معرفی و دانلود کتاب نظافت و مکافات: کتاب اول مجموعه جین جفری اسرارآمیز

معرفی کتاب نظافت و مکافات: کتاب اول مجموعه جین جفری اسرارآمیز

کتاب نظافت و مکافات داستانی درباره‌ی مادری بیوه به نام جین جفری است که سه فرزند دارد و همیشه درگیر کارهای خانه، مدرسه‌ی فرزندان و فعالیت‌های محلی است. اما زمانی که یک خانم نظافتچی به قتل می‌رسد، او دغدغه‌ی تازه‌ای پیدا می‌کند و تصمیم می‌گیرد تا قاتل را پیدا کند. جیل چرچیل این اثر را که در گروه داستان‌های جنایی و معمایی قرار دارد، با لحن طنز نگاشته است.

درباره‌ی کتاب نظافت و مکافات

رامونا نظافتچی چندان قابلی نبود، تا حدی که درباره‌ی او می‌گویند فرق یک توده از گردوخاک را از یک دوبرمن تشخیص نمی‌داد؛ اما قطعاً این دلیلی برای کشتن پیرزن نیست. بااین‌حال، ظاهراً کسی فکر کرده این دلیل کافی است و رامونای بخت‌برگشته در حالی پیدا می‌شود که سیم جاروبرقی دور گردنش پیچیده و خفه شده است. در این بین، جِین جِفری که مادر سه بچه است، ریاست چندین کمیته را بر عهده دارد و ضمناً کارآگاه نیمه‌وقت است، تصمیم می‌گیرد قاتل را پیدا کند و گره‌های این معما را باز کند. کتاب نظافت و مکافات (Grime and Punishment) اولین ماجرا از مجموعه‌ی جین جفری اسرارآمیز (Jane Jeffrey Mysteries) است که جیل چرچیل (Jill Churchill) آن را با زبانی طنزآمیز و در ژانر جنایی و معمایی نگاشته است.

قتل، طنز و رازهای خانگی در نظافت و مکافات

رمان نظافت و مکافات از آن دست داستان‌های معمایی و جنایی است که زنی در کنار مسئولیت‌های خانوادگی و رسیدگی به فرزندانش علایق کارآگاهی دارد و معمای قتلی را پیگیری می‌کند. در این گروه از داستان‌ها که با نام «Cozy Mystery» شناخته می‌شود، کارآگاه داستان کاوشگری آماتور است، داستان در فضاهای خانگی، محلی، صمیمی اتفاق می‌افتد و ماجرا بر محور شخصیت‌ها، زندگی روزمره و تعاملات محلی می‌گردد تا بر پیچیدگی‌های پلیسی یا صحنه‌های خشونت‌آمیز. چنین داستان‌هایی عموماً، اما نه همیشه عناصر طنزآمیز دارند و با لحن طنز روایت می‌شوند.

جیل چرچیل و داستان معمایی

جیل چرچیل، نویسنده‌ی آمریکایی است که با آثارش در ژانر Cozy Mystery شناخته می‌شود. او در رمان جنایی و معمایی نظافت و مکافات، تمام ویژگی‌های این ژانر را گنجانده و با لحن طنزآمیز، داستانی معمایی از قتل در یک فضای محلی خلق کرده که یک کارآگاه زن آماتور می‌خواهد آن را حل کند؛ زنی که باید به عنوان یک مادر، بین حل معما و مسئولیت‌هایش در خانواده تعادل برقرار کند. جیل چرچیل با خلق شخصیت‌های زنانه‌ی قوی، داستان‌هایی با لحن طنزآمیز و موقعیت‌های خانوادگی، توانسته مخاطبان بسیاری را جذب کند تا جایی که در سال 2007، نام وی در فهرست «بانوان بزرگ ادبیات معمایی» قرار داده شد.

نشر قطره ماجراهای جین جفری اسرارآمیز را در مجموعه‌ای با نام ادبیات پلیسی جهان منتشر می‌کند تا مخاطبان را با این گونه از داستان در ژانر جنایی و معمایی آشنا کند. محمود کامیاب ترجمه‌ی این جلد از ماجراهای جین جفری اسرارآمیز را بر عهده داشته است.

جوایز و افتخارات کتاب نظافت و مکافات

• برنده‌ی جایزه‌ی مکویتی (Macavity Award) برای بهترین رمان معمایی در سال 1990
• نامزد جایزه آنتونی برای بهترین رمان در سال 1990
• برنده‌ی جایزه آگاتا برای بهترین رمان 1989

کتاب نظافت و مکافات برای شما مناسب است اگر

• داستانی جنایی و معمایی که در یک محله‌ی کوچک اتفاق می‌افتد و با لحن طنز همراه است، برایتان جذابیت دارد.
• داستان‌هایی با محوریت زنی قوی که بین مسئولیت‌های خانگی و وظایف اجتماعی تعادل برقرار می‌کند، برایتان جالب است.

در بخشی از کتاب نظافت و مکافات: کتاب اول مجموعه جین جفری اسرارآمیز می‌خوانیم

جین در آشپزخانه‌اش ایستاده بود و با ناراحتی در این فکر بود که از کجا می‌تواند این مواد عجیب‌وغریب را پیدا کند که صدای مینی‌ون شلی را شنید که دنده‌عقب بین خانه‌هایشان پارک می‌کند. لابد سگ را به پناهگاه برده بود و قبل از رفتن به فرودگاه به خانه برگشته بود. خدا را شکر که یک دقیقه زودتر سر نرسیده بود تا جین را ببیند که در خیابان با کارت غذا در دست، مانند پرچم سرخ، می‌دود.

جین کمی خودش را معطل کرد تا ببیند آیا شلی بلافاصله از خانه بیرون می‌آید. ویلارد صبحانه‌اش را بلعیده بود و جین او را از در پشتی به حیاط که حصار داشت فرستاد. سگ با احتیاط همه طرف را نگاه کرد تا ببیند آیا کسی برای بردنش جایی مخفی شده است یا نه. ویلارد که بزرگ‌ترین آرزویش این بود که به حیاط جلویی بگریزد، از حیاط پشتی می‌ترسید.

جین به آشپزخانه که برگشت، گربه‌ها را دید که همچنان چشم در چشم روبه‌روی هم ایستاده‌اند تا تعیین کنند چه کسی اول بخورد. جین دستی به گوششان کشید، که خیلی خوششان نیامد، و گفت: «برین غذاتون رو بخورین احمق‌ها».

چرا شلی نمی‌رفت؟ جرئت نداشت برای خرید برود چون این خطر وجود داشت که او را ببیند و بپرسد کجا می‌رود. فهمیده بود که نمی‌تواند جوری به او دروغ بگوید که باور کند، حتی در مسائل جزئی مثل آب نارنگی. مجبور بود منتظر رفتنش بماند. مثل آن بود که در قلعه‌ای محاصره‌شده گیر افتاده است.

برای آنکه وقتش را بکشد، خودش را مشغول به کاری کرد که اصلاً علاقه‌ای به انجامش نداشت. سری به همسترهای اتاق تاد زد، که دقیقاً در همان کثافتی که تصور می‌کرد به‌سر می‌بردند. رو به آن‌ها گفت: «شماها موش هستین با قیافه‌ی مبدل. بچه‌ها رو ممکنه بتونین گول بزنین، ولی مادرها رو نمی‌تونین».