معرفی و دانلود کتاب ما جدا نمی‌شویم

معرفی کتاب ما جدا نمی‌شویم

کابوس درختان پوشیده از برف و کُنده‌هایی که به شکل اجساد انسان درآمده‌اند، کیونگ‌ها را رها نمی‌کند. او نویسنده‌ای منزوی است و شاید شاهد رازی از غیب! در کتاب ما جدا نمی‌شویم، اوج تخیل یک نویسنده یا یک شاعر به نمایش گذاشته شده است؛ هان کانگ در این اثر درخشان نیز همچون آثار پیشینش، مرز میان حقیقت و خیال را از میان برداشته است. این رمان تاریخی در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز قرار گرفته و تحسین منتقدان را برانگیخته است.

درباره‌ی کتاب ما جدا نمی‌شویم

کیونگ‌ها در هم شکسته است و حتی سعی دارد وصیت خود را بنویسد؛ اما این وصیت‌نامه برای چه کسی است؟ هان کانگ (Han Kang)، این نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه نوبل در داستان سیاسی ما جدا نمی‌شویم (We Do Not Part)، قصه‌ای را روایت می‌کند که میان کابوس و حقیقت رفت و آمدی بی‌پایان دارد؛ قصه‌ای از حافظه، رنج و پیوندی که حتی مرگ نمی‌تواند آن را قطع کند.

کابوس درختان عریان، حافظه‌ی زخمی کشتار

یک تماس کیونگ‌ها را به فضای اتاقش برمی‌گرداند. نقطه‌ی عطف رمان تاریخی ما جدا نمی‌شویم همین‌جا است. پشت میز کارش، آن‌قدر در تاریخ قدم زده و آن‌قدر از کشتارها نوشته که دیگر انگشتانش را احساس نمی‌کند و میگرن امانش را بریده. کابوس همیشگی‌اش پشت مردمک‌هایش رژه می‌رود؛ چشم‌اندازی برفی و تاریک، پر از درختان پوشیده از برف و استخوان‌هایی که از دل زمین بیرون آمده‌اند. هان کانگ بی‌تردید، استاد خلق فضاهای مه‌آلود و کابوس‌وار است.

اینسون، یار قدیمی کیونگ‌ها در کارگاه نجاری‌اش آسیب دیده و در بیمارستان بستری شده است. آن‌ها با هم پروژه‌ای را در ارتباط با کشتار جمعی در «گ» پیش می‌بردند؛ پروژه‌ای مرتبط با تاریخ کره‌ی جنوبی. اما به دلیل شرایط روحی و جسمی کیونگ‌ها، کارشان چهار سال به تعویق می‌افتد. حالا اینسون از کیونگ‌ها می‌خواهد که به خانه‌اش در ججو برود و به پرنده‌اش آب بدهد تا از تشنگی نمیرد. هان کانگ، سفر کیونگ‌ها به ججو را با دقت و جزئی‌نگری روایت کرده و آن را به قلب روایت سیاسی ما جدا نمی‌شویم تبدیل کرده است.

کیونگ‌ها در دل آن روستای سرد با وهمی بی‌پایان روبه‌رو می‌شود. گویی کابوس‌هایش به شکلی زنده بازسازی شده‌اند. پرنده‌ی اینسون را مرده پیدا می‌کند، آن را در خاک دفن می‌کند و همراه با اینسون که دست‌هایش سالم است و گویی هرگز زخمی نشده، جایی میان حقیقت و رویا قدم می‌زند. اسنادی از واقعیت کشتار جمعی در ججو آشکار می‌شود؛ برف می‌بارد و درختان سیاه و عریان، فضایی آخر زمانی ساخته‌اند.

جوایز و افتخارات کتاب ما جدا نمی‌شویم

• فتح بازار کتاب: این کتاب در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز قرار گرفت و توجه گسترده‌ی خوانندگان را برانگیخت.
• تحسین منتقدان فرانسوی: این رمان تاریخی موفق به دریافت جایزه‌ی مدیسی (the Prix Médicis) برای ادبیات خارجی شد و در فهرست نهایی جایزه‌ی فمینا (Prix Femina) حضور داشت.
• تجلیل از ادبیات آسیایی: جایزه‌ی امیل گیمه (Émile Guimet Prize) برای ادبیات آسیا در سال 2024 به رمان ما جدا نمی‌شویم تعلق گرفت.

نکوداشت‌های کتاب ما جدا نمی‌شویم

• هان کانگ نویسنده‌ای خارق‌العاده است. او با همان صداقت و اصالتی درباره‌ی تأثیر کشتارها می‌نویسد که سوتلانا الکسیویچ در گردآوری شهادت‌های مربوط به تراژدی‌ها به کار می‌برد. در این اثر نیز پیوندهایی با آثار پیشین او دیده می‌شود. به همین دلیل پیشنهاد می‌کنم سفر به دنیای ادبی هان کانگ را از آثار پیشینش شروع کنید. (کاربر گودریدز)
• تأثیرگذار، پراحساس و شوکه‌کننده، رمان ما جدا نمی‌شویم، تاریخ را با خیال و جهان مادی را با معنویت در هم می‌تند. اثری است درخشان! (کاربر گودریدز)

کتاب ما جدا نمی‌شویم برای شما مناسب است اگر

• ادبیات کره‌ی جنوبی و فراز و نشیب‌های تاریخ این کشور برای شما جذاب است.
• پیش‌تر با جهان آثار هان کانگ آشنا شده‌اید و شیفته‌ی سبک شاعرانه، تاریک و تأمل‌برانگیز او هستید.
• به داستان‌های تاریخی و سیاسی علاقه‌مند هستید و دوست دارید پیچیدگی‌های تاریخ و سیاست را از نگاه ادبیات ملل تجربه کنید

در بخشی از کتاب ما جدا نمی‌شویم می‌خوانیم

«اوپا با موهات چی کار کردی؟ خنده‌دار شده.» دایی ام به محض فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، موهایش را بلند کرده بود. او هر روز صبح جلوی آینه می‌ایستاد و موهایش را با دقت به یک طرف شانه می‌کرد و با واکس مو صاف می‌کرد. مادرم از او می‌پرسید که آیا قرار است کسی را ببیند، و او کمی چربی کنار فرق موهای کوتاه مادرم می‌مالید و با احترام ساختگی او را اذیت می‌کرد: «آیا شما هم همین کار را می‌کنید، سامچون، موهایتان را فقط وقتی قرار ملاقات دارید شانه می‌کنید؟» او عادت داشت درباره برنامه‌اش برای گرفتن گواهینامه تدریس از مرکز تربیت معلم موقتی که در شهر راه‌اندازی کرده بودند به مادرم بگوید و از او بخواهد که این را پیش خودش نگه دارد. «وقتی امتحان را قبول شدم به اومونگ و آبانگ خواهم گفت» و گاهی اوقات وقتی مادرم هنگام انجام تکالیفش از او می‌پرسید یک حرف هانجا چند خط دارد، او به او نشان می‌داد که چگونه از یک فرهنگ لغت هانجا استفاده کند و می‌گفت: «تو هم باید به فکر رفتن به مرکز باشی. حالا در برخی از مدارس شهر معلم‌های زن هم هستند، می‌دانی. البته اول باید به مدرسه راهنمایی بروی.»

اما در این روز او به همه چیز بی‌تفاوت به نظر می‌رسید، مثل یک غریبه. با صدایی بی‌روح و خالی پرسید که آیا والدینشان و کوچک‌ترین خواهر و برادرشان زنده‌اند، سپس به چشمان خاله‌ام خیره شد در حالی که او صادقانه پاسخ می‌داد. انگار چیزی فراتر از صورت او وجود داشت، چیزی که اگر می‌توانست فراتر از چشمانش را ببیند، ممکن بود ببیند. او توپ‌های برنجی را که خاله‌ام آورده بود با عجله بلعید، سپس با دیدن مردانی که در حال بازگشت بودند، به سمت آنها شتافت تا سطلش را پس بگیرد بدون اینکه حتی یک نگاه به خواهرانش بیندازد.

فهرست مطالب کتاب

بخش اول: پرنده
1: کریستال‌ها
2: تهدیدات
3: بارش سنگین برف
4: پرندگان
5: نور باقیمانده
6: درختان
بخش دوم: شب
1: ما جدا نمی‌شویم
2: باد
3: سکون
4: فرود
5: اعماق دریا
بخش سوم: شعله
در مورد نویسنده