معرفی و دانلود کتاب ماجراهای ظهور ناگهانی
برای دانلود قانونی کتاب ماجراهای ظهور ناگهانی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ماجراهای ظهور ناگهانی
راهی گریزی نیست. قدم گذاشتن در این شهر، عواقبی دارد که گریبان پیشوا و یارانش را خواهد گرفت. او تنها امید مردم شهر نستا است و اگر نتواند جادوی سیاه را شکست دهد، همهچیز نابود میشود. کتاب ماجراهای ظهور ناگهانی نوشتهی بهمن احمدی ما را به شهری میبرد که اهریمن تاریکی بر آن سایه افکنده. تنها کسی که شاید بتواند مردم شهر را از این وضعیت نجات دهد، پیشواست که در داستان تخیلی ماجراهای ظهور ناگهانی با او و خطراتی که جانش را تهدید میکنند، آشنا خواهید شد.
دربارهی کتاب ماجراهای ظهور ناگهانی
در این سرزمین، اتفاقی هولناک در حال وقوع است؛ فاجعهای که شهر نستا، تاکنون نظیر آن را به خود ندیده. این شهر که چیزی جز آرامش را به خود ندیده بود، حالا در برابر خطری مرگبار ایستاده است. تا پیش از این واقعهی شوم، چراغ خانههای این شهر همیشه سبز بودند و کم پیش میآمد کسی دچار بیماری شود و رنگ چراغش به بنفش تغییر کند، یا مشکلی بزرگ برایش به وجود آید و نور خانهاش قرمز شود، اما حالا چراغ سیاه تمام مردم را ترسانده؛ این رنگ هولناک است و از وجود جادویی سیاه و مرگباری خبر میدهد که اگر سیطرهاش را بر شهر بگستراند، هیچ جنبندهای زنده نخواهد ماند. روبهرو شدن با آن چراغ سیاه، نخستین هشداری است که پیشوا بهمحض ورودش به شهر با آن مواجه شده است؛ هشداری که کتاب ماجراهای ظهور ناگهانی، ما را با عواقب جدی نگرفتن آن مواجه میکند. بهمن احمدی خوانندگان خود را همراه با پیشوا و دوستانش به شهر نستا میبرد تا از این کلاف سردرگم، سرنخی پیدا کرده و بتوانیم به پیشوا در بازگرداندن آرامش به این شهر و مردمانش، کمک کنیم.
تاریکی متولد میشود
یک ازدواج اشتباه، وصلتی بدون مِهر و عشق، همهچیز را به سمت نابودی هدایت کرده؛ ازدواج این دختر و پسر بدون هیچ علاقهای شکل گرفته است. مقصر این وضعیت پدر و مادر آن دو هستند، اما حالا تمام شهر باید تاوان این خطا را بپردازد. نوزادی که بهتازگی از این زوج متولد شده، انسان نیست، هیولاست. پوستش سیاه و چشمهایش بیفروغ و نگاهش مثل یک قاتل حرفهای است. استخوانهایش شبیه به استخوان حیوانات درنده هستند و نشانی از انسانیت در او نیست؛ اما نفرینی که به این زندگی و شهر وارد شده، فقط آن کودک را دچار نکرده؛ پوست مادر نوزاد نیز آرامآرام همچون کودکش رو به سیاهی میرود. موهای پدر با سرعت غیرعادی سفید میشوند و بدن جوانش تحلیل میرود. روی سر مادر و پدر این کودک شاخهای برّندهای روییدهاند که به هر کسی برخورد میکند، او را به قتل میرساند و حالا تلی از اجساد روبهروی خانهی این زوج تلنبار شده است. داستان فانتزی ماجراهای ظهور ناگهانی ما را به شهری میبرد که هیچکس نمیداند دقیقاً چه فاجعهای در آنجا در حال رخ دادن است؛ کنترل وقایع از دست همه خارج شده و باید منتظر بمانیم تا ببینیم بهمن احمدی چه چارهای برای رفع این بحران جوییده است.
شیطان در انتظار پیشوا
مردم شهر آن کودک را که همانند شیطان میخندد و صدایش دیوانهکننده است، نحس و اهریمنی میدانند. شخصیتهای رمان ماجراهای ظهور ناگهانی ترسیدهاند و باید کاری کنند؛ اما از دست چه کسی کاری ساخته است؟ جادوی سیاه بیدار شده و تنها کسی که میتواند آن را از بین ببرد «پیشوا» است؛ کسی که حالا به شهر نستا آمده اما هر لحظه جانش در معرض خطرات گوناگون است. داستان فانتزی ماجراهای ظهور ناگهانی نوشتهی بهمن احمدی ما را در موقعیتی هولناک قرار میدهد، جایی که یک اقدام اشتباه با مرگ قطعی و دردناک مواجه میشود. همهی مردم و پادشاه امیدوارند که پیشوا بتواند آنها را نجات دهد، اما این بلای اهریمنی قرار نیست به آسانی حل و فصل شود.
کتاب ماجراهای ظهور ناگهانی در نشر کتابهای پرندهی آبی (واحد کودک و نوجوان انتشارات علمی و فرهنگی) منتشر شده است.
کتاب ماجراهای ظهور ناگهانی برای شما مناسب است اگر
- نوجوانی هستید علاقهمند به داستانهای تخیلی که به شیوهی ماجراهای کلاسیک، قهرمانی نجاتدهنده را در دل خود جای دادهاند.
- از روبهرو شدن با معما و مشکلاتی که باید برای حل آن سرنخها را کنار یکدیگر بگذارید، لذت میبرید.
- داستانهای فانتزی مورد علاقهی شما هستند.
در بخشی از کتاب ماجراهای ظهور ناگهانی میخوانیم
صبح زود همانند روزهای قبل از خواب بلند شدند و خود را برای رفتن آماده کردند. قبل از آنکه بیرون بروند هوسین با عجله نامهای نوشت و درون جیبش گذاشت. بدون آنکه بقیه راجع به آن چیزی بپرسند، از پلهها پایین رفتند.
سراغ مرد کوتوله که صاحب مسافرخانه بود رفتند. هزینهی اقامت خود را پرداختند و تا جایی که کولههایشان اجازه میداد غذا گرفتند. از مهمانسرای شبهای من بیرون آمدند و مسیرشان را در میان فضای گرفتهی شهر در پیش گرفتند.
همانند شب، روزهای ریشهر نیز جمعیت زیادی به چشم نمیدید. تعداد مغازهها کم بودند و رفت و آمد در میان خیابانها و کوچههای تنگش زیاد نبود. اندک جمعیت حاضر در شهر هم که سرگرم کارهای روزانهی خود بودند سروصدای زیادی ایجاد نمیکردند و بلندترین صدا متعلق به رودخانه بود که آن هم بعد از چند دقیقه جای خود را به فریاد پسربچهای داد که از فاصله ی دور به گوش میرسید. «وایسید... وایسید منم بیام.»
زارین با ناله گفت: «خدای من اینو کلاً فراموش کرده بودیم... حالا چیکار کنیم، بهش قول دادیم.»
پیشوا گفت: «یه گردش اجباری افتادیم.»
هوسین دستش را داخل جیبش کرد و گفت: «مثل این که مردهخوارها رو این یکی تأثیر نذاشتن.» و به پسر لاغراندام نگاه کرد که با سرعت زیاد به آنها نزدیک میشد.
پسر درحالی که نفسنفس می زد جلوی پای پیشوا و هوسین توقف کرد. «ببخشید خواب موندم.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ماجراهای ظهور ناگهانی |
نویسنده | بهمن احمدی |
ناشر چاپی | انتشارات پرنده آبی |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 386 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-436-366-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی نوجوان، کتابهای داستان و رمان معمایی و ماجراجویانه نوجوان، کتابهای داستان و رمان ترسناک نوجوان |