معرفی و دانلود کتاب مری فلورا بل: داستان مستند دختربچه‌ای که قربانی بود، اما به قاتل تبدیل شد

معرفی کتاب مری فلورا بل: داستان مستند دختربچه‌ای که قربانی بود، اما به قاتل تبدیل شد

کتاب مری فلورا بل، روایت مستندِ یکی از بدنام‌ترین و کم‌سن‌وسال‌ترین قاتلان تاریخ را پیش روی خواننده قرار می‌دهد. نانسی ای ویسی و رایان بکر، نویسندگان کتاب، با تحلیل پرونده‌های جنایی، سرگذشت هولناک مری فلورا بل، دختربچه‌ای که مرتکب دو قتل هولناک شده را در این اثر واکاوی کرده‌اند.

درباره‌ی کتاب مری فلورا بل

کتاب مری فلورا بل (Mary Flora Bell: The Horrific True Story Behind An Innocent Girl Serial Killer)، پرونده‌ی جنایی یکی از هولناک‌ترین قاتلان زنجیره‌ای جهان را در خود گنجانده است. نانسی ای ویسی (Nancy Veysey) و رایان بکر (Ryan Becker)، در این اثر به بررسی جنبه‌های روانشناسانه‌ی زندگی و شخصیت مری فلورا بل، پرداخته‌اند.

مری فلورا بل، دختری یازده‌ساله بود که در سال 1968 در شهر نیوکاسل انگلستان، مرتکب قتل دو پسربچه‌ی خردسال شد. در دادگاه، مری از اتهام قتل عمد تبرئه و به قتل غیرعمد محکوم شد. حبس مری بل در 23 سالگی‌اش پایان یافت و او با هویتی محرمانه به زندگی ادامه داد.

در ادامه‌ی کتاب جنایی مری فلورا بل، اطلاعاتی درباره‌ی بیماری روانی این قاتل بالفطره مطرح شده است. نانسی ای ویسی و رایان بکر، با استفاده از مستندات باقیمانده از حادثه‌ی قتل کودکان توسط فلورا بل و اسناد دادگاه، سعی کرده‌اند به این پرسش پاسخ دهند که چه چیزی باعث شده تا یک کودک به ظاهر بیگناه، دست به کودک‌کشی بزند؟

موشکافی دوران کودکی یک قاتل خطرناک

نویسنده‌های زندگینامه‌ی مری فلورا بل، برای درک ابعاد هولناک جنایت‌های این قاتل کوچک، صرفاً به روایت واقعه اکتفا نکرده‌اند، بلکه دوران کودکی تاریک مری فلورا بل و رنج‌های بی‌شماری را که او به‌عنوان یک قربانی در آن سال‌ها متحمل شده بود، با دقت موشکافی نموده‌اند. این واکاوی با هدف روشن ساختن چگونگی تبدیل شدن دختربچه به یک قاتل انجام شده تا خواننده به درکی جامع از چرایی وقوع این جنایت در سنین کم دست یابد.

کتاب زندگینامه‌ای مری فلورا بل را انتشارات سبزان با ترجمه‌ی ام. درخشش، چاپ و روانه‌ی بازار کرده است.

نکوداشت‌های کتاب مری فلورا بل

• کتاب‌های بسیاری درباره‌ی زندگی مری بل نوشته شده است. اگرچه سبک نگارش نویسنده گسسته و تکراری به نظر می‌رسد، اما با وجود این، خواننده اطلاعات ارزشمندی درباره‌ی مری به دست می‌آورد. این میزان فاجعه و رنج از تحمل یک کودک خارج است. درک این وقایع خیلی سخت است، با این حال به نظر می‌رسد که تمامی آن‌ها واقعیت دارند. (کاربر آمازون)

کتاب مری فلورا بل برای شما مناسب است اگر

• به مطالعه‌ی کتاب‌هایی درباره‌ی قتل‌های واقعی علاقه دارید.
• صحبت‌هایی درباره‌ی پرونده مری فلورا بل شنیده‌اید و می‌خواهید این کودک قاتل را کامل بشناسید.
• مایلید زندگینامه‌ی یکی از عجیب‌ترین قاتلان تاریخ را بخوانید.

در بخشی از کتاب مری فلورا بل: داستان مستند دختربچه‌ای که قربانی بود، اما به قاتل تبدیل شد می‌خوانیم

در 25 مه 1968، پیکر بی‌جان پسر چهار‌ساله‌ای به نام «مارتین براون» در خانه‌ای متروکه پیدا شد. در ابتدا، همه این حادثه را یک سانحۀ غم‌انگیز و تصادفی تلقی کردند. حتی پلیس جنایی وارد ماجرا نشد، چراکه هیچ نشانه‌ای از آسیب‌دیدگی یا خشونت آشکار روی بدن کودک دیده نمی‌شد. دو پسر نوجوان که برای جمع ‌کردن چوب وارد ساختمان مخروبه شده بودند، جسد کوچک مارتین را زیر پنجره پیدا کردند. کنار بدنش شیشه‌ای خالی از قرص آسپرین دیده می‌شد. مأموران که به محل رسیدند، گمان کردند کودک احتمالاً مقدار زیادی دارو خورده و به‌دلیل مسمومیت جان باخته است.

با اینکه ردی از خون و بزاق روی گونه‌اش کشیده شده بود، اثری از درگیری یا مقاومت در بدن او وجود نداشت. گویی فقط خوابیده بود و دیگر بیدار نشده بود. بعدها، مری بل دقیقاً همین را در کلاس گفت.

در یکی از تمرین‌های کلاسی، مری تصویری کشید از پسری که به همان شکل افتاده بود که مارتین را یافته بودند. کنار تصویر، بطری کوچکی با برچسب «قرص» دیده می‌شد. زیر نقاشی‌اش نوشته بود: «یه پسر بود که فقط خوابید و مرد.»

هرچند بسیاری از بچه‌ها از مرگ مارتین باخبر بودند، فقط مری چنین تصویری کشید. معلمش هم آن را عجیب تلقی نکرد بالاخره مری جسد را دیده بود و چنین واکنشی عجیب به‌نظر نمی‌رسید.

دو پسری که جسد را پیدا کردند، با فریاد، کارگران اطراف را صدا زدند. خیلی زود جمعیتی از کودکان و بزرگ‌ترها اطراف خانه جمع شدند. یکی از کارگران گفت که مارتین را می‌شناسد همان پسرکی که کمتر از یک ساعت پیش با او بیسکویت خورده بود. در میان بچه‌هایی که برای تماشا آمده بودند، دو نفر بیشتر به صحنه نزدیک شدند؛ آن‌ها از سوراخی در دیوار عبور کرده بودند. آن دو، مری و نورما بودند. پلیس که رسید، آن‌ها را از محل دور کرد.

فهرست مطالب کتاب

دربارۀ نویسندگان
مقدمه ناشر
مقدمه
1: آن بچه را از من دور کن!
2: می‌خواستم او را در تابوتش ببینم
3: بدن کوچک پسر به زمین افتاد
4: این‌گونه آن‌ها را می‌کشند
5: دوست دارم موجودات کوچکی را که نمی‌توانند از خودشان دفاع کنند، اذیت کنم
6: او جرئت نمی‌کرد، چون من برمی‌گشتم و با مشت توی دماغش می‌زدم
7: دارم خُرد می‌شوم
8: او هرگز نتوانست از کلمۀ «خفه‌شده» استفاده کند
نتیجه‌گیری