نقد، بررسی و نظرات کتاب وعدهی ما ماه اوت - گابریل گارسیا مارکز
4.1
113 رای
مرتبسازی: پیشفرض
ترنج
۱۴۰۴/۰۸/۲۰
00
داستان همونطور که به طور مفصل در بخش معرفی کتاب اومده در مورد زنی چهل و چند ساله است که طبق وصیت مادرش جنازه مادر رو در جزیره ای دور در دریای کارائیب دفن کرده و هرسال برای زیارت قبر مادر و گذاشتن دسته گلی از گلایل به اون جزیره سفر میکنه این سفر که همراه با سفر به درونیات آناست باعث شکستن تابوی خیانت به همسر میشه و آنا رو با عذاب وجدانی گنگ و مزد این خیانتش که به شکل یک اسکناس بیست دلاری لای کتاب به جا میمونه راهی خونه و نزد همسر و فرزندانش میکنه. آنا با وجود عذاب وجدان و احساس گناه سالهای بعد هم در پی تکرار تجربه گناه آلود خود، این سفر رو به منزله یک فرصت سالانه برای تجربه ای جدید غنیمت میدونه و سعی میکنه اون رو تلف نکنه. نمیدونم شاید اینکه این آخرین کتاب مارکز بوده و با توجه به کهولت سن و بیماری شاید خودش میدونسته این آخرین اثر خیلی در خور نامش نیست دوست نداشته چاپ بشه ولی به هرحال شده. شخصیت آنا و دخترش میکائیلا و حتی همسرش به نوعی دچار تضاد و دوگانگی هستند به نوعی ظاهری متفاوت از تمایلات درونی. و در این جنگ و کشمکش بین ریا وخواسته های نادرستشون تظاهر و وجهه موجه و معتبر رو برای زندگی اجتماعی و خواسته ها و هوسهاشون رو برای خلوت و زندگی پنهانیشون میگذارن. و ضربه آخر: فهرمان کتاب پاسخی برای سوالات ذهنی خودش که چرا اینطوره و چرا باید مادرش این طور وصیت کنه پیدا میکنه و واکنش آنا برای پایان دادن به این وسوسه ها جالبه.
رمانی زنانه و لطیف مناسب علاقهمندان به ادبیات زنانه و تاملبرانگیز و کسانی که علاقه به مسائل عاطفی و روانشناسی و بحرانهای مرتبط با آنان هستند. این کتاب من را به یاد کتاب "چراغها را من خاموش میکنم" از زویا پیرزاد انداخت با این تفاوت که شخصیت رمان مارکز گرفتار هوس میشود و سپس از دام هوس خسته و خود را از مردانی که او را سطحی میخواهند رها میکند. خلا مادر و زندگی با مردی که او را تامین نمیکند و دچار هرزگی هست بر این حیرانی آنا افزوده. این کتاب برخلاف کتاب "رد و نشان" از پائولوکوئیلو است که دارای لحنی مردانه بود و به دنبال یافتن معنا توسط شخصیت مرد داستان بود. مارکز توصیفات بسیار ظریف و دقیقی از شخصیت زن داستان داشته مخصوصا زمانی که با آلزایمر دست و پنجه نرم میکرده که نشان از عمق شناخت و تامل او نسبت به اطراف خود و انسانها دارد. کوتاهی کتاب هم وجه مثبت دیگر آن است که با حوصله کم وفق دارد.
کتاب وعدهی ما ماه اوت،، داستان زن متاهل و میانسالی بهنامِ آنا مگدالنا بچ هس که دو بچهی بزرگ داره و شوهر و زندگیش و دوست داره. آنا هرسال ماه اوت با کشتی به یکی از جزایر کارائیب، که نامی از آن برده نمیشه سفر میکنه تا دستهگلِ گلایُلی که موردعلاقۀ مادرش بود و با وسواس اونو انتخاب میکرد بر سر مزارش بذاره. آنا بعد از چندین سفر، بعد از کشف لذت اولین همآغوشی با یه غریبه، راهی خونه میشه. اون تو سالهای بعد تمایل زبادی به ماجراجویی و تکرار این تجربه با مردای مختلف از خودش نشون میده و با شتابی سرسامآور تمام درا رو بهروی ازدواج شاد و چندینسالۀ خودش میبنده. این سفرها تاثیر عمیقی تو زندگی خانوادگی اون میذاره ازدواجی که با معیارهای متعارفش بیستوچندسال طول میکشه... یه دنیاتشکراز کتابراه عزیز وخوانندگان این سبک💚💚💚
کتاب هم جالب و هم با ارزش است پس مسلما خواندن آن بی لطف نخواهد بود، با اینکه توضیحات جالبی برای معرفی بیان شده درنظر داشته باشید که رایگان است در این هفته ویرایش نویسندگان در بیان و نگاه شأن به خصوصیات و شخصیتها موضوعات کتابشان بسیار مناسب است و الگویی مفید که به خوبی به شرح شخصیت ها و مکان هاشمی پردازد به خصوص دو فصل اول، داستان در وصف بعضی انسانها که خیانت به همسرخود دارند رازی با بیان میکند که چه چیزی را بدست آورده و چه چیزهای را از دست میدهند و به طور حتم خیانت اشتباه و نادرست است وضرر و آسیب آن چند ماه انسان را در گیر میکند ولی لذت و منفعت آن فقط برای یک شب بیشتر نخواهد بود... حتما پیشنهاد می کنم دانلود بخوانید.
«دیدار ما ماه اوت» یه داستان کوتاه و سادهست، بیشتر شبیه یه پیشنویس شخصیه تا یه رمان کامل. روایتش تکراریه، شخصیتها پرداخت عمیق ندارن، ولی یه حس وسواس و تنهایی توش هست که واقعیه. مارکز خودش گفته بود این متن به درد نمیخوره، ولی حالا که منتشر شده، میشه رد ذهنش رو دید. اگه دنبال یه اثر پخته و پیچیده باشی، این کتاب ناامیدت میکنه. ولی اگه بخوای ببینی حتی چیزایی که مارکز نخواست منتشر کنه، چقدر هنوز حالوهوای خودش رو دارن، مفیده.
«وعدهٔ ما ماه اوت» یه تجربهٔ متفاوت از مارکز هست؛ سبک روایتش آروم و صمیمیه، پر از حس و حال و تصویرسازیهای قشنگ. داستان ساده به نظر میاد، اما پر از لحظههایی که آدمو وادار میکنه به زندگی و انتخابهاش فکر کنه. اگر دنبال یک مارکز کلاسیک با رئالیسم جادویی سنگین هستید، ممکنه انتظار شما رو کامل برآورده نکنه، ولی برای کسی که میخواد با آرامش توی داستان غرق بشه و از حال و هوای شخصیتها لذت ببره، واقعاً دلنشینه.
داستان با ترجمهای روان و گیرا داستان زنی رو حکایت میکنه که زندگیش به نوعی ادامه زندگی مادرش هست! در واقع مادر حلقه اتصال بین دخترش و تمام اتفاقاتی هست که در جزیره برای دخترش رقم میخوره. توصیفات و توضیحات دقیق به خواننده کمک میکنه تا در حال و هوای داستان قرار بگیره و در کنار شخصیت داستان قرار بگیره، در غمها و تردیدها و ناامیدیهای زن در کنارش باشه و روح نا آرام زن رو در جستجوهاش برای یافتن گمشده ش همراهی کنه.
وقتی عنوان کتاب رو دیدم تصورم این بود که یه رمان عاشقانهی لطیف و کلیشهای هست اما بعد از خوندنش تصورم کاملا عوض شد. یک رمان ناقص که موفق میشه ذهن آدم رو قلقلک بده اما رمانی پرجزئیات نیست وبه شخصیتهای داستان درست پرداخته نشده و نویسنده همه چیز رو در هالهای از ابهام جلو میبره. پایانش کمی جالب و غیر منتظره بود اما نویسنده میتونست حداقل قسمت اخر رو قوی تر بنویسه .
با تشکر از کتابراه...
با تشکر از کتابراه...
داستانی جذاب اما ترجمه دارای اشکالاتی بود، داستان دربارهی زنی بود که هر سال ماه اوت به جزیرهای برای زیارت قبر مادرش میرفت و در این رفتنهای یک شبانه روز بدنبال هیجانی آنی بود که در توجه جنس مخالف به خودش جستجو میکرد و در این توجهات دچار کشمکشهای اخلاقی و عاطفی میشد تا سرانجام برای آخرین بار اطلاعاتی کسب کرد و تصمیمی گرفت... خواندن کتاب را به علاقمندان به کتاب توصیه میکنم.
داستان در مورد زنی که به تنهایی هرساله به جزیرهای که مادرش دفن هست میره وگلهای گلایول رو روی مزار مادرش میگذاره ولی متأسفانه وارد رابطه با مردان غریبهای میشه که هم واسش خوشاینده وهم ناراحت کننده ولی هرساله اینکار رو انجام میده. البته همسرش هم دارای همین روابط هست. در کل باداستان ارتباط نگرفتم. تشکر از کتابره.
