معرفی و دانلود کتاب دوشیزه بریل
برای دانلود قانونی کتاب دوشیزه بریل و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دوشیزه بریل
هاموند دیگر همسرش را نمیشناسد. چند ماه دوری، بهاندازهی کافی میان آنها فاصله انداخته بود و حضورِ شبحوارِ مردی غریبه که در آغوشِ جِینی جان داده، سدی مستحکم میانِ این دو نفر بنا کرده است.کتاب دوشیزه بریل نوشتهی کاترین منسفیلد، مجموعهای از داستانهای کوتاه است که هیچکدام پایانِ شیرینی ندارند. این قصهها، که هم اجتماعیاند، هم روانشناختی و هم عاشقانه، بهاندازهی واقعیتِ زندگی تلخاند و ما را با عمقِ اندوه و حسرتِ انسان روبهرو میکنند.
دربارهی کتاب دوشیزه بریل
دوشیزه بریل امروز شیرینی نخرید. او هر یکشنبه، جلوی ویترین شیرینیفروشی میایستاد، به برشهای کیک نگاه میکرد و با تمام وجود میخواست که برش کیکش، یک تکه بادام هم داشته باشد. آن تکه کیک، هدیهی روزهای یکشنبهی او به خودش بود؛ هدیهای که امروز از گرفتن آن محروم ماند. مراسم موسیقی هنوز تمام نشده بود. نوازندگان تندتر از قبل مینواختند، اما دوشیزه بریل به خانه برگشت. از راهروی غمزده و خاکستریاش بالا رفت و در کنج اتاق خود پنهان شد تا چشم کسی به او و شال خز روباهش که از نظر آن دختر شبیه مرغ سوخاری بود، نیفتد. کسانی که در آن پارک نشسته بودند، هیچکدام روز یکشنبهی خود را به تنهایی سپری نمیکردند. آن بانوان قرمزپوش، با سربازانی که یونیفرم آبی به تن داشتند، دیدار میکردند. زوج سالخوردهای هم روی نیمکت نزدیک گروه موسیقی نشستهاند و جوانان نیز یار و همراهی دارند. تنهایی فقط سهم دوشیزه بریل است. او روی یک نیمکت سه نفره نشسته و سعی میکند شاد باشد. با موسیقی همخوانی کند و حال خوبی داشته باشد.
اگر آن دختر و پسر از بین آن همه صندلی، نیمکت آن دوشیزه بریل را برای نشستن انتخاب نمیکردند، شاید او این هفته هم برای خود کیک میخرید، اما هنگامی که شنید آن پسر دربارهاش میگوید: «هیچ کس به این پیرزن نگاه نمیکنه. چرا تن لشش رو به خونهاش نمیبره؟» تصمیم میگیرد به اتاق تاریک کوچک برگردد، روی لحاف قرمز بنشیند، شال خز روباهش را در جعبه بگذارد و به صدای گریهای که نمیداند برای خود اوست یا شال گردنش گوش دهد. کتاب دوشیزه بریل (Miss Brill) نوشتهی داستانی غمانگیز است. نمیدانیم کاترین منسفیلد (Katherine Mansfield) چطور توانسته در قصهای بسیار کوتاه حجم بینهایتی از غم، دلشکستگی و حس طرد و دوستنداشتنی را بگنجاند.
کاترین منسفیلد و روایت یک زندگی زناشویی شکننده
ویلیام از این وضعیت خسته نشده. شاید هم نه. خسته واژهی خوبی نیست. او غمزده و افسرده شده و نمیتواند باور کند زندگی صمیمی و سادهای که روزگاری با همسرش داشت، حقیقی بوده است. حالا آن روزها شبیه به خیال و رویا هستند. او میفهمد که همسرش دیگر مانند گذشته او را دوست ندارد. اولویت او حالا دوستانش هستند. آن هم چه دوستانی! شبه هنرمندانی که ادعای شاعری دارند اما سطحی و بیاستعدادند. کسانی که دربارهی پدیدههای انسانی و غم و درد آدمها هیچچیز نمیدانند و نامهی عاشقانهی ویلیام به ایزابل را مسخره میکنند. ویلیام باید جایگاه خود در این زندگی را بشناسد. او از ایزابل میخواهد تا همهچیز را مشخص کند و اگر همچنان همسرش را دوست دارد، برای او توجه و انرژی بگذارد. حالا ایزابل کسی است که باید تصمیم بگیرد. اگر نامهی ویلیام را پاسخ دهد، یعنی میتوان به بقای این زندگی مشترک امیدوار بود، اما اگر نامه را بیجواب رها کند، عمر این زندگی به سر خواهد آمد.
ماجرای «زندگی زناشویی مد روز» نخستین داستان از مجموعه داستانهای کوتاه کتاب دوشیزه بریل است. کاترین منسفیلد در این قصه احساسات بیآلایش و اندوهبار انسانی بیپناه را که دچار حس نخواستنی بودن و غریبگی شده با ما در میان میگذارد و کاری میکند که چه بخواهیم چه نخواهیم، به حس همذاتپنداری دچار شویم.
داستان دوشیزه بریل با ترجمهی هاجر هوشمندی در نشر کتاب پارسه منتشر شده است.
کتاب دوشیزه بریل برای شما مناسب است اگر
- به داستانهای کوتاهِ غمانگیز علاقه دارید؛ آثاری که میتوانند روحِ انسان را در مشت بگیرند و او را با احساساتی چون ترحم و حسرت تنها بگذارند.
- دوست دارید ماجراهای روانشناختی و اجتماعی بخوانید.
- حسِ طرد و تنهایی را تجربه کردهاید و میخواهید با شخصیتهایی آشنا شوید که با شما همدردی کنند.
در بخشی از کتاب دوشیزه بریل میخوانیم
راهبهای بینمک و پژمرده باعجله رد شد. زنی زیبا داشت راه میرفت که یک دسته بنفشه از دستش افتاد. پسربچهای دوید دنبالش تا دستهگل را به او بدهد، زن گلها را گرفت و آنها را دور انداخت، انگار که سمی باشند. ای وای! دوشیزه بریل نمیدانست این حرکت را تحسین کند یا نه! و حالا، زنی با کلاه خز قاقُم و آقایی محترم با لباس خاکستری، درست جلوِ او، با هم ملاقات کردند. مرد قدبلند، رسمی و باوقار بود، و زن آن کلاه خز قاقم را که به سر داشت احتمالاً زمانی که موهایش زرد بود خریده بود.
اکنون همهچیزش، موهایش، صورتش، حتی چشمهایش نیز همرنگ خز قاقم خاکستری بود، و وقتی دستهایش، با آن دستکشهای نیمۀ تمیز، بالا آمد تا لبش را بمالد، نوک انگشتهایش کمی به زردی میزد. اوه، خیلی از دیدن آن مرد خرسند بود ذوقزده بود! دوشیزه بریل تقریباً حدس میزد برای آن ملاقات بعدازظهر، از قبل قرار داشتند. زن از جاهایی که رفته بود تعریف کرد همهجا، اینجا، آنجا، کنار دریا. روزی بسیار دلپذیر بود آیا نظر مرد همین نبود؟ شاید هم بود. اما سرش را تکان داد، سیگاری روشن کرد، دودش را آهسته فوت کرد توی صورت زن، و، حتی درحالیکه زن هنوز داشت حرف میزد و میخندید، کبریت را تکان داد و دور شد. کلاه خز قاقُم تنها ماند؛ زن واضحتر از قبل لبخند زد. اما ظاهراً، حتی گروه موسیقی هم از احساس او باخبر بود و آهستهتر مینواخت، آهنگی لطیف مینواخت، و طبل ضرب گرفته بود، پشتسرهم میگفت «بیرحم! بیرحم!» ولی چه باید میکرد؟ حالا چه اتفاقی میافتد؟ اما در برابر حیرت دوشیزه بریل، کلاه خز قاقم برگشت، انگار کسی را دیده باشد دستش را بالا برد، خیلی مهربانتر، دقیقاً آنطرف، و بهسرعت دور شد.
ریتم گروه موسیقی دوباره تغییر کرد و سریعتر شد، شادتر از قبل، و زوج سالخوردۀ روی نیمکت دوشیزه بریل بلند شدند و رفتند. پیرمردِ بامزه با آن چکمههای ساقبلندش، لنگلنگان راهرفتنش را با ریتم موسیقی هماهنگ کرده و حتی نزدیک بود با چهار دختری که شانهبهشانه میرفتند برخورد کند.
فهرست مطالب کتاب
زندگی زناشویی مد روز
دوشیزه بریل
غریبه
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دوشیزه بریل |
نویسنده | کاترین منسفیلد |
مترجم | هاجر هوشمندی |
ناشر چاپی | بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 72 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-253-374-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه خارجی، کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی، کتابهای داستان و رمان عاشقانه خارجی، کتابهای ادبیات کلاسیک |