معرفی و دانلود کتاب خانه آفاق
برای دانلود قانونی کتاب خانه آفاق و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب خانه آفاق
هیچچیز بهاندازهی یک پناهگاهِ موقت نمیتواند پایههای یقین را بلرزاند و از بنیان ویران کند؛ کتاب خانه آفاق نوشتهی سارا نظری درست از همان لحظهی نخست که اضطرابِ فرار، هوای داستان را ملتهب میکند، خواننده را در وضعیتی مینشاند که اختیارِ قضاوت را از او میگیرد. این رمان اجتماعیسیاسی با روایتی پرتعلیق از سالهای پیش از انقلاب، داستان دختری چریک را بازمیگوید که پس از لو رفتن خانهی تیمی، ناچار است به خانهای در محلهای فقیرنشین پناه ببرد؛ جایی که تمام تقلایش برای نجات مردم ناگهان با چهرهای واقعی از همان مردم، رو در رو میشود.
دربارهی کتاب خانه آفاق
محور اصلی روایت، در کتاب خانه آفاق اثر سارا نظری، شخصیت محبوبه است؛ دختر جوانی که در سالهای پیش از انقلاب با وجود مشکلات خانوادگی و میل به فاصلهگرفتن از آن فضای مسموم، به سازمانی چریکی میپیوندد و بعد از آن با لو رفتنِ خانهی تیمی و کشتهشدن یارانش، به اجبار در خانهی زنی به نام آفاق پناه میگیرد. محلهای حاشیهای و فرسوده، تپههایی با آلونکهای سرهمبندیشده، تنگدستیِ زندگیها و بیپرواییِ رفتارها... محبوبه طی چند روز، با خانوادهی آفاق به کابارهای نزدیک شهرنو میرود، از دزدیها و باجگیریها تا خشونتهای ناگهانی و عادتکردن به ابتذال را میبیند، و از همه تکاندهندهتر، با شاهپرستیِ بخشی از همان مردمی مواجه میشود که تمام این مدت خیالِ رهاییشان را در سر داشته است.
سیاست در آیینهی فلسفهی زیست
محبوبه در برخورد با مردمِ محله درمییابد که دیگریای که برایش مبارزه میکرده، همانی نیست که در جزوهها تصویر شده بود. رمان نشان میدهد هر کنشی برای رهایی، اگر از معرفتِ نزدیک به زیست آن جهان تهی باشد، ناگزیر به اخلاقگراییِ تحمیلی و غفلت از فردیتِ زیستهی انسانها میلغزد. محبوبه وحشتزده به این داوری میرسد که سازمان، تحلیل درستی از خود و مردم نداشته است، و این اعتراف، به آرامی آن نگاه فرسایشی از بالا به پایین را به سمت تلاش برای فهمیدن و شناخت سوق میدهد.
اوجِ تنشهای ذهنی محبوبه آنجاست که مردمِ محله هنگام دستگیری چریکها جاوید شاه گویان کِل میکشند. و او را وامیدارند تا جایی در میانهی راه، یقین را رها کند و به دامان شک بیفتد؛ آیا اخلاقِ آرمانیِ مبارزه حق دارد اخلاقِ بقا را به سخره بگیرد، وقتی که زندگی روزمره تنها حولِ تعفنی مکرر از چیزیخوردن و شب را به صبح رساندن در چرخش است؟ رمان بهجای پاسخ، فرصت را غنیمت میشمارد تا مخاطب خود وزنِ هر دو کفه را سنجیده و تصمیم بگیرد.
خانه آفاق بیرحم اما منصفانه نشان میدهد که چگونه خاطرهی جمعیِ طبقهای خاص، با خردهشادمانیها و خردهمحافظهکاریها گره میخورد تا به شکلِ رضایتی ویرانگر تجسم یابد و طناب را بر گردنِ اجساد رقصندهاش بیشتر از قبل بفشارد.
کتاب خانه آفاق با همکاری نشر برج به انتشار رسیده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
کتاب خانه آفاق برای شما مناسب است اگر
- به داستانهای ادبیات معاصر فارسی علاقه دارید.
- مخاطب ژانر داستانی سیاسی اجتماعی هستید.
- از مواجههی همزمان با تاریخ اجتماعی، طنز سیاه و تعلیق روایی لذت میبرید.
در بخشی از کتاب خانه آفاق میخوانیم
محبوبه شانههاش را بالا انداخت و چشمکی به طوبا زد. خداحافظی کرد و طوبا قرارِ سه ساعتِ دیگرشان را یادآوری کرد. محبوبه چادرش را مرتب کرد. خیابان خلوت را رد کرد. از یکی از مغازهها بوی قهوه و صدای گیتار میآمد. جلوی دکهی روزنامهفروشی کسی نبود. روزنامهها روی زمین بود. محبوبه نشست. تیتر اول کیهان و اطلاعات خبرِ خانهشان بود. کیهانِ رویی را برداشت. عکسهای خانه و جای گلولههای روی دیوار، شیشههایِ شکسته و پسربچهای که داشت داخل خانهی ویرانشان را نگاه میکرد. عکسی از لیلا و اسد و مصطفا نبود. درشت نوشته بود «انهدام مخفیگاه کمونیستهای خرابکار در نازیآباد.» روزنامه را برداشت و گزارشش را خواند. نوشته بود دیروز سه تروریست مرد و یک تروریست زن در خانهی تیمیشان در نزدیکی نازیآباد در درگیری با پلیس کشته شدهاند. گفته بود یک نفر دیگرشان که احتمالاً زن است، موفق به فرار شده که بعد از تحقیقات پلیس و بررسی مدارکی که از این خانه به دست آمده، هویت و عکس چهرهی این شخص برای شناسایی در اختیار روزنامهها قرار خواهد گرفت. به دروغ، سعید را هم جزو کشتهها اعلام کرده بودند. محبوبه یقین پیدا کرد که سعید دستگیر شدهاست. حالا میدانست خانه چطور لو رفته. نشست روی زمین داغ و ناخنهاش را کشید به آسفالت. پس لیلا هم مرده بود. دیروز این موقع همهشان زنده بودند و لیلا داشت ناهار درست میکرد. نمیدانست جسدشان را به خانوادههاشان تحویل میدهند یا میاندازندشان وسط دریاچهی نمک قم؟ الان لای موهای خرمایی لیلا پر از خون بود. لیلایی که آنهمه مادرش دوستش داشت، الان مرده بود و محبوبهای که هیچکس، حتی مادرش نمیخواستش، الان زنده بود. تمام بدنش میلرزید و نمیتوانست بلند شود. صدایی از داخل دکه گفت: «آبجی بیزحمت! حالا که خواندی پولش را هم حساب کن.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب خانه آفاق |
نویسنده | سارا نظری |
ناشر چاپی | نشر برج |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 176 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7280-46-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان انقلابی، کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی، کتابهای داستان و رمان سیاسی ایرانی |