معرفی و دانلود رایگان کتاب سندروم ملخ سرگردان: داستان و شعر

معرفی کتاب سندروم ملخ سرگردان: داستان و شعر

در کتاب سندروم ملخ سرگردان، نوشته‌ها، سروده‌ها و تأملات علی ابجدیان در سه بخش گرد هم آمده‌اند. این اثر چالش‌های ذهنی نویسنده را در پیچ‌وخم زندگی، مرگ و معنا بازتاب می‌دهد و با زبان شعر و داستان کوتاه خواننده را با خود همراه می‌کند.

درباره‌ی کتاب سندروم ملخ سرگردان

راوی در آرامستان به دنبال قبری می‌گردد تا وصیت مادرش را به جا آورد. مادر وصیت کرده تا در روز نوزدهم آبان رزهای سفیدی را بر سنگ مزاری بگذارد. او به مزاری متفاوت می‌رسد که برخلاف سایر قبرها، ساده و یکدست با سنگ مرمری سفید و نقشی آشناست. نقشی که قبلاً روی جلد کتابی در کتابخانه‌ی مادر دیده بود. مزار متعلق به یک شاعر است و تاریخ تولد و مرگ شاعر نشان می‌دهد که پافشاری مادر برای انتخاب تاریخ نوزدهم آبان بی‌دلیل نبوده است. راوی گل‌های رز را به نمایندگی از مادرش بر مزار می‌گذارد. سپس با اسکن رمزینه‌ی روی سنگ قبر وارد صفحه‌ای دیجیتال می‌شود که زندگی‌نامه، آثار و مصاحبه‌های شاعر را نمایش می‌دهد؛ راوی در اولین فایل مصاحبه، شاعری مسن را می‌بیند که با آرامش و پیچیدگی احساسی درباره‌ی اشعارش صحبت می‌کند. این داستان بخش اول از کتاب سندروم ملخ سرگردان نوشته‌ی علی ابجدیان است که ادامه‌ی حضور ادبی و معنوی یک شاعر را حتی پس از مرگ او به مخاطب منتقل می‌کند.

کتاب سندروم ملخ سرگردان شامل سه بخش اصلی می‌شود که در آن نویسنده داستان‌های کوتاه، سروده‌ها و تأملات ذهنی خود را با زبانی ساده و روان بازگو می‌کند. انتشارات نادریان چاپ این کتاب را بر عهده داشته است.

کتاب سندروم ملخ سرگردان برای شما مناسب است اگر

• داستان کوتاه، شعر و تأملات شاعرانه را می‌پسندید.
• به ترکیب نظم و نثر در کنار هم علاقه‌مندید.

در بخشی از کتاب سندروم ملخ سرگردان: داستان و شعر می‌خوانیم

بعضی آرزوها از بیرون بچگانه و کوچک به‌نظر می‌آیند یا شاید به‌سادگی به آنها نگاه شود، اما در ذات خود جایگاه مهمی در زندگی کوتاه انسان برای خود دست و پا کرده‌اند. مثل آرزوی در آغوش گرفتن کسی که دوستش داری یا شنیدن کلمه جانم از زبان او!

شاید خیلی پیش پا افتاده به‌نظر بیاید و عادی! اما در ذات جهان هستی، بن‌مایه‌ی آفرینش عشق است.

عشق‌ورزی و دوست داشتنی آگاهانه! آنچه ما به‌خاطر آن خلق شده‌ایم!

مثل عشقی که من به نازلی دارم!

دکتر جکسون درحالی که نگاه نافذی به جو می‌کرد سؤال کرد:

«پس تو گفتی که عاشق همکارت شدی که به‌تازگی از همسرش جدا شده و دو تا پسر دارد؛ نازلی از تو ده‌سال بزرگ‌تر است و تو مجردی، درست است؟!»

جو به علامت تأیید سری تکان داد و گفت: «بلی و این رابطه، یک عشق افلاطونی است!»

دکتر جکسون درحالی که به چشمان جو نگاه می‌کرد از پشت میز بلند شد و مچ دست چپش را از پشت با دست راست گرفت و با حالتی متفکرانه و متعجب دوباره سؤال کرد:

«یعنی تو دوست نداری هیچوقت با نازلی وارد یک رابطه جدی شوی؟ مثل یک شریک یا همسر؟»

جو پاسخ داد: «کی گفته؟ خیلی دوست دارم با او رابطه‌ای عمیق داشته باشم!»

دکتر جکسون لحظه‌ای مردد ایستاد و با همان چشمان سبز نافذش نگاهی عمیق به چشمان جو کرد و پرسید: «خب، برای من توضیح بده تا بفهمم و بتوانم بهتر کمکت کنم.»

فهرست مطالب کتاب

بخش اول: مصاحبه‌ها
بخش دوم: سندروم ملخ سرگردان؛ داستان کوتاه منتشر نشده
اولین جلسه
دومین جلسه
جلسه سوم
دکتر می‌گوید
بخش سوم: بخش پایانی