معرفی و دانلود کتاب صوتی کلیات سعدی اهوازی: یا با من به مغولستان بیا
برای دانلود قانونی کتاب صوتی کلیات سعدی اهوازی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی کلیات سعدی اهوازی: یا با من به مغولستان بیا
مهدی ربی در کتاب صوتی کلیات سعدی اهوازی، سه داستان کوتاه از خاطرات نوستالژیک کودکی را روایت کرده که برای هر دهه شصتی، جالب و شنیدنیاند. تصویر بازیهای دستهجمعی در کوچه و خوردن شربت پرتقال گوارا زیر آفتاب داغ تابستان و زخمهایی که بر زانو و آرنج مینشستند و دردشان با بازیگوشیهای کودکانه فراموش میشد، از جمله تصاویری هستند که با شنیدن این کتاب در ذهنتان زنده خواهند شد.
دربارهی کتاب صوتی کلیات سعدی اهوازی
بچههای دههی شصت و هفتاد ایران عموماً دوران کودکی مشابه و جذابی داشتند؛ در روزگاری که هنوز پای اینترنت به زندگیهای روزمره باز نشده بود و بازی اغلب با پهن کردن بساط اسباببازیها در کوچه یا دویدن به دنبال توپ فوتبال معنی میشد، بچهها چارهای نداشتند جز اینکه معنی زندگی و لذت را خود با دستان خودشان کشف کنند و منتظر ننشینند تا یک مکعب دیجیتال طعم سرگرمی و بازی و لذت را به آنها بچشاند. حس دویدن در هوای تازه، خندیدنهای از ته دل، نفسسوخته شدن و لهله زدن برای یک جرعه آب خنک، دست و پای همیشه زخمی از زمین خوردنهای پیاپی و بودن در گروه دوستانی که بچگی با آنها معنا میگرفت، تصویر مشترکی است که بسیاری از ما از دوران کودکیمان در ذهن داریم. مهدی ربی نیز در کتاب صوتی کلیات سعدی اهوازی، داستانهایی از همین روزگار را تعریف کرده که شنیدنشان ما را رهسپار روزهای شیرین گذشته میکند و لبخندی از سر آشنایی بر لبمان مینشاند.

از کوچههای اهواز تا زمین فوتبال؛ قصهای شنیدنی
کتاب صوتی کلیات سعدی اهوازی شامل سه داستان کوتاه است که از برهههای مختلف زندگی نویسنده ساخته و پرداخته شدهاند. گرچه این سه داستان به یکدیگر اتصال معنایی دارند، میتوان هر کدام را به صورت مستقل مطالعه کرد، بیآنکه خللی در جریان قصه به وجود بیاید. اولین بخش از این سه داستان نوستالژیک مربوط به دوران کودکی راوی قصههاست؛ پسرکی لاغر با پوستی به تاریکی شب که زیر آفتاب سوزان اهواز جزغاله شده. او قصه را با اسبابکشی به محلهی تازه آغاز میکند، محلهای نیمهبیابانی در مجاورت دانشگاه جندی شاپور که هنوز خانههای زیادی در آن ساخته نشدهاند. محلهی جدیدشان جای جالبی است، چراکه به پسرک قصه امکان این را داده که با دوستان تازهاش، در زمین چمنهای دانشگاه فوتبال بازی کنند. هیچچیز به اندازهی اکیپی از بچههای همسنوسال و فضایی برای بازی، نمیتواند برای یک پسربچه جذاب باشد.
کتاب صوتی کلیات سعدی اهوازی؛ رازهای پنهان پشت چهرهی یک فرمانده
راوی در این رمان اجتماعی تعریف میکند که به جز دوستان باوفایی که در این محله پیدا کرده، همسایهی دیگری نیز دارند که دائم با آنها سر جنگ دارد. این همسایه مرد میانسال پرابهتی است که همین چند سال پیش، در جنگ ایران و عراق فرماندهی جنگ بوده است. این آقا که «سرهنگ شجاعی» نام دارد، به هر طریقی تلاش میکند به پروپای این پسرهای نوجوان بپیچد و بازیهای طولانیشان در کوچه را به بهانهای برای سرزنش و ملامت تبدیل کند. البته که بچهها هم برای او کم نمیگذارند و در یکی از مأموریتهای فوق سریشان، پل ماشینروی خانهی سرهنگ را با خرده شیشه میپوشانند تا حسابی از خجالتش دربیایند.
مهدی ربی در کتاب صوتی کلیات سعدی اهوازی تصویر روزی را ترسیم میکند که در میانهی یک بازی فوتبال بسیار حیثیتی با بچههای استادان دانشگاه جندی شاپور، وقتی خسته و زخمی و ازنفسافتاده گوشهای ولو شدهاند، یکیشان تعریف میکند که چطور سرهنگ شجاعی بالاخره قفل صندوقچهی قلبش را پیش پدر او شکسته و خاطرهی سرباز نوجوانی را تعریف کرده که هنوز هم روحش را آزار میدهد. او تعریف میکند که در جریان حملهی عراقیها، پسرک نوجوانی که از سربازان سرهنگ شجاعی بوده اسیر دشمن میشود و آنها او را چنان شکنجه میکنند که از دنیا میرود. این خاطره، سرهنگ را درهم شکسته و هنوز هم که هنوز است، دیدن پسران نوجوان قلبش را زخمی میکند...
کتاب صوتی کلیات سعدی اهوازی کاری از نشر صوتی نوین کتاب گویا و انتشارات مرکز است. این کتاب را با صدای محسن بهرامی، تایماز رضوانی، حسن همایی و مهدی ربی میشنوید.
کتاب صوتی کلیات سعدی اهوازی برای شما مناسب است اگر
- به قصههای کوتاه فارسی علاقه دارید.
- از شنیدن قصههای نوستالژیک لذت میبرید.
در بخشی از کتاب صوتی کلیات سعدی اهوازی: یا با من به مغولستان بیا میشنویم
تابستان سال اولی که ساکن کوی سعدی شده بودیم همان تابستانی بود که در آن روبرتو باجیو داشت یک تنه ایتالیا را در آمریکا قهرمان جهان میکرد. تابستانی که برای ما داغتر از همیشه بود. برای من و فارس و بهنام و عادل چینکو. برای ما که از صبح تا شب را توی کوچه و زمین فوتبال پلاس بودیم و آنقدر آفتاب خورده بودیم که رنگدانههای پوستمان داشت تغییر ماهیت میداد. پدر و مادرم سال قبلش مجبور شده بودند برای تأمین هزینههای دانشگاه برادران بزرگترم که در تهران درس میخواندند خانهی زیبایشان را در کمپلو جنوبی بفروشند و تقریباً به حاشیهی شهر بیایند. سعدی آن روزها بیابانی نیمهمسکونی بود در جنوبیترین نقطهی اهواز. درست زیر ضلع جنوبی دانشگاه سبز و پهناور جندی شاپور. حصارهایی بلند و آهنی فضای دانشگاه را از زمینهای دوروبرش جدا میکرد. آن طرف حصارها کوی استادان دانشگاه بود که تیم فوتبال چهارنفرهی ما برای مسابقه دادن با بچه۱ی استادها هفتهای یکی دو بار میرفت آنجا. خانهی جدیدمان 700 متری وسعت داشت. زمینی مستطیلشکل که بیشترش حیاط و باغچه بود و انتهای آن را ساخته بودند. پولی برای کاشی کردن آن حیاط درندشت باقی نمانده بود و کف آن را ماسه و سنگریزه ریخته بودیم. دو باغچهی مربعی شکل بزرگ توی حیاط بود که یکی را پدرم تا خرتناق توت و انجیر و انگور و کنار کاشته بود و دیگری را مادرم تره و شاهی و ریحان و یاس و کاغذی. یک جورهایی تعیین قلمرو کرده بودند.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
| نام کتاب | کتاب صوتی کلیات سعدی اهوازی: یا با من به مغولستان بیا |
| نویسنده | مهدی ربی |
| راوی | محسن بهرامی، تایماز رضوانی، حسن همایی، مهدی ربی |
| ناشر چاپی | نشر مرکز |
| ناشر صوتی | نوین کتاب گویا |
| سال انتشار | ۱۴۰۴ |
| فرمت کتاب | MP3 |
| مدت | ۶ ساعت و ۲۰ دقیقه |
| زبان | فارسی |
| موضوع کتاب | کتابهای صوتی داستان کوتاه ایرانی، کتابهای صوتی داستان و رمان اجتماعی ایرانی |























