معرفی و دانلود کتاب قصاص
برای دانلود قانونی کتاب قصاص و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب قصاص
کتاب قصاص رمانی به قلم واهه کاچا، نویسندهی فرانسوی است که ماجرای مواجههی دو مرد را روایت میکند. بورتاک و دکتر هرمه در شبی بارانی زندگیشان به شکلی دردناک به یکدیگر گره میخورد و این تلاقی آنها را رو در روی هم قرار میدهد. رویاروییای که به مرور درون شخصیتها را به مخاطب نشان میدهد. این رمان روانشناسی جایزهی ریوارول را از آن خود کرده است.
دربارهی کتاب قصاص
ماجرای رمان قصاص (Oeil pour oeil) اثر واهه کاچا (Vahé Katcha) در یک بعد از ظهر پاییزی آغاز میشود، زمانی که دکتر هرمه کارش در بیمارستان تمام شده است. او پشت فرمان ماشینش مینشیند تا بعد از خواندن نامهی همسرش که از پاریس به دستش رسیده، به خانه برود و با یک حمام آب گرم خستگی را از تن به در کند. ویلای هرمه در نزدیکی طرابلس قرار دارد و زندگی او سرشار از رفاه و اعتبار است اما این بعد از ظهر پاییزی و باران نمنم آن، در حقیقت آرامش پیش از طوفانی است که زندگیاش را برای همیشه تغییر خواهد داد.
وقتی سیلاب، محاسبات را به هم میریزد
با تاریک شدن هوا باران نیز غوغا میکند و سیلابی دردسرساز به راه میاندازد. دکتر در حال آماده شدن برای حمام است که نگهبان ساختمان با او تماس میگیرد و اطلاع میدهد مردی درخواست کمک دارد، زیرا همسرش بهشدت بیمار است و روی صندلی عقب ماشینشان در حال خونریزی. این مرد، بورتاک، چاپخانهچی لبنانی است که حالا به خاطر همسرش برای یافتن پزشک سرگردان شده است. دکتر هرمه از معاینه سر باز میزند، چون تا بیمارستان فاصلهای نیست و خودش هم بسیار خسته است اما ماشین بورتاک به دلیل سیلاب در گل فرو میرود و آنها خیلی دیر به بیمارستان میرسند. زن با وجود اینکه تحت عمل جراحی قرار میگیرد، از دست میرود و به این ترتیب واهه کاچا با این گره داستانی، هرمه را وارد چالشی عجیب میکند.
قصاص؛ روایتی که به درون قهرمانهای رمان رسوخ میکند
هرمه بعد از اینکه از ماجرا مطلع میشود، به سراغ بورتاک میرود تا برایش توضیح دهد علت فوت همسرش، خودداری او از معاینه نبوده است. با وجود اینکه دکتر بهشدت از لحاظ عصبی به هم ریخته است، بورتاک بسیار خونسرد برخورد میکند و همین موضوع بیش از پیش باعث آشفتگی و سردرگمی هرمه میشود. واهه کاچا ادامهی این رمان روانشناسی را به رویارویی این دو شخصیت و اصطکاک آنها با یکدیگر اختصاص میدهد. شخصیتها هر کدام از زاویهی نگاه خود به واقعهی پیش آمده نگاه میکنند و تلاش میکنند حقانیت خود را به اثبات برسانند.
در این بین خوانندهی رمان قصاص، بهعنوان ناظر این ماجرای مبهوتکننده، در تعلیقی مداوم میان حق دادن به هر یک از این شخصیتها سرگردان میشود و با تفکر در فضاسازیها، نمادها و استعارههای نویسنده تلاش میکند به درک عمیقتری از آنچه در جریان است، دست پیدا کند. به این ترتیب واهه کاچا به زیرلایههای پنهانی روان هر شخصیت نقب میزند و به مرور درونیات و ذهنیات آنها را برای مخاطب آشکار میسازد تا خواننده یک نفس تا پایان ماجرا پیش برود و با بهت و ناباوری به آخرین صفحهی رمان خیره شود.
یکی از بهترین ترجمههای رمان روانشناسی قصاص به همت ابراهیم صدقیانی صورت گرفته و انتشارات علمی و فرهنگی برای چاپ آن همت ورزیده است.
اقتباس سینمایی از کتاب قصاص
- در سال 1957 آندره کایات (André Cayatte) با اقتباس از داستان کتاب قصاص اثر واهه کاچا، یک تریلر فرانسوی - ایتالیایی تحت عنوان چشم در برابر چشم (An Eye for an Eye) کارگردانی کرد.
کتاب قصاص برای شما مناسب است اگر
- در پی یک رمان روانشناسی خارجی جذاب میگردید.
- میخواهید یک داستان پرتعلیق و نفسگیر بخوانید.
- از خواندن رمانهایی که در خلال روایت داستان، به زیرلایههای پنهان روحی و روانی شخصیتها نیز رسوخ میکنند، لذت میبرید.
در بخشی از کتاب قصاص میخوانیم
هرمه کت خود را کند و روی نیمکت گذاشت، بعد به باز کردن دگمههای پیراهنش پرداخت. وقتی کفشهایش را کند، خم شد و کفشهای چوبی را از زیر نیمکت برداشت و به پا کرد. بند لنگ را به دور کمر بست و منتظر پهلودستیاش، که سرگرم لخت شدن بود، ماند تا به دنبالش راه بیفتد. پاهایش در کفشهای چوبی ناراحت بود و با احتیاط قدم برمیداشت. مرد دستگیرۀ در را چرخاند. اکنون وارد صحن دیگری شده بود، وسط صحن خزینهای بود و دورتادور دیوار شیرهای آب قرار داشت. مشتریان روی زمین نشسته و آب به تنشان میریختند و لیف میزدند. پیرمردی، که دلاک حمام بود، چرخ میزد و پشت همه را مالش میداد. هوای صحن داغ بود. به سبب بخار آب تشخیص قیافهها به وضوح امکان نداشت. هیکلهای مبهم مشتریان روی سنگفرش گرم حمام آرمیده بود. مردی پرتقال پوست میکند، هرمه به امید یافتن بورتاک در میان مشتریان حمام به گردش پرداخت. وقتی نومید شد، رفت و کنار در خروجی به انتظار نشست. یک ربع بعد مجدداً به رختکن آمد تا لباس بپوشد. درست موقعی که حوله را از کمر خود میگشود بورتاک را دید. وی بستۀ لباسهای کثیف خود را به دست داشت و از حمام خارج میشد. پسرک را صدا زد و گفت: «مردی را که بیرون میرود میشناسید؟»
یکی از مشتریان حمام است، ولی اسمش را نمیدانم.
همین الآن توی حمام دنبالش میگشتم، ولی پیدایش نکردم.
او از مشتریان دولیرهای است.
یعنی چه؟
در نمرۀ خصوصی حمام میکند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب قصاص |
نویسنده | واهه کاچا |
مترجم | ابراهیم صدقیانى |
ناشر چاپی | انتشارات علمی و فرهنگی |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 158 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-121-753-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی خارجی |