معرفی و دانلود کتاب صوتی قلب، شکارچی تنها

معرفی کتاب صوتی قلب، شکارچی تنها

کارسون مک کالرز، نویسنده‌ی نامدار ادبیات کلاسیک، برای رسیدن به شهرت تنها به یک اثر نیاز داشت: کتاب صوتی قلب، شکارچی تنها. رمانی با حال‌وهوای گوتیک جنوبی که یک‌شبه نام نویسنده‌ی خود را سر زبان‌ها انداخت و بعدها به فهرست صد اثر برتر قرن منتخب تایم راه یافت. داستان در فضای پوسیده و رنگ‌ورورفته‌ی آمریکای دهه 1930 می‌گذرد. نقطه‌ی کانونی ماجرا، مردی ناشنواست. «جان سینگر» با وجود محدودیت خود، روایتگر رخوت و ناآرامی مردم و رازهای پنهان در سینه‌ی آن‌ها خواهد بود؛ راویِ تصویری زهرآلود از رنج و رکود اقتصادی با خیابان‌هایی تاریک و مالامال از تبعیض و بی‌عدالتی.

درباره‌ی کتاب صوتی قلب، شکارچی تنها

حرکات دست و اشارات صورت؛ این تنها راه ارتباطی «جان سینگر» با جهان بیرون است. شخصیت محوری کتاب صوتی قلب، شکارچی تنها (Heart Is A Lonely Hunter)، تصوری از صداهای اطراف خود ندارد. «اسپیروس» تنها دوست، هم‌صحبت و هم‌خانه‌ی اوست. او نیز همچون جان توان شنیدن ندارد. کارسون مک کالرز (Carson McCullers) داستان تحسین‌شده‌ی خود را با یک رفاقت بی‌سروصدا آغاز می‌کند؛ روایتی که در ادامه‌ی روند خود چندان هم ساکت و دور از سروصدا نخواهد بود.

داستان، در قلب یکی از جنوبی‌ترین ایالات آمریکا و در نیمه‌ی نخست قرن بیستم می‌گذرد. گرچه گوش‌های جان، راهی به سوی هیاهوی شهر ندارند، چشمان او به دقت لنز دوربین حوادث اطراف را نظاره می‌کنند و چهره‌ی غم‌زده و ناامید آن را به تصویر درمی‌آورند. جان به خوبی می‌بیند که حال بهترین دوستش چطور رفته‌رفته بدتر می‌شود و اوضاع روحی‌اش رو به وخامت می‌رود. عاقبت، زمانی که اسپیروس را راهی مرکز نگهداری از بیماران روانی می‌کنند، جان در چاله‌ای از سکوت، تنهایی و انزوا فرو می‌رود.

نجوای قلب‌های منزوی در گوش مرد ناشنوا

نویسنده‌ی رمان صوتی قلب، شکارچی تنها، زاویه‌ی نگاه خاص و منحصربه‌فردی را برای گسترش جهان داستانی خود برگزیده است. روایت شهری مملو از تشویش و بی‌قراری، آن هم از نگاه کسی که نه می‌شنود و نه حرف می‌زند، تنها از قلم نویسنده‌ای چیره‌دست همچون کارسون مک کالرز برمی‌آید. اما، جان با تمام ناتوانی خود در ارتباط با دنیای بیرون، یک مزیت ویژه دارد؛ او محرم راز همه است. هرکسی که حرف یا صحبت ناگفته‌ای داشته باشد، آن را به صندوقچه‌ی امن قلب مرد ناشنوا می‌سپارد.

جان، تنها و آشفته و مغموم بابت از دست دادن رفیق خود، آپارتمان مشترکشان را ترک می‌کند، به امید آن که در جای دیگر نشان تازه‌ای از زندگی پیدا کند. او حالا به خانه‌ای جدید رفته است و وقت‌های بیکاری به کافه‌ی نزدیک محل زندگی‌اش سری می‌زند؛ اما طولی نمی‌کشد که این کافه‌ی پررفت‌وآمد به پناهگاه امن جان تبدیل می‌شود و او را آهسته از کنج تنهایی بیرون می‌کشد.

با آغاز زندگی جدید جان، داستان صوتی قلب، شکارچی تنها، نیز رنگ‌ورویی نو می‌گیرد. پاتوق تازه‌ی مرد، توسط یک زن و شوهر اداره می‌شود. البته «بیف برانون» و همسرش، «آلیس» تنها ملاقات‌کنندگان ثابت جان نیستند. در کافه‌ی کوچک و ارزان‌قیمت آدم‌های بسیاری پیدا می‌شوند که هر کدام قصه و سرگذشت خود را دارند. جان، حالا به همان دو گوش شنوایی تبدیل شده که هر کسی برای درددل کردن نیاز دارد.

کارسون مک کالرز، روایت‌گر دوگانگی در گوتیک جنوبی

از شگفتی‌های کتاب صوتی قلب، شکارچی تنها، تضاد میان سکوت درونی راوی و بلوا و آشوبی است که در اطراف او جریان دارد. بیف، صاحب کافه به عنوان اولین داوطلب پیش‌قدم می‌شود و سفره‌ی دل خود را پیش جان باز می‌کند. «جیک بلانت»، مشتری پرحرف کافه همیشه گلایه‌های خود از ناعدالتی‌های اجتماعی را نزد جان می‌برد و «میک کِلی» دختری که زندگی خود را وقف موسیقی کرده، نقشه‌ها و آرزوهای خود را فقط مقابل جان رو می‌کند. دکتر کاپلند، پزشک سیاه‌پوستی که شاکی از تبعیض‌هاست هم فقط برای درددل به مرد ساکت داستان اعتماد دارد. با تمام این رفت‌وآمدها، جریان افکار جان سینگر کم‌کم سمت و سوی دیگری می‌گیرد. پیشنهاد می‌کنیم با شنیدن این کتاب لذت دنبال کردن یکی از آثار ادبی برتر قرن را به خود هدیه دهید.

این کتاب با تلاش نشر صوتی رادیو گوشه تهیه شده و حاصل همکاری این انتشارات با نشر بیدگل است. گویندگی هنرمندانه‌ی اثر را مهیار ستاری برعهده دارد و نسخه‌ای که پیش روی شماست یکی از برگردان‌های خوب اثر به فارسی است که به دست آرش افراسیابی به ثمر رسیده.

جوایز و افتخارات کتاب قلب، شکارچی تنها

• فهرست صد رمان برتر انگلیسی‌زبان به انتخاب مجله‌ی تایم
• فهرست صد رمان برتر قرن بیستم به انتخاب کتابخانه مدرن
• اثر منتخب باشگاه کتاب اپرا وینفری، سال 2004

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی از کتاب قلب، شکارچی تنها

• فیلم سینمایی «قلب، شکارچی تنها» اثری به کارگردانی رابرت الیس میلر (Robert Ellis Miller) و اقتباسی مستقیم از رمان کارسون مک کالرز است که در نهایت در سال 1968 روی پرده‌ی سینما رفت.
• از داستان قلب، شکارچی تنها اقتباس‌های فرهنگی دیگری در قالب نمایشنامه و اقتباس رادیویی نیز به سرانجام رسیده است.

کتاب صوتی قلب، شکارچی تنها برای شما مناسب است اگر

• به ادبیات کلاسیک و به ویژه رمان‌های پرآوازه‌ی قرن بیستم علاقه‌مندید.
• مضامین اجتماعی و انتقادی در بستر داستانی واقع‌نمایانه را می‌پسندید.
• از دنبال‌کنندگان ادبیات داستانی آمریکا و نویسندگان سبک گوتیک جنوبی هستید.

در بخشی از کتاب صوتی قلب، شکارچی تنها می‌شنویم

در یکی از شب‌های تاریک و دم‌کردۀ اول تابستان، بیف برانون ایستاده بود پشت پیشخان کافه نیویورک ساعت دوازده شب بود. چراغ‌های خیابان خاموش شده بودند و نوری که از کافه به بیرون می‌تابید، مستطیلی زرد و پررنگ روی پیاده‌رو انداخته بود. در خیابان پرنده پر نمی‌زد، ولی توی کافه نیم‌دو‌جین مشتری سرگرم نوشیدن آب‌جو، شراب سانتا لوچیا یا ویسکی بودند. بیف، درحالی‌که آرنجش را گذاشته بود روی پیشخان و با شستش نوک بینی درازش را می‌مالید، با ابروهای در‌هم‌کشیده منتظر ایستاد. از چشم‌هایش معلوم بود که در افکارش غرق شده. بیش از همه مرد قد‌کوتاه و خپله‌ای را زیر نظر داشت که لباس سرهمی تنش بود و بعد ا ز مستی به وراجی افتاده بود. هر از گاهی به دیگر مشتری‌های توی سالن یا مرد لالی که وسط کافه پشت میزی تنها نشسته بود، نیم‌نگاهی می‌انداخت. ولی بعد بلافاصله حواسش را جمع همان مرد مست سرهمی‌پوش می‌کرد. دیروقت بود و بیف همچنان منتظر ایستاده بود پشت پیشخان. بالاخره بعد از آنکه دوباره سراسر رستوران را از نظر گذراند، راه افتاد و رفت سمت در پشتی که به پله‌های طبقۀ بالا باز می‌شد.

آرام و بی‌صدا وارد اتاق طبقۀ بالا شد. تاریک بود و او با احتیاط قدم بر‌می‌داشت. چند قدمی که رفت، پایش به جسم سفت و محکمی خورد. خم شد و دستۀ چمدانی را که روی زمین بود در دست گرفت. هنوز نرسیده قصد رفتن داشت که چراغ روشن شد.

آلیس در تختخواب به‌هم‌ریخته و نامرتبش نیم‌خیز شده بود و نگاهش می‌کرد. پرسید: «با اون چمدون چی‌کار داری؟ نمی‌تونی شر اون مردک روانی رو از سرمون کم کنی؟ لازم نکرده وسایلش رو بهش پس بدی، اون تمام دار ‌و‌ ندارش رو سر مشروب بهمون بدهکاره.»

فهرست مطالب کتاب صوتی