معرفی و دانلود کتاب پارتیزان‌های لوانت

معرفی کتاب پارتیزان‌های لوانت

شما پیروز این میدان خواهید شد، مهم نیست کوه و جنگل چقدر صعب‌العبور است و دیکتاتور کشور نیز در جست‌وجوی پارتیزان‌هاست. شما مبارز هستید و تا آزاد شدن وطنتان به مقاومت و نبرد ادامه می‌دهید. کتاب پارتیزان‌های لوانت نوشته‌ی خ‍ئ‍س‍وس‌ ایسکارای روایت‌گر زندگی یک گروه چریکی است که در اواسط قرن بیستم علیه حکومت فاشیستی فرانکو می‌جنگیدند و برای رهایی وطنشان دست از مبارزه برنمی‌داشتند و در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌کردند.

درباره‌ی کتاب پارتیزان‌های لوانت

همه‌چیز نابود شده. جنگل سوخته و حتی یک بوته‌ی سالم نیز باقی نمانده است. پارتیزان‌ها به دیدن شعله‌های آتش عادت دارند و می‌دانند چطور باید از قعر جهنم بگریزند تا شاید بتوانند برای آینده‌ی سرزمین خود بهشت را خلق کنند. نیروهای فرانکو کمی دیر به این جنگل رسیده‌اند. پیش از اینکه تک تک درختان را آتش بزنند تا چریک‌ها و مبارزان سیاسی که در میان جنگل پنهان شده، زنده نمانند، مبارزان جنگل را ترک کرده بودند. گروهی از آن‌ها حالا بازگشته‌اند و گوشه‌ای از قساوت فرانکو و ارتش فاشیستی او را نظاره می‌کنند. البته پارتیزان‌ها روزهای بدتر از این را هم دیده‌اند؛ چه زمانی برای آن‌ها دردناک‌تر از لحظه‌ای بود که با چشم‌های خود سقوط دولت جمهوری دموکرات اسپانیا را دیدند. دولت ملی و دموکراتی که می‌توانست وطنشان را نجات دهد، با کودتای فرانسیسکو فرانکو از بین رفت و این فاجعه هیچ‌گاه جبران نخواهد شد.

کتاب پارتیزان‌های لوانت (Partyzanci Lewantu) ما را به بدترین دوره‌ی تاریخ اسپانیا می‌برد؛ زمانی که دولت مرکزی این سرزمین حاضر شد بیشتر از نیم میلیون نفر را به قتل برساند تا تخت حکومتش به لرزه نیفتد. خ‍ئ‍س‍وس‌ ایسکارای (Jezús Izcaray) به خوانندگان خود نشان می‌دهد پارتیزان‌های اسپانیایی چگونه با دیکتاتور زمان خود به نبرد برخاسته‌اند. آن‌ها چریک‌هایی شجاع و جان برکف هستند که نه از مرگ می‌هراسند نه از آوارگی خسته می‌شوند؛ هدفشان نابودی دولت سرکوب‌گر فرانکو است و اجازه نمی‌دهند هیچ تهدید و خطری آن‌ها را در مسیر رسیدن به هدف سُست و مردد کند.

پارتیزان‌های لوانت؛ روایت رنج، خون و آزادی در اسپانیا

فرقی ندارد کمونیست باشند یا آنارشیست؛ ملی‌گرا باشند یا صرفاً کارگری ظلم‌ستیز. هر کسی که نخواهد با جنایت‌کار اسپانیا دست دوستی دهد، محکوم به مرگ است. برای فرانکو و نیروهایش تفاوتی ندارد کسی که اسلحه را بر شقیقه‌اش گذاشته‌اند، مادر دو کودک سرگردان است که با فرزندانش در کوه تنها مانده و اگر کشته شود، فرزندانش در این جهان هیچ‌کس را ندارند و در کوه خواهند مُرد؛ آن جلادان آمده‌اند تا خون بریزند و بسوزانند. اگر پارتیزان‌ها وجود نداشته باشند تا در کوه‌ها جست‌وجو کنند و دهقانان و کارگرانی را که برای در امان ماندن از فرانکو، به اینجا پناه آورده‌اند را بیابند، چه تقدیری برای این مردم بی‌پناه رقم خواهد خورد؟

خوشبختانه این چریک‌ها در جای‌جای اسپانیا حضور دارند و با ارتش پارتیزانی خود، مشغول نبرد با فرانکو هستند. داستان پارتیزان‌های لوانت به تمام اصول امنیتی یک گروه چریکی پایبند است. خ‍ئ‍س‍وس‌ ایسکارای در طول رمان تاریخی پارتیزان‌های لوانت، نام اعضای گروه چریکی که با آن‌ها آشنا خواهیم شد را بازگو نمی‌کند، درصورتی‌که باقی افراد داستان مثل فرمین و خوآکینا با اسم خود خطاب می‌شوند.

پارتیزان‌های این داستان تاریخی قرار نیست شبیه معلمان اخلاق و یا به شیوه‌ی مادر ترزا عمل کنند. آن‌ها جنگجو هستند و می‌دانند با دوستی و صلح نمی‌توان فاشیست را سرنگون کرد. این چریک‌ها برای بهبود زندگی هم‌وطنان خود به هر کاری دست می‌زنند و جایی که مجبور باشند تصمیمی قاطعانه بگیرند، به دشمن خود شلیک می‌کنند. آن‌ها جنگ داخلی را شروع نکرده‌اند و هر خشونتی که به خرج دهند، واکنشی است در برابر حاکم قاتل کشورشان. چریک‌های اسپانیایی هدفی بزرگ دارند. آن‌ها باید وطن خود را نجات دهند و کتاب پارتیزان‌های لوانت بخشی از مبارزات و مقاومت‌های این جنگجویان را برای ما شرح می‌دهد.

رمان تاریخی پارتیزان‌های لوانت با ترجمه‌ی رضا آذرخشی در انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است.

کتاب پارتیزان‌های لوانت برای شما مناسب است اگر

• به ایستادگی و ظلم‌ستیزی مبارزان تاریخ جهان، احترام می‌گذارید و آن‌ها را دوست دارید.
• می‌خواهید با تاریخ و سرگذشت کشور اسپانیا آشنا شوید.
• به داستان‌های تاریخی که خوانندگان خود را با دیکتاتورهای جنایتکاری همچون فرانسیسکو فرانکو آشنا می‌کنند، علاقه دارید.

در بخشی از کتاب پارتیزان‌های لوانت می‌خوانیم

روز بعد، پیرمرد نزد صاحب انبار رفته و گفته است: «حاضرم تمام خرابی‌هایی را که افراد گارد کشوری در اینجا به بار آورده‌اند، تعمیر کنم.» صاحب انبار از این کار خوشش آمده است. پیرمرد تمام روز را کار کرده و صبح روز بعد به آلکانیس رفته و با پولی که به دست آورده، مقداری داروی ضروری برای آن چریک زخمی خریده است. بعد از آن هم، در آبادی خود مانده و زندگی می‌کرده است تا موقعی که حمله و بازداشت‌های عمومی شروع شده. آن‌وقت به کوهستان رفته و چریک شده است.

پیرمرد پس از کسب اجازه برای شرکت در مأموریت جنگی، به اتفاق چهار نفر چریک دیگر به راه افتاد. او با مباهات راه می‌رفت و فوق‌العاده مایل بود زودتر مهارت خود را در تیراندازی نمایش دهد. سگ اردوگاه هم دنبال آن‌ها می‌رفت و خیلی خوش‌حال بود که از تاریکی جنگل به روشنایی رسیده است. در بین راه، آن‌ها با سی نفر از افراد گارد کشوری روبه‌رو شده بودند.

پنج نفر چریک برای نجات خود به مزرعۀ منفردی پناه برده بودند. مالکِ آن جا عقاید دست راستی داشت؛ لیکن در آن اوضاعی که مبارزه در تروئل جریان می‌یابد، نباید تصور کرد که او دشمن چریک‌ها بود. او فقط ترسیده بود و یکی از پسران خردسال خود را نزد همسایه‌اش فرستاده و پیغام داده بود: «بگو بیاید باهم باشیم، من تنها نباشم.»

پسرک وقتی به خانۀ همسایه رسیده بود که افراد گارد کشوری وارد آن جا شده بودند. بدون اینکه بدگمان شود یا قصد بدی داشته باشد، در حضور آن‌ها پیغام پدرش را رسانده بود. ستوان‌یکم زیرلبی غریده بود: «چه دعوت عجیبی است!»

بعد از آن هم به اراذل خودش امر کرده بود دنبال آن‌ها به مرزعۀ مجاور بروند ببینند آن جا چه خبر است. مالک آن مزرعه هم که به انتظار آمدن دوستش از پنجره نگاه می‌کرده، ناگهان می‌بیند که اردویی دنبال او می‌آیند.

فهرست مطالب کتاب

دربارۀ نویسنده
کوهستان رکونکیستا
دیدار
حریق در جنگل آویوا
جلورفتن از وقت و زمان
بعد از حریق
سرنوشت سرجوخه والنسیا
در راه
عاقبت یا عقوبت
اکنون بیشتر کمک خواهیم کرد
اسلحه برای پارتیزان‌ها
پیاپی جنایت...
آن شب...
آتش در کوهسار
آن‌ها کیستند
زندگی در اردوگاه
شعله‌ای که خاموش نمی‌شود
جلسه در کوهستان
برای اسپانیای مردم اسپانیا
فقط آن‌وقت اسلحه را به زمین خواهند گذاشت
پیران
موعظۀ ناتمام
باباجان، گیر افتادیم
دو روز مهم ماه ژوئیه
آرامگاه قهرمانان
سپیده‌دم در لا سه‌رولیه‌را
آن شب...!
در کوه‌ها و جلگه‌ها
بچه‌ها هم با چریک‌ها هستند
آبادی کالاندا و فوئنته اووه‌خونا
عدالت و انصاف ملت
اطفال چریک‌ها
در سرحد جمهوری