معرفی و دانلود کتاب نجوا
برای دانلود قانونی کتاب نجوا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب نجوا
دخترکی 18 ساله در خانهای ییلاقی به قتل رسیده و حالا پس از گذشت سی سال، ساکنین جدید این خانه، حضور او را احساس میکنند. بوی عطری زنانه در گوشهگوشهی خانه به مشام میرسد و شبها نجوایی آرام، از اتاقی که سالها قفل بوده، شنیده میشود. این خلاصهی کتاب نجوا است؛ داستانی رازآلود به قلم ایزابل عابدی که در سال 2006، جایزهی کتاب جوانان آلمان را از آن خود کرد.
دربارهی کتاب نجوا
من، الیزا، 21 آگوست 1975 در هجدهمین سالگرد تولدم به قتل رسیدم! این روح دخترک است که با ساکنین خانه حرف میزند و آنها را به حل معما وادار میکند. وقتی نوآ به همراه مادرش کت و دوست خانوادگیشان پا به خانهی ییلاقی گذاشتند، نمیدانستند چه حوادثی در انتظار آنها است. کت با تصور اینکه قرار است مدتی را در خانهای دور از شهر به آرامش سپری کند، بسیار شاد و پرانرژی بود. تنها فرد ناراضی نوآ بود. نوآ با کنجکاوی ذاتیاش میخواست از معماهای این خانهی عجیب سردربیاورد. رمان نوجوان نجوا (Whisper)، اثر ایزابل عابدی (Isabel Abedi)، سرشار از لحظات نفسگیر و پیچیدگیهای روانی است که خواننده را تا آخرین صفحه میخکوب میکند.
نجوای شبانه در خانهی ییلاقی؛ عاشقانهها و رازهایی که فاش میشوند
ورود دیوید، پسرک روستایی به داستان معمایی نجوا، بسیار تأثیرگذار و سرنوشتساز است. دیوید با چشمهای سبز و رفتاری آرام، در ابتدا تنها یک پسر روستایی معمولی است که در بازسازی خانه به خانوادهی نوآ کمک میکند. اما خیلی زود، حضور او رنگی تازه به این داستان جنایی معمایی میبخشد. دیوید تنها کسی است که نوآ را درک میکند و نسبت به نشانههایی که از گذشتهی خانه سر برمیآورند، بیتفاوت نیست. این دو دلداده تحت تأثیر فضای مرموز خانه، تصمیم میگیرند مراسمی احضار روح سرگردان خانهی ییلاقی برگزار کنند. این مراسم با استفاده از روش سنتی احضار روح (لیوان و حروف روی کاغذ) انجام میشود.
پس از جلسهی احضار روح، پیوندی عمیقتر بین نوآ و دیوید شکل میگیرد؛ اما این عشق در فضای تاریک و پر از ابهام داستان نجوا، نه تنها آرامشبخش نیست، بلکه با ترس، تردید و خطر در هم آمیخته است. هر قدمی که نوآ و دیوید برای کشف حقیقت برمیدارند، آنها را بیشتر درگیر رازهایی میکند که سی سال در سکوت دفن شدهاند. ایزابل عابدی چه خوب توانسته است پیچیدگیهای روانی شخصیتها را با فضاهای رازآلود داستان نجوا در هم بیامیزد.
الهام مقدس، رمان ماجراجویانهی نجوا را به فارسی روان برگردانده و نشر ایرانبان آن را در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
در نکوداشت کتاب نجوا
- مدتها بود که هیچ کتابی را اینقدر سریع تمام نکرده بودم؛ اما این یکی واقعاً فوقالعاده روان و جذاب بود. داستان رمان نجوا بسیار هیجانانگیز است و تا آخرین لحظه نتوانستم حدس بزنم که قاتل کیست. اصلاً انتظار چنین پایانی را نداشتم. واقعاً عالی بود. (کاربر گودریدز)
کتاب نجوا برای شما مناسب است اگر
- به دنبال دنبال یک کتاب معمایی، رازآلود و هیجانانگیز برای نوجوانان هستید.
- نوجوانید و میخواهید یک رمان رازآلود و پرتعلیق را در دست بگیرید که هم عاشقانه است و هم سرشار از لحظات نفسگیر و پیچیدگیهای روانی.
در بخشی از کتاب نجوا میخوانیم
نوآ اولین کسی بود که به تختخواب رفت اما نمیتوانست بخوابد. پنجرهها باز بودند و باد خنک شبانگاهی در پردههایی افتاده بود، که بعدازظهر هنوز خاکستری بودند، اما حالا سفید به نظر میرسیدند. دوربین، کنارش روی زمین بود. نوآ چند عکس از آسمان گرفت. از ستارههایی که میلیون میلیون بر گنبد سیاه جای داشتند. کارت پستال دوستانش هنوز روی لحاف بود. «تو پَرت آباد خوش بگذره. میکونوس، بهت سلام میکنیم. بوس، بوس، از طرف نادین و سونیا.»
نوآ آن را پرت کرد پایین، وقتی کارت پستال روی زمین افتاد صدای آرامی داد. از اتاق نشیمن صدای کت و گیلبرت تا آنجا میرسید. کت تازه روکشی که با خودش آورده بود را روی مبل قدیمی رعیتی کشیده بود و روی میز غذاخوری که - میز بزرگی بود تشکیل شده از دو پایه و یک صفحهی چوبی بزرگ- یک ملحفهی سفید انداخته بود. در نور آباژور قدیمی کنار مبل، اتاق نشیمن حسابی دنج به نظر میرسید. گیلبرت کتاب قطور خودش را بالا آورده بود و نوآ وقتی شنید که گیلبرت دارد از روی کتاب برای کت میخواند، چارهای جز زیر لب خندیدن نداشت. این بخش از متن دربارهی تکانخوردن میز و استفاده از مدیوم بود، دو روش برای احضار ارواح از آن دنیا.
کت حرف او را قطع کرد «عزیز جان، یه لطفی به من کن و با این چرت و پرتای احمقانه مزاحمم نشو، میشنوی؟»
گیلبرت زیرلب با دلخوری جوابی داد. بعد ساکت شد، کت هم ساکت شد و یک دفعه چنان همهجا ساکت شد که به نظر نوآ صدای نفس خودش بلند بود.
ناگهان دوباره آن احساس به سراغش آمد. همان حس که یک نفر در خانه او را تماشا و کنترل کرده بود. در تختخواب صاف نشست و به شب تاریک گوش داد. اما هیچ چیزی تکان نمیخورد، فقط باد بود، که آن هم خودش صدایی نداشت. نوآ بالاخره خوابش برد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب نجوا |
نویسنده | ایزابل عابدی |
مترجم | الهام مقدس |
ناشر چاپی | انتشارات ایرانبان |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 268 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-188-231-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان معمایی و ماجراجویانه نوجوان |