معرفی و دانلود کتاب افسانه‌های ازوپ 4

معرفی کتاب افسانه‌های ازوپ 4

کتاب افسانه‌های ازوپ 4 اثر یکی از بزرگ‌ترین داستان‌سرایان تاریخ، ازوپ است که توسط گروه ادبی گریباودو بازنویسی شده. این کتاب مجموعه‌ای از سه داستان کهن و آموزنده برای بچه‌ها را در بر می‌گیرد و مفاهیمی مثل کمک به دیگران، پشتکار و خردمندی را به آن‌ها آموزش می‌دهد. این کتاب ذیل مجموعه‌ی «افسانه‌های ازوپ» نشر برکه‌ی آبی منتشر شده است.

درباره‌ی کتاب افسانه‌های ازوپ 4

شاید خیلی از ما این نکته را ندانیم که بسیاری از داستان‌های پندآموز کودکی‌مان قصه‌هایی از ازوپ (Aesop)، داستان‌سرای مشهور یونانی است. ازوپ در حدود 600 سال پیش از میلاد مسیح در یونان زندگی می‌کرد و با داستان‌هایش، مسائل اخلاقی مختلف را به مردم آموزش می‌داد. حالا گروه نویسندگان گریباودو این داستان‌ها را به زبان امروزی بازنویسی کرده‌اند و در مجموعه‌ی «افسانه‌های ازوپ» در اختیار بچه‌ها گذاشته‌اند.

افسانه‌های ازوپ؛ آموزش دانایی و پشتکار به بچه‌ها

کتاب افسانه‌های ازوپ 4، شامل سه قصه‌ی «خرچنگ و روباه»، «روباه و انگور» و «افعی و مار آبی» است که مفاهیمی مثل دانایی، پشتکار و کمک به دیگران را به بچه‌ها یاد می‌دهد.

ازوپ در داستان آموزنده‌ی افعی و مار آبی، ماجرای برکه‌ای را تعریف می‌کند که دو مار، در آن زندگی می‌کردند. یکی مار آبی بود و همیشه در برکه شنا می‌کرد و دیگری یک افعی ساکن خشکی بود که فقط برای آب نوشیدن دم برکه می‌رفت. گرچه وجود آن‌ها برای هم مزاحمتی نداشت، اما چون هر دویشان به شدت قلمروطلب بودند با یکدیگر قرار گذاشتند که با هم مبارزه کنند و هر کس مبارزه را برنده شد، صاحب این برکه شود.

در ادامه‌ی این قصه، می‌خوانیم که قورباغه‌های برکه هم خود را وارد این دعوا کردند و چون با مار آبی همسایه بودند، به او قول دادند که در این دعوا طرف او باشند. وقتی دعوا شروع شد، مارها با هم به مبارزه پرداختند و قورباغه‌ها هم یک دم جیغ کشیدند و قورقور کردند...

کتاب افسانه‌های ازوپ 4 کاری از نشر برکه‌ی آبی است. این قصه‌ی مصور کودک را با ترجمه‌ی کتایون مهرآبادی در اختیار دارید.

کتاب افسانه‌های ازوپ 4 برای شما مناسب است اگر

• به دنبال یک قصه‌ی آموزنده و کهن برای بچه‌های 7 تا 10 ساله هستید.
• مایلید مفاهیمی همچون دانایی، کمک به دیگران و پشتکار را به کودکتان آموزش بدهید.

در بخشی از کتاب افسانه‌های ازوپ 4 می‌خوانیم

روباهی گرسنه به تاکستانی رسید که خوشه‌های بزرگ و آبدار انگور
از درختانش آویزان بود.
روباه تلاش کرد چنگالش را به انگورها برساند، ولی هر چه کرد نتوانست.