معرفی و دانلود کتاب نه!

معرفی کتاب نه!

داستانی برای عاشقان ربات! کتاب نه! یک اثر فانتزی نوجوان به قلم خواندنی آویسا شرفی است. در این داستان قرار است با ده‌ها ربات جورواجور آشنا شویم، از رباتی که لطیفه‌هایش شما را به قهقهه می‌اندازد تا رباتی که بهتر از هر کسی فوتبال بازی می‌کند. می‌پرسید سازنده‌ی این ربات‌ها کیست؟ وقت آن رسیده که پروفسور اژدر را به شما معرفی کنیم.

درباره‌ی کتاب نه!

به کلاس ربات‌سازی پروفسور اژدر خوش آمدید! البته این یک کلاس رباتیک معمولی نیست. عجیب‌ترین ربات‌های دنیا را می‌توان در همین کارگاه مخفی پیدا کرد. اگر می‌خواهید شما نیز یکی از شاگردان این گروه باشید می‌توانید کتاب نه! را بگشایید و ذهن خیال‌پرداز خود را به قلم آویسا شرفی بسپارید.

وقتی به کلاس رباتیک پروفسور اژدر پا می‌گذارید دیگر دلتان نمی‌خواهد آنجا را ترک کنید؛ زیرا از لحظه‌ی اول تا آخر، ربات لطیفه‌گو شما را از خنده روده‌بر خواهد کرد. بنابراین وقتی که پروفسور از بچه‌ها می‌خواهد به خانه برگردند همه کسل می‌شوند. تازه، موضوع اصلی آن است که کلاس او کاملاً مجانی برگزار می‌شود. یعنی بچه‌ها قرار نیست بابت آموزش پولی پرداخت کنند. تنها چیزی که آقای اژدر از آن‌ها می‌خواهد اسباب‌بازی‌های به‌دردنخورشان است.

اما پروفسور چه نیازی به اسباب‌بازی بچه‌ها دارد؟ او در حال کار کردن بر روی یک پروژه‌ی بسیار عظیم‌ است. پروفسور هر روز را صرف ساختن ربات‌های پیشرفته و متفاوت می‌کند. اما بزرگ‌ترین رباتی که در حال به سرانجام رساندن آن است با همه‌ی ربات‌هایی که تا آن روز ساخته فرق می‌کند. این ربات، یک ربات جنگجو است و می‌تواند همه‌چیز را ببلعد. ولی پروفسور قرار است با این ربات چه کند؟

نه! داستانی برای دوست‌داران ژانر علمی و تخیلی

داستان نه! یک ماجرای کوتاه و سریع‌السیر با حوادث غیرقابل‌پیش‌بینی است. می‌توان حدس زد که خواندن این چنین داستانی چه کیف و لذتی برای مخاطبان جوان دنیای کتاب خواهد داشت. لحن ساده و شیوای داستان، ضرب‌آهنگ تند و مهیج آن و در کنار تمام این‌ها، طنز شیرین قلم آویسا شرفی، این داستان ماجراجویانه را به انتخابی تبدیل کرده که به راحتی نمی‌توان از کنار آن گذشت. اگر شما نیز می‌خواهید کتاب داستانی در دست بگیرید و تا آخرین صفحه آن را زمین نگذارید، دعوت می‌کنیم با ماجرای داستان علمی تخیلی نه! همراه شوید.

این داستان فانتزی نوجوان با یاری انتشارات پرنده آبی به دست شما می‌رسد.

کتاب نه! برای شما مناسب است اگر

• دوست دارید روزی مثل آقای اژدر ربات‌های عجیب‌وغریب اختراع کنید!
• عاشق داستان‌های پرجنب‌وجوش و پرحادثه هستید.
• نوجوان هستید و ژانر فانتزی و داستان‌های علمی و تخیلی را می‌پسندید.

در بخشی از کتاب نه! می‌خوانیم

ربات سیاه چند قدم جلوتر از کمد ایستاد. سرش را این‌ور آن‌ور کرد و چشم‌های ‌زردش را دور اتاق گرداند. بعد خودش را کش‌و‌قوس داد و با صدای ضعیفی نالید: «اسباب‌بازی!... اسباب‌بازی!»

آقای اژدر لبخند‌زنان به چشم‌های ربات نگاه کرد و گفت: «امروز دلت چی می‌خواهد سیاه عزیزم؟» بعد هم خم شد و کورمال‌کورمال سبد اسباب‌بازی‌های کهنه را از زیر تخت درآورد. دستش را برد توی سبد و میان اسباب‌بازی‌ها چرخ داد. صدای ربات دم‌به‌دم بلندتر می‌شد، یک بند می‌گفت اسباب‌بازی.

دست آقای اژدر با یک ماشین اسپرت دو دَر از سبد آمد بیرون. گرفتش زیر نور قرمز و با لب‌های غنچه گفت: «اُاُاُه! کوچولوی بیچاره! ماشینی که یک چرخ ندارد به چه درد می‌خورد؟» بعد چرخید رو به ربات و ماشین را جلوی صورتش نگه داشت: «نگاهش کن! شاید به درد تو بخورد.» دکمه‌ی شناسایی که روی کنترل فرورفت رنگ چشم‌های ربات عوض شد و نور‌بنفش آن روی ماشین افتاد. آقای اژدر ماشین را از چند طرف نشانش داد. چند ثانیه بعد، چشم‌های ربات دوباره زرد شد؛ دیگر نمی‌گفت اسباب‌بازی، به جایش آرام زوزه می‌کشید.

آقای اژدر با نیش باز پچ‌پچ کرد: «آفرین، شناختیش! حالا مال تو می‌شود!» و دکمه‌ی شروع را فشار داد. ربات دست‌هایش را بالا آورد و ماشین را قاپید. آقای اژدر روی تخت لم داد، چشم‌هایش را تنگ کرد و گفت: «‌بازی کن سیاه من! بازی کن...»

ربات، ماشین را از این دست به آن دست کرد. بعد از گوشه‌اش گرفت و تابش داد. ماشین وِل شد و با سَر خورد زمین. چراغ جلو شکست. آقای اژدر پا شد و ماشین را داد دستش: «باید یاد بگیری خودت برداری...» ربات پنجه‌اش را انداخت دورِ سقف و فشار داد. ماشین قرچ‌قرچ صدا کرد. سقف مچاله شد و تَلقِ پنجره‌ها شکست. ربات با کف دست‌هایش سر‌وته ماشین را نگه داشت. بلند تر زوزه کشید و ماشین را مچاله کرد. تکه‌های صندلی وفرمان شکسته از لای انگشت‌هایش کف اتاق افتاد. آن وقت زوزه‌کشان ماشین را توی هوا چرخاند. لاستیک‌ها روی زمین قل خورد و درهای قراضه هر کدام پرت شد یک طرف. ربات سیاه جنازه‌ی ماشین را کوبید زمین و آرام و بی‌صدا ایستاد.