معرفی و دانلود کتاب آخرین شیطان و داستان‌های دیگر

معرفی کتاب آخرین شیطان و داستان‌های دیگر

داستان‌های ساده اما پرمغز ایزاک بشویس سینگر، همچنان نمونه‌های جذابی از ادبیات داستانی غرب به شمار می‌روند. کتاب آخرین شیطان و داستان‌های دیگر، یک مجموعه داستان خواندنی از این نویسنده‌ی یهودی‌تبار است که در آن لایه‌هایی عمیق از معنا، فلسفه، عرفان و روان‌شناسی را درمی‌یابیم. سینگر در آثارش، زندگی یهودیان اروپای شرقی را با دقتی مستندگونه بازنمایی می‌کند. اما این بازنمایی صرفاً تاریخی نیست؛ بلکه با چاشنی طنز، تخیل و گاه عناصر فراطبیعی همراه است.

درباره‌ی کتاب آخرین شیطان و داستان‌های دیگر

در کتاب آخرین شیطان و داستان‌های دیگر (Short Friday and Other Stories) با سبکی از داستان‌نویسی مواجه می‌شویم که در آن نگاه نقادانه و طنزآمیز به فلسفه، علم و مدرنیته حضور پررنگی دارد. ایزاک بشویس سینگر (Isaac Bashevis Singer) با شوخ‌طبعی خاص خود، گاه نظریات فیلسوفان غربی را در قالب افکار شخصیت‌های ملحد یا سرگشته بازتاب داده و از این طریق، پرسش‌های بنیادینی درباره‌ی معنای زندگی، عشق، مرگ و ایمان طرح می‌کند.

شخصیت‌هایی که سینگر در داستان‌هایی مانند «آخرین شیطان»، «سه افسانه» و «زیر تیغ» خلق کرده، اغلب درگیر بحران وجودی‌اند. آن‌ها گاه با شیطانی واقعی یا خیالی روبه‌رو می‌شوند، گاه با خاطرات گذشته و گاه با وسوسه‌هایی که از درون برمی‌خیزند. شیاطین در آثار سینگر چهره‌ی انسانی دارند؛ موجوداتی شکننده با رنج‌ها، حسرت‌ها و حتی نوعی دلتنگی. آن‌ها نه نماد مطلق شر، بلکه بازتابی از بخش‌های تاریک و سرکوب‌شده‌ی روان انسان هستند. بخش‌هایی که در مواجهه با عشق، ایمان، گناه یا ترس، چهره‌ای ملموس و داستانی به خود می‌گیرند.

روایت‌هایی از قوم در تبعید؛ عرفان یهودی در داستان‌های ایزاک بشویس سینگر

یاخید و یاخیدا، یکی از جسورانه‌ترین و خیال‌انگیزترین روایت‌های ایزاک بشویس سینگر است که در مجموعه داستان آخرین شیطان و داستان‌های دیگر آن را می‌خوانیم. این اثر نه تنها طبع‌آزمایی سینگر در حوزه‌ی تمثیل و استعاره را نشان می‌دهد، بلکه بازتابی از تأملات فلسفی، عرفانی و طنزآمیز درباره‌ی هستی، مرگ، روح و جسم است. در مرکز روایت، دو شخصیت آسمانی به نام‌های یاخید و یاخیدا قرار دارند. دو عاشق دگراندیش که به سبب انکار وجود روح، از بهشت رانده می‌شوند و به‌عنوان مجازات، به گودال هولناک زندگی تبعید می‌گردند؛ یعنی همان رحم مادر!

تصویری که ایزاک بشویس سینگر در داستان یاخید و یاخیدا ارائه داده است، به طرز هوشمندانه‌ای با تمثیلی که در مثنوی مولانا آمده هم‌خوانی دارد: جنینی که باور ندارد جهانی بیرون از رحم وجود دارد و انسان‌هایی که در این جهان، همچون آن جنین زندانی‌اند و از حقیقتی فراتر بی‌خبر. در سایر روایت‌های مجموعه‌ی آخرین شیطان و داستان‌های دیگر نیز همین نگاه تمثیلی و چندلایه به چشم می‌خورد.

ترجمه‌ی روان سپاس ریوندی، لذت خواندن مجموعه داستان آخرین شیطان و داستان‌های دیگر را دوچندان کرده است. از نشر ماهی برای چاپ و انتشار این اثر ادبی مهم، سپاس‌گزاریم.

کتاب شیطان و داستان‌های دیگر برای شما مناسب است اگر

• اهل مطالعه‌ی داستان کوتاه هستید. به‌ویژه آن‌هایی که با خرق عادت، جهان فکری تازه‌ای پیش رویتان می‌گذارند.
• از ایزاک بشویس سینگر داستان‌هایی خوانده‌اید و حالا می‌خواهید یک مجموعه داستان جذاب از او در کتابخانه‌ی خود داشته باشید.
• از مخاطبان جدی ادبیات آمریکا هستید؛ به‌ویژه ادبیات مهاجرتی آمریکا که با حفظ ریشه‌های قومی و زبانی، در بستر فرهنگی جدید شکوفا شده‌اند.

در بخشی از کتاب آخرین شیطان و داستان‌های دیگر می‌خوانیم

از بازار بیرون زد و یکراست به سمت خانه‌ى روشکه رفت. ترسى نداشت که کسى او را ببیند. از در وارد شد و از پله‌ها بالا رفت و به طبقه‌ى دوم رسید. روى پلاک طبقه حک شده بود: «لمکین، استاد سلمانى.» از خود پرسید: «اگر کلید کار نکرد، چه‌کار کنم؟» و جواب داد: «در را مى‌شکنم.» احساس زورمندى مى‌کرد، مثل شمشون. کلید را چنان از جیب پیراهن درآورد که انگار خودش صاحبخانه است. آن را در قفل انداخت و در را باز کرد. اولین چیزى که به چشمش خورد کنتور گاز بود. یک کلاه سیلندر از جارختى آویزان بود و لیب بازیگوشانه تلنگرى به آن زد. از خلال در نیمه‌باز آشپزخانه، یک قهوه‌ساب و یک هاون برنجى با دسته‌اش به چشم مى‌آمد. بوى قهوه و پیازداغ از آشپزخانه به بینى‌اش مى‌خورد. خب روشکه، دیگر کارت تمام است! با زیرکى، مثل صیادى در کمین صید، سر فرو انداخته بود و بر فرش راهرو قدم برمى‌داشت.

دست به چکمه برد، چاقو را از غلاف بیرون کشید و غلاف را در ته چکمه رها کرد. در این بین، حس کرد انگار خنده‌اش گرفته است. درِ اتاق‌خواب را باز کرد. روشکه زیر یک پتوى قرمز خوابیده و موهاى بور و رنگ‌باخته‌اش بر بالش سفیدى پراکنده بود. صورت تپل و کرم‌مالیده‌اش به زردى مى‌زد. گویى کُره‌ى چشمش از زیر پلک بیرون زده و غبغبش گلوى پرچین و چروکش را پوشانده بود. لیب، مات و مبهوت و با دهان باز، همان‌طور سر جایش ایستاده بود. در این چند ماهى که او را ندیده بود، روشکه چاق و پف‌کرده شده و دیگر از آن حالت دخترانه‌اش اثرى دیده نمى‌شد. دیگر براى خودش کامله‌زنى شده بود. لیب به‌سختى مى‌توانست روشکه‌ى خودش را در وجود این زن بازشناسد. بر گوشه‌گوشه‌ى گیسوانش تارهاى خاکسترى به چشم مى‌آمد. روى پاتختى، یک دست دندان مصنوعى در لیوان آبى دیده مى‌شد.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه‌ى مترجم
درباره‌ى کتاب
درباره‌ى ترجمه
ماجراهاى من در مقام یک ایدئالیست
پاپ زِیدِلوس اول
سه افسانه
زیر تیغ
خون
یِنتِل، طلبه‌ى یِشیوا
طایبله و شیطانش
آخرین شیطان
یاخید و یِخیدا
برخى اصطلاحات دینى و فرهنگى