معرفی و دانلود کتاب هرگز انتظارش را نداشت
برای دانلود قانونی کتاب هرگز انتظارش را نداشت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب هرگز انتظارش را نداشت
سگ پلیس جلوی در یک انباری خالی بیقراری میکند و لحظهای آرام نمیگیرد. حقیقت تلخی که همه از تصورش وحشت دارند، پشت در مخفی شده و سم باید خود را از منجلابی در آن گرفتار شده، نجات دهد. کتاب هرگز انتظارش را نداشت نوشتهی شاری لاپنا روایتگر یک جنایت است؛ جنایتی که بسیار دقیق و تمیز انجام شده. جنایتکار هیچ رد و نشانی از خود باقی نگذاشته است. رمان معمایی هرگز انتظارش را نداشت کشف راز این فاجعه، راهنما و سرنخی را در اختیار ما قرار نمیدهد. صرفاً باید از روی نشانههای موجود، برای معمایی که شاری لاپنا آن را مطرح کرده، رمزی پیدا کنیم.
دربارهی کتاب هرگز انتظارش را نداشت
کیف پول، کلید خانه و سوئیچ ماشین روی میز پذیرایی قرار دارند. همهچیز مرتب است. اثری از ورود دزد یا فردی آزارگر به خانه دیده نمیشود و وسیلهها سر جای خود جا خوش کردهاند. دوربینهای مداربستهی ساختمان نیز ورود یا خروج کسی را ثبت نکردهاند. در هیچکدام از ویدئوها از حضور یک غریبه در طبقات ساختمان خبری نیست و اینطور که فیلمهای ضبطشده نشان میدهند، برایدن نیز کل آن روز را در خانه بوده و از در مجتمع بیرون نرفته است. آخرین فعالیتی که از او ثبت شده، مربوط به حدود ساعت 1 بعد از ظهر است؛ یعنی دقیقاً همان زمانی که سم از محل کار مرخصی گرفته و این موضوع را با همسرش در میان نگذاشته است؛ اما حالا همهچیز تغییر کرده. سم باید به کارآگاهان و پلیسهایی که در پی یافتن برایدن هستند، پاسخ دهد. یک زن در خانهی خود، یعنی جایی که فقط او و همسرش کلید ورود به آنجا را دارند، ناپدید شده و این موضوعی است که سم را بهعنوان مسئول ربودن برایدن جلوه میدهد.
کتاب هرگز انتظارش را نداشت (She Didn't See It Coming) نوشتهی شاری لاپنا (Shari Lapena) مدرک و نشانهای را از برایدن در اختیار ما قرار نمیدهد و بعید است بتوانیم بهسادگی از میان مظنونان این پرونده که تعدادشان هم کم نیست، مجرم را پیدا کنیم؛ فعلاً سم مظنون ردیف اول است، اما در هر فصل از داستان جنایی هرگز انتظارش را نداشت رازی جدید از پروندهی برایدن برملا میشود که تمام حدسیات و فرضیهها را دگرگون میکند.
رازهای سربهمهر یک مربع عشقی
دو ضلع از این مربع، از مدتها پیش شکل گرفتهاند؛ ضلعی که یک سر آن به «پیج» و طرف دیگرش به «سم» ختم میشود. هنگامی که سم به بهانهی سفرهای کاری و مأموریت و... برایدن را ترک میکرد، در واقع بهسراغ معشوقهی خود، پیج، میرفت. این مرد از مدتها پیش تاکنون سعی کرده تا همهچیز را مخفی کند اما حالا راز سربهمهر برملا شده است.
این مربع دو ضلع دیگر هم دارد که عمر ارتباطشان به یک ماه نرسیده است. حدود سه هفته پیش برایدن با یک مرد بسیار خوشپوش بهنام درک گاردنر که محقق و نخبه است، در جریان یک تصادف آشنا شد و از آن زمان رابطهی پیچیدهای را با او آغاز کرد. بهجز پیج، کس دیگری از این ارتباط خبر نداشت و قرار هم نبود این موضوع به گوش دیگران برسد، اما حالا که پلیس ناچار است از تمام ارتباطات برایدن مطلع شود، پیج حقیقت را بازگو میکند. گاردنر خود مردی متأهل است و حفظ آبروی خانوادگی و حرفهای اولویت اوست؛ پس میتوان احتمال داد که شاید رابطهاش با برایدن در حال دردسرساز شدن بوده و او برای پاک کردن خیانت خود، برایدن را ربوده و شاید به قتل رسانده؛ اما همچنان از نظر پلیس، مظنون اصلی این پرونده که انگیزههای کافی برای هر جنایتی را دارد، سم است. کارآگاه جین سالتر احتمال میدهد که برایدن کشته شده و دیگر شانسی برای زنده پیدا کردن او وجود ندارد.
شاری لاپنا در رمان معمایی هرگز انتظارش را نداشت شخصیتهایی را به ما معرفی میکند که هر کدام برای انجام یک جنایت، دلیل و انگیزههای کافی دارند، اما هیچ مدرکی برای اثبات جنایتکار آنها وجود ندارد.
لیزی و دنیای مخفی قتلهای واقعی
لیزی، خواهر کوچک برایدن، است. دختری مهربان، معصوم و حمایتگر که حالا نگران و مضطرب است. او از یکسو نمیتواند اتفاق ناگواری را که برای خواهرش رخ داده بپذیرد و از طرف دیگر میترسد شوهر خواهرش که از نظر او، در سرنوشت برایدن نقش و دخالتی ندارد، دچار دردسر شود؛ اما این دختر معصوم، آنقدرها هم که بهنظر میرسد عادی نیست. او یک تفریح عجیب دارد که کمتر انسان سالمی بهسراغ آن سرگرمی میرود؛ جستوجو دربارهی قتلهای واقعی.
لیزی عضو گروههای مجازی است که دربارهی جزئیات قتل و چگونگی جنایت و... مطلب میگذارند و پروندههای جنایی به انتها نرسیده را بررسی میکنند. کسی از این موضوع مطلع نیست اما از روزی که برایدن ناپدید شده، لیزی مطالبی دربارهی ماجرای ربوده شدن خواهرش را با دوستان خود به اشتراک گذاشته است. کتاب هرگز انتظارش را نداشت صرفاً نمیخواهد یک پروندهی معمایی - جنایی را با مخاطبان خود در میان بگذارد. شاری لاپنا در این رمان، آسیبهای اجتماعی همچون فروپاشی اجتماعی، رواج فساد و خیانت در خانوادهها و... را نمایان میسازد.
رمان جنایی هرگز انتظارش را نداشت با ترجمهی شهرزادسادات حسینی در انتشارات سبزان منتشر شده است.
نکوداشتهای کتاب هرگز انتظارش را نداشت
- من عاشق این کتابم. شخصیتهای خلق شده توسط شاری لاپنا آنقدر باورپذیر و درخشاناند که تا انتهای داستان نتوانستم حدس بزنم چه کسی مقصر اصلی است. (لیز نوگنت)
- این کتاب را با عشق و علاقه و ولع خریدم. شاری لاپنا تریلری پرکشش و جذاب را به ما ارائه کرده که خواندن آن را توصیه میکنم. (کارین اسلاتر)
- شاری لاپنا در کار خود، در بالاترین جایگاه و اوج ایستاده. داستان او با طرحی شیطنتآمیز و پیچ وخمهای برقآسا روایت شده است. (لوسی فولی)
کتاب هرگز انتظارش را نداشت برای شما مناسب است اگر
- از پیچ و تاب خوردن میان فرضیهها و معماهای بیپاسخ لذت میبرید.
- از جستوجو کردن و نیافتن حقیقت و حضور در کنار یک قاتل ناشناس، واهمه ندارید.
- ترجیح میدهید چندان به قطعیت نزدیک نشوید و مدام دایرهی مظنونین را در ذهنتان گستردهتر کنید.
- به داستانهای جنایی و معمایی علاقهمندید.
در بخشی از کتاب هرگز انتظارش را نداشت میخوانیم
دِرِک گاردنر با خشمی شدید اما خاموش به سمت مرکز شهر رانندگی میکند. دلآشوب است و از این حس خوشش نمیآید. او معمولاً خونسرد و بیهیاهوست؛ همیشه کنترل همهچیز را در دست دارد. اما حالا مشکلی پیش رویش است که نمیداند چطور باید از پسش بربیاید. راستش تا پیش از آن، چندان نگران برایدن فراست نبود حداقل تا وقتی آن کارآگاه لعنتی اسم مادر آلیس را پیش نکشیده بود.
خودش را به مرکز شهر میرساند. میخواهد از آلیس فاصله بگیرد؛ زنش تصمیم گرفته سر کار نرود. او هم میخواهد به دفترش پناه ببرد. دیر یا زود باید با کارمندها روبهرو شود. بهتر است همهچیز را عادی جلوه بدهد، پیشدستی کند و به بقیه اطمینان بدهد اگر چیزی دربارهاش شنیدند، فقط شایعه است. او کسبوکاری دارد که باید ادارهاش کند. باید خونسرد بماند تا این ماجرا پشت سر گذاشته شود.
اما ذهنش به سمتی میرود که دوست ندارد. حقیقت این است که این شرکت را مدیون پولهای آلیس است. دفتر شیک با آدرس معتبر، کارمندهای زرنگ، تجهیزات مدرن همهچیز با ارثیۀ او خریده شدهاند. مشتریهای پرزرقوبرق را خودش جذب کرده است، اما شروع کار را مدیون آلیساست.
آلیس به شیوۀ خودش دوستش دارد. اما آیا میشود به او اعتماد کرد؟ او دیده که چه کارهایی از دست آلیس برمیآید. زنی که مادر خودش را بیرحمانه کشته و بعد، خیلی راحت، برگشته و موضوع را برایش تعریف کرده بود؛ مثل گربهای که موش مردهای را جلوی پای صاحبش میاندازد.
به پارکینگ زیرزمینی ساختمان دفترش میرسد. در مسیر خودش میپیچد و وارد جای پارک اختصاصی میشود. اما یک رِنجروور سیاه را میبیند که درست کنار جای او پارک شده است. ماشینی که نمیشناسد. آنقدر نزدیک پارک کرده که دِرِک برای پیاده شدن بهسختی در را باز میکند. از حرص در دلش فحش میدهد: «یارو با خودش فکر میکنه کیه؟»
با زحمت بیرون میآید، نفسش را در سینه حبس میکند تا راحتتر رد شود. در را میبندد و با نگاهی پر از کینه به رنجروور خیره میشود. دست در جیب شلوارش میبرد و کلیدها را بیرون میکشد. اطراف را نگاه میکند؛ کسی نیست. جای تمام دوربینها را هم بلد است. یکی از کلیدها را جدا میکند و دور ماشین میچرخد. نوک کلید را روی گلگیر جلو فرومیبرد و بعد با تمام نیرو از سر تا ته بدنۀ براق ماشین میکشد و خطی زشت و عمیق، مثل زخمی تازه، روی چهرهای زیبا به جا میگذارد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب هرگز انتظارش را نداشت |
نویسنده | شاری لاپنا |
مترجم | شهرزادسادات حسینی |
ناشر چاپی | انتشارات سبزان |
سال انتشار | ۱۴۰۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 328 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-117-869-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی خارجی |