمایانگر سبک خاص شاری لاپنا در تلفیق زندگی روزمره با تعلیق روان‌شناختی است. نشر گویا این کتاب را با ترجمه‌ی شیما طاهری منتشر کرده و انتخابی جذاب در اختیار خوانندگانی قرار داده که از تریلرهای خانوادگی و رازآلود لذت می‌برند.

جوایز و افتخارات کتاب هرگز انتظارش را نداشت

• از بهترین کتاب‌های سال 2025 به انتخاب سردبیران آمازون
• از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز

نکوداشت‌های کتاب هرگز انتظارش را نداشت

• شاری لاپنا ملکه‌ی بی‌چون‌وچرای خانواده‌های از هم پاشیده است. (کلر مکینتاش، نویسنده‌ی کتاب پرفروش آخرین مهمانی)
• یکی از بهترین نویسندگان ژانر تریلر که داستان‌های جذاب را با شخصیت‌پردازی عالی و پیچش‌هایی ترکیب می‌کند که خواننده هرگز تصورش را نمی‌کند. (جان بوین، نویسنده‌ی ایرلندی)
• اثری گیرا از ابتدا تا انتها. (مجله‌ی ومن اند هوم)

کتاب هرگز انتظارش را نداشت برای شما مناسب است اگر

• طرف‌دار تریلرها و رمان‌های جنایی- معمایی روان‌شناختی با پیچش‌های غیرمنتظره هستید.
• از داستان‌های خانوادگی پرتنش و روابط پیچیده لذت می‌برید.
• رمان‌هایی را می‌پسندید که هیجان‌انگیز باشند و تا صفحه‌ی آخر شما را پای کتاب نگه می‌دارند.

در بخشی از کتاب هرگز انتظارش را نداشت می‌خوانیم

لیزی، در آپارتمان خواهرش، ایستاده درحالی‌که افسر پلیس یونیفرم‌پوش نزدیکش ایستاده و کارآگاه زن در حال وارسی اطراف است، با دقت همه‌چیز را زیر نظر دارد. سم به‌وضوح آشفته است. خوشبختانه کلارا پیش آنجلاست و این صحنه‌ها را نمی‌بیند. لیزی فکر می‌کند شاید باید برود و به خواهرزاده‌اش سر بزند، اما دلش نمی‌خواهد آپارتمان را ترک کند؛ مبادا اتفاقی بیفتد، یا خبری برسد. نمی‌خواهد چیزی را از دست بدهد.

او می‌داند که قطعاً اتفاقی برای برایدن افتاده؛ برایدن هیچ‌وقت خانواده‌اش را رها نمی‌کرد. لیزی حس می‌کند انگار جریان الکتریسیته‌ای از بدنش رد می‌شود، مثل یک دوشاخه که به برق وصل شده باشد، می‌لرزد. اما فکر نمی‌کند کسی متوجه این لرزش درونی‌اش شده باشد. او پرستار است؛ در مواجهه با موقعیت‌های اضطراری مهارت دارد. کارش این است که دیگران را آرام نگه دارد و احساسات خودش را ‒هر وقت لازم شد‒ کنترل کند. به این کار عادت دارد.

او پیش‌تر با مادر و پدرشان تماس گرفته بود و مکالمه‌ی سختی داشت، آن‌ها در تامپا، فلوریدا زندگی می‌کنند. مادرشان پشت تلفن از شدت نگرانی عصبی شده بود. پدرشان آن‌قدر شوکه شده بود که تقریباً چیزی نگفت. همه‌شان خوب می‌دانستند برایدن اگر خودش می‌توانست، کلارا را حتماً از مهدکودک می‌گرفت. پدر و مادرش گفتند که با اولین پرواز به آلبانی خواهند آمد. قرار شد در آپارتمان لیزی در سنتر اسکوئر بمانند، که خیلی هم از خانه‌ی برایدن و سم دور نبود. با ماشین فقط ده دقیقه راه بود. لیزی سعی کرده بود دلشان را قرص کند، ولی خودش هم خوب می‌دانست آن دلگرمی‌ها لحنی تهی و بی‌رمق داشت. آخر از برایدن چنین کاری بعید بود.