معرفی و دانلود کتاب سنگ و آفتاب
برای دانلود قانونی کتاب سنگ و آفتاب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سنگ و آفتاب
مجموعه داستانهای کوتاه کتاب سنگ و آفتاب اثر زیتون مصباحی نیا، با نثری شاعرانه و روایتی روانکاوانه، به ژرفای روابط انسانی در بستر زندگی شهری میپردازد. هر یک از داستانهای این اثر پرترهای مستقل از شخصیتهایی هستند که در مواجهه با عشق، ترس، خاطرات و انتخابهایشان، به درون خود فرو میروند و با جهان پیرامون رو در رو میشوند.
دربارهی کتاب سنگ و آفتاب
کتاب سنگ و آفتاب دعوتی است به دیدنِ دوبارهی چیزهای آشنا؛ قصههایی که از دلِ کوچههای بارانخورده، کافههای کوچک، شانهی درختان چنار و شبهای شلوغ و چراغانی سر برمیآورند و آرامآرام به درون مخاطب راه پیدا میکنند. زیتون مصباحی نیا با نثری لطیف و تصویری، از نفس چیزهای کوچک معنا میسازد. هر داستان، پرتو نوری بر سنگِ سیاه روزمرگی میاندازد و نشان میدهد چگونه عشق، امید، ترس و انتخاب در نوسانی ظریف میان مراقبت و آزادی شکل میگیرند. این مجموعه به تجربههای زیستهی شخصیتها میپردازد و با لحنی صمیمی و انسانی، در کنار خواننده مینشیند، دست بر شانهاش میگذارد و از زخمها و زیباییهای پنهان زندگی را برایش نجوا میکند.
روایتهایی از دلِ شهر، در سایهی اندیشه و عشق
نویسنده با مهارتی کمنظیر، لحظههای روزمره را به صحنههایی از تأملات فلسفی و احساسی بدل میکند. در «سنگ و آفتاب»، بازگشت عاشقانهای پس از جدایی، در دل خاطرات سفر، به بازاندیشی در معنای مراقبت و آزادی در عشق میانجامد. «زیر شاخههای برف» با فضاسازی زمستانی و گفتوگویی صریح درباره بارداری ناخواسته، به چالشهای زنانه و فشارهای اجتماعی ناشی از آن میپردازد. و «شب از شب میریخت شب» با روایتی از مردی پاکبان و نویسنده، تنهایی، بیخوابی و ترس از ترک شدن را در قالبی شاعرانه و الهامبخش بازمیتاباند.
این مجموعه، تلفیقی است از ژانرهای درام اجتماعی، رئالیسم عاشقانه، روانشناختی و فلسفی که با زبانی لطیف و نگاهی انسانی، تجربههای زیسته را به ادبیاتی تأثیرگذار بدل میسازد. داستانها روایتگر روابط و بازتابی از اضطرابهای معاصر، میل به معنا، و تلاش برای حفظ پیوند در جهانی است که از هر جهت مدام در حال گسستن است.
این کتاب برای خوانندهایست که دلش برای داستانهایی میتپد که شهر را میشناسند و حتی از اشیا هم برای خود شخصیت میسازند؛ برای کسی که میخواهد عشق را در ضرباهنگِ لحظات ساده، کوچک و قابل لمس زندگی احساس کند. این کتاب با همکاری انتشارات خوانه به چاپ رسیده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
کتاب سنگ و آفتاب برای شما مناسب است اگر
- علاقهمند به خواندن داستانهای کوتاه ایرانی هستید.
- از روایتهای احساسی، انسانی و روانکاوانه لذت میبرید.
- به نثر شاعرانه و تصویرسازیهای لطیف و دقیق علاقهمندید.
- دوست دارید با شخصیتهایی همراه شوید که در دل زندگی روزمره با چالشهای عاطفی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند.
در بخشی از کتاب سنگ و آفتاب میخوانیم
رعنا سرِ جا نشست: «محضِ یادگاری.» و نفسی بلند کشید و سرش را تکیه داد به صندلی، و چشمها را بست. خودش را دید در لباسِ عروسی در تالار که بینِ میزها و مهمانها میچرخد، سفیدفام و پراضطراب و لبخندبهلب. بعد خودش را در شب در اتاقِ دوتاییشان دید که روبهروی آینه لباسش را درمیآورد و شکمش را ورانداز میکند و تصویرِ مهربانِ ایرج را در گوشهی آینه نشستهبرتخت میبیند. ایرج را دوست داشت. تنها تصویری که وقتی احضار میشد بهتمامی میدرخشید همیشه. تنها تصویرِ دلگرم، امیدوار. و بعد خودش را در برف دید. و ناگاه دخترش را ایستاده کنارِ دامنِ سفیدش در برف دید: لپش از سرما گل انداخته بود و سرش را بالا میداد تا رعنا را ببیند و منگولهی کلاهش تکان میخورد. صورتی مثلِ قرصِ ماه. صورتی که شبیهِ ایرج بود. چشمی و دهانی که شبیهِ ایرج بود. چشمش روشنی گرفت. دلش قرص شد. دخترش را چه دوست داشت. تصویرِ دخترش از تصویرِ ایرج روشنی میگرفت و مثلِ چراغی در تاریکیِ قلبش میریخت.
چشمهاش را باز کرد. برف بند آمده بود. در کناره میراندند. خیابان خلوت بود و ماشینها بهاحتیاط میرفتند. شاخههای درختهای کنار، زیرِ برف، آرام میجنبیدند و لالههای چراغهای برق سفید شده بود. میانهی جاده خطهای موازی افتاده بود، از ردِّ لاستیکها بر برف. بر پیادهرو، دو خطِ ممتد از دو ردِپا نزدیکِ هم. از دور، چتری نشسته بر زمین پیدا بود. نزدیکتر، زنی بود چمباتمهزده با گربهای مچاله که از دستِ زن غذا میخورد و سرش را لرزان پیش میآورد و در پالتوی زن فرو میکرد. از شاخهی خمیدهی چناری، برفی بر نیمکتی سفید تکید. سفیدی بر سفیدی میرفت.
فهرست مطالب کتاب
سنگ و آفتاب
زیرِ شاخههای برف
شب از شب میریخت شب
باد در زیتونزارانِ ما میزد
و فرداشب: بیماه
کیوسک
قمر
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سنگ و آفتاب |
نویسنده | زیتون مصباحی نیا |
ناشر چاپی | انتشارات خوانه |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 109 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-94712-5-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |