معرفی و دانلود کتاب جادوگر ریشه
برای دانلود قانونی کتاب جادوگر ریشه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب جادوگر ریشه
کالین از جنگل صنوبر متنفر است. او نمیخواهد در کلبهای دورافتاده و مرموز زندگی کند، اما چاره چیست! شغل ناکس ایجاب میکند آنها در این مکان مخوف و در کنار غولها و هیولاها بمانند. کتاب جادوگر ریشه نوشتهی دبرا کستاندا داستانی ترسناک و تخیلی است که ما را به جنگل صنوبر میبرد؛ جایی که ریشههای درختان مثل موجوداتی ترسناک از زمین بیرون زدهاند و بهسمت شما هجوم میآورند. مدت زیادی است که در این جنگل حوادث هولناکی رخ میدهند و این موضوع نشاندهندهی حضور موجودی اهریمنی و مخوف به جنگل صنوبر است؛ موجودی همچون جادوگر ریشه.
دربارهی کتاب جادوگر ریشه
ناکس سعی میکند خود را قانع کند که همهچیز طبیعی است. صداهای هولناکی که از درون جنگل بلند میشوند، سایههای مشکوکی که برخی از توریستها روی زمین میبینند، نقاشیهای بیمعنایی مثل «تکچشم» که روی تنهی درختان صنوبر نقاشی میشوند، همگی ثابت میکنند که در این جنگل اتفاقی غیرعادی در حال رخ دادن است؛ اما اگر ناکس این واقعیت را بپذیرد، باید هر چه سریعتر وسیلههایش را جمع کند و همراه با کالین به شهر بازگردد و او بههیچ وجه نمیخواهد چنین کاری انجام دهد.
او برای بهدست آوردن موقعیت شغلی فعلیاش و جنگلبان بودن، بسیار تلاش کرده و نمیخواهد به خاطر چند اتفاق که از نظر او شایعه هستند، موقعیت حرفهایاش را رها کند. تا چند سال قبل این شایعات به صفحات ترسناک و وحشت مجلهها و روزنامهها خلاصه میشد، اما از زمانی که پسرکی در جنگل گم شد و دیگر کسی او را ندید و جسد گوزنها در حالی پیدا شد که شاخهایشان شکسته و به درختان آویزان شده بودند، هولناک بودن جنگل صنوبر، به واقعیتی در ذهن مردم تبدیل شد. نمیدانیم شایعاتی که دربارهی وجود موجودات فراطبیعی در جریان است، حقیقت دارند یا نه، مسئولیت بررسی این موضوع را برعهدهی دبرا کستاندا (Debra Castaneda) میگذاریم تا پاسخ این معما را در کتاب جادوگر ریشه (The Root Witch) برای خوانندگان خود بازگو کند.
جنگل صنوبر، زیستگاه هیولاها
پیت ساندوال مات و مبهوت به روبهرو خیره شده. مطمئن است چیز عجیبی از پیش چشمهایش گذشته اما نمیداند چی! از سوی دیگر حس میکند اگر آنچه دیده را برای ناکس بازگو کند، دیوانه یا متوهم بهنظر میرسد و این وجهه برای یک افسر پلیس مناسب نیست، پس سکوت میکند و دستش را که روی اسلحه مشغول لرزیدن است، به آرامی پایین میآورد. او و ناکس در جستوجوی لین کارول هستند. کارول همکار ساندوال است. ماشین او در نزدیکی تپههای جنگل پارک شده، اما از خودش خبری نیست. لین کارول نخستین کسی نیست که در این جنگل ناپدید میشود، علاوهبر او، مدتی قبل، مردی آلمانی نیز مدعی شد که یک درخت به او حمله کرده است و بسیاری از گردشگران نیز با چشمهای خود سایههای غولآسا و حیواناتی غیرعادی را دیدهاند؛ با این حال پلیس تاکنون به این گزارشها اهمیتی نداده است، اما حالا یک افسر پلیس گم شده و این واقعه موجب میشود تا بالاخره نیروهای جستوجوگر برای ردیابی و یافتن لین کارول به این جنگلی که در رمان تخیلی جادوگر ریشه وجود دارد، وارد شوند.
جادوگر ریشه در کنار شما حضور دارد
به احتمال زیاد ورود پلیس به جنگل صنوبر هیچ تأثیری در کاهش گم شدن آدمها و از بین رفتن هیولاها ندارد، اما میدانیم که رازهای سربهمهر و هولناک این جنگل قرار است آرامآرام برملا شود؛ رازهایی که ما را به یک حقیقت هولناک میرساند: وجود «جادوگر ریشهها». دبرا کستاندا در کنار پلیسها یک تیم خبری را نیز به این جنگل راهی میکند. وقایع و شایعاتی که دربارهی جنگل صنوبر وجود دارند، برای خبرنگاران و گزارشگران جذاب است. البته این جذابیت چندان پایدار نمیماند و جای خود را به وحشت میدهد. داستان ترسناک جادوگر ریشه در دهههای 70 و 80 میلادی روایت میشود؛ زمانی که دیگر مدرنیته جایگزین سنت شده و باورهای کهن و خرافات از بین رفتهاند، اما جنگل صنوبر پابرجا ایستاده تا نشان دهد همهچیز را نمیتوان با علم تعریف کرد و گاهی اوقات ناچاریم که در برابر افسانهها تسلیم شویم.
داستان جادوگر ریشه با ترجمهی فاطمه اکبری در انتشارات افرا به چاپ رسیده است.
کتاب جادوگر ریشه برای شما مناسب است اگر
- نسبت به مکانهای مرموز مثل خانهی وحشت، جنگل اشباح و... کنجکاو هستید و میخواهید راز و رمز درون این مکانها را کشف کنید.
- به داستانهای تخیلی و ترسناک علاقه دارید.
- از خواندن جلد نخست «مجموعهی طلوع دنیای تاریک» لذت بردهاید و میخواهید دومین جلد این مجموعه را نیز مطالعه کنید.
در بخشی از کتاب جادوگر ریشه میخوانیم
کارل مثل بیشتر گزارشگرها از نزدیک جذاب بود، ولی جلوی دوربین حتی جذابتر بود. سندی از زمانی که کار در تلویزیون را شروع کرد، فهمید خوشعکسی واقعاً یعنی چه. کارل قدبلند بود. صورت زاویهدار، فک پهن و موی پرپشت موجدار داشت که حسادت افراد اتاق پخش را برانگیخته بود، اما وقتی جلوی دوربین قدم میگذاشت، شبیه ستارههای فیلم بود.
سندی از پنجره به بیرون نگاه کرد. چاک، عکاس بداخلاق، بیکار نشسته بود. او داشت قهوه میخورد و عینک آفتابیاش را زده بود. احتمالاً دچار خماری شده بود.
به کارل گفت: «چرا چاک رو با خودت نمیبری؟»
جک هوا را از بینیاش بیرون داد و روی میز کنفرانس کوبید. «بیرحم! سندی بیرحم.»
چشمان سندی از بهت گشاد شدند. «اصلاً نمیدونم راجعبه چی حرف میزنی.» از زمانی که جک شروع به کار کرده بود، این اولین بار بود که سندی موج خفیف رفاقت با او را احساس میکرد.
کارل ادای احترام کرد و با عجله به سمت در رفت. نیمنگاهی به دوستش، جنیفر، انداخت که چشمکی زد و انگشت شستش را بالا آورد و او در جواب لبخند عاشقانهای زد.
سندی به اعتمادبهنفس آنها حسودی میکرد. هر دو بسیار به خودشان باور داشتند؛ باوری که فرای تواناییهای واقعیشان بود، گویی انتظار داشتند دنیا فقط به خاطر حضورشان آنها را غرق در تبریک و شادباش کند، در حالی که او در چرخهی بیپایانی گیر افتاده بود و بارها و بارها خودش را با کمترین دستاورد ثابت میکرد.
سندی توجهاش را به جنیفر داد که داشت ناخنهایش را بررسی میکرد. جنیفر موهای بلوند عسلی داشت. مدل پَرمانند موهایش چنان عالی بود که انگار کلاهگیس بود و فاصلهای جزئی بین دندانهای جلویش به او قیافهای دوستانه و خاص داده بود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب جادوگر ریشه |
نویسنده | دبرا کستاندا |
مترجم | فاطمه اکبری |
ناشر چاپی | انتشارات افرا |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 264 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-90962-6-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ترسناک خارجی، کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی خارجی |