معرفی و دانلود کتاب صوتی زیباترین کتاب دنیا

معرفی کتاب صوتی زیباترین کتاب دنیا

کتاب صوتی زیباترین کتاب دنیا مجموعه داستانی شنیدنی از نویسنده‌ی بزرگ ادبیات فرانسه، اریک امانوئل اشمیت است؛ ماجراهایی که در عین شباهت به زندگی عادی و حوادث معمول و روزمره، با قلم سرزنده‌ی نویسنده رنگی از رؤیا و خیال گرفته‌اند. اگر پیکره‌ی هشت داستان کوتاه این مجموعه را به یک درخت تشبیه کنیم، تنه‌ی اصلی آن روابط پیچیده و پراحساس انسان‌ها خواهد بود که در قالب موضوعاتی مثل عشق و خیانت، امید بقا، رازهای زناشویی، تنهایی و انتقام و سعادت و رستگاری شاخ و برگ پیدا می‌کند.

درباره‌ی کتاب صوتی زیباترین کتاب دنیا

وقتی دل نویسنده‌ای ثروتمند به یک دل صندوق‌دار ساده گره می‌خورد؛ یا زمانی که گروهی از زنان اردوگاه کار سیبری تصمیم می‌گیرند مخفیانه برای دختران خود وصیت بنویسند، می‌توان انتظار داشت که اریک امانوئل اشمیت (Eric-Emmanuel Schmitt) نمایشنامه‌نویس و داستان‌پرداز محبوب، دست به قلم برده و مشغول خلق ایده‌های تازه و بکر از دل روابط انسانی است. کتاب صوتی زیباترین کتاب دنیا (The Most Beautiful Book in the World) هشت داستان با هشت سوژه و جهان مختلف است که به سختی می‌توان باور کرد همگی از ذهن خلاق یک نویسنده آفریده شده باشند.

اغلب داستان‌های این مجموعه از فضای شهری پاریس و زندگی طبقات اجتماعی متوسط آن وام گرفته شده‌اند، اما گه‌گداری هم برای دنبال کردن یک ماجرا باید به سواحل گران‌قیمت مدیترانه‌ای سری زد، یا به جنگل‌های سبز و دورافتاده پا گذاشت. شخصیت محوری بیشتر داستان‌ها، زن هستند؛ زنانی که اغلب با بختی ناهنجار دست‌به‌گریبان‌اند و با بیماری، خیانت یا ناباروری دست‌وپنجه نرم می‌کنند. با این حال نمی‌توان روایت کتاب صوتی زیباترین کتاب دنیا را مه‌آلود و دلگیر یا خشن و تلخ دانست. عواطف و احساسات در نگاه و نثر اریک امانوئل اشمیت، با جزئیات لطیف و چرخش‌های هنرمندانه‌ای ترسیم می‌شوند و اغلب شادی و غم را با نقشی متوازن به تصویر در می‌آورند.

«فابیو فابیری» حتی در روزهای اوج شهرت خود نیز بازیگر مستعدی شمرده نمی‌شد، چه اکنون که دیگر محبوبیت سابق را هم ندارد. مرد بازیگر که دیگر روزگارش به افول رفته، به امید دیدار با معشوق قدیمی خود راهی روستایی در سیسیل می‌شود. او فقط به مدت یک روز با دختر دیدار داشت، دختری با لباس‌های مجلل و اشرافی که بدون کفش و با پای برهنه در محوطه‌ی روستا قدم می‌زد. فابیو برای ملاقات با محبوب رازآلود خود سفر را آغاز می‌کند، غافل از این که دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست.

رازهای پنهان شخصیت‌ها در زیباترین کتاب دنیا

اغلب شخصیت‌های مجموعه داستان کوتاه زیباترین کتاب دنیا، درست مانند راوی داستان «پرنسس پابرهنه» چهره‌ای در سایه و پنهان دارند، شخصیت‌هایی دوگانه که حقیقتشان با فرازوفرود حوادث روشن می‌شود و مخاطب را به شگفتی وامی‌دارد. در داستان «نقاشی کپی» سوژه‌ی ابهام یک تابلوی نقاشی‌ست؛ تابلویی که می‌تواند بنجل و تقلبی باشد و برای فریفتن و اغوا کردن هدیه داده شود، یا اثری ارزشمند باشد که کسی از سر انسان‌دوستی و محبت بی‌اندازه‌ی خود به شخصی دیگر سپرده است. در داستان «واندا وینی‌پک» رازهای زندگی متمولانه‌ی راوی زن از لابه‌لای واگویی‌های درونی‌اش بیرون می‌ریزد و افشاگری‌های تلخ داستان «یک روز خوب بارانی» به دست یک روان‌پزشک رخ می‌دهد.

کتاب صوتی زیباترین کتاب دنیا، مجموعه داستانی با نثر روان و سرراست و روایت‌هایی گیرا و ملموس است؛ اثری که پیچش و غافلگیری زندگی را به خوبی بازسازی می‌کند و در هر سوژه به یکی از ژانرهای داستانی تنه می‌زند، گاه به درام‌های روان‌شناختی و حتی معماگونه و گاه به داستان‌های رستگاری و نجات اخلاقی. پیشنهاد می‌کنیم این ترکیب جذاب و کم‌تکرار دنیای ادبیات را دنبال کنید.

این کتاب با تلاش نشر صوتی ماه آوا و همکاری انتشارات کتاب دیدآور تهیه شده است، ترجمه‌ی اثر را پروانه عزیزی برعهده دارد و نسخه‌ی نهایی با گویندگی پروین دشتی به دست شما می‌رسد.

نکوداشت‌های کتاب زیباترین کتاب دنیا

• داستان‌ها محکم و منسجم و موجز هستند و در عین حال، همدلی عمیق با لحظات تاریک انسانیت و ستایش اعمال نجات‌بخش آن را حفظ می‌کنند. (نشریه‌ی پابلیشینگ پرسپکتیو)
• جریان داستان‌ها به خوبی طراحی شده، اما لذتی که به خواننده منتقل می‌کنند، بیشتر آرام و سرد است. (مجله‌ی تایمز لیتریری ساپلمِنت)
• در این داستان‌های رستگاری و آشتی، لذتی شیرین و غافلگیرکننده وجود دارد و طعمی ملایم و دلنشین در ذهن بر جای می‌گذارد. (بوستن گلوب)
• داستان‌های اشمیت حس و حالی عجیب، هوشمندانه، زنانه و کاملاً فرانسوی را به تصویر می‌کشند. (هفته‌نامه‌ی ناشران)

کتاب صوتی زیباترین کتاب دنیا برای شما مناسب است اگر

• مشتاق دنبال کردن ادبیات داستانی معاصر دنیا، به‌ویژه آثار نویسندگان سرشناس فرانسوی هستید.
• به مطالعه‌ی داستان‌های کوتاه و روایت‌های واقع‌نمایانه علاقه‌مندید.

در بخشی از کتاب صوتی زیباترین کتاب دنیا می‌شنویم

مکن است بگویید دو اِمِه فاوار وجود داشت. اِمِه‌ی پیش از جداشدنش و اِمِه‌ی پس از آن. وقتی ژرژ به او گفت که ترکش می‌کند، چند دقیقه‌ای طول کشید تا اِمِه مطمئن شود نه کابوس است و نه شوخی. واقعاً ژرژ داشت حرف می‌زد؟ و واقعاً با او داشت حرف می‌زد؟ وقتی چاره‌ای جز اعتراف برایش نماند که این ضربه‌ی واقعیت است، باورش نمی‌شد هنوز نفس می‌کشد. کمی طول کشید تا به آن آگاهی برسد. قلبش از تپش افتاده بود، خون در رگ‌هایش منجمد شده بود، سرمای خاموشی اندام‌هایش را مثل سنگ مرمر سخت کرده بود، سختی‌ای که مانع پلک‌زدنش می‌شد... اما حرف‌های ژرژ را هنوز به‌خوبی می‌شنید («می‌دانی عزیزم، من دیگر نمی‌توانم ادامه دهم. هر چیزی باید یک وقتی به پایان برسد.») و به‌خوبی می‌دید (عرق زیر بغل پیراهنش جا انداخته بود) و بوی عطر او را هنوز احساس می‌کرد، همان عطری که دچار سرگیجه‌اش می‌کرد، بوی مردانه‌ی صابون و لباس‌های شسته‌شده با عطر اسطوخودوس تازه... اِمِه متعجب و تقریباً ناامید یقین پیدا کرد که زنده است.

ژرژ، ملایم، ملتمسانه و صمیمی پشت سر هم حرف زد تا دو خواسته‌ی متناقض را بیان کند: اعلام کرد که ترکش می‌کند و طوری وانمود کرد که انگار مسئله‌ی زیاد مهمی نیست.

«ما با هم خوش بودیم. من بیش‌ترین لحظه‌های شادم را به تو مدیونم. مطمئنم تا لحظه‌ی مرگ هم به تو فکر خواهم کرد. اما من سرپرست خانواده هستم. آیا تو می‌توانستی عاشق من باشی، اگر من یکی از آن مردهایی بودم که زیرآبی می‌روند و مثل آب‌خوردن از مسئولیت‌های‌شان زن، خانه، بچه‌ها و نوه‌ها شانه خالی می‌کنند؟»

فهرست مطالب کتاب صوتی