معرفی و دانلود کتاب راز رازها

معرفی کتاب راز رازها

موجودی ناشناخته به‌دنبال کاترین است. مشخص نیست انسان است یا هیولا، اما هر چه هست، هک شدن تمام تحقیقات علمی کاترین و نابودی دیتابیس نیز زیر سر اوست. کتاب راز رازها نوشته‌ی دن براون ماجرایی رعب‌آور است که به شما فرصت ترسیدن نمی‌دهد. سرعت وقایع در این داستان رازآلود و علمی-تخیلی بسیار بالاست. دن براون خوانندگان خود را با یک گروه تحقیقاتی که بر روی پدیده‌ی «ذهن‌آگاهی» تحقیق می‌کنند، آشنا کرده و در این میان ما را با موجودی باستانی به نام «گولم» نیز مواجه خواهد کرد که تصور می‌کنیم پلید است، اما او نیز مانند همه‌ی موجودات این داستان، تصورمان را تغییر خواهد داد.

درباره‌ی کتاب راز رازها

شنل گولم در گل‌ولای فرو می‌رود و بیرون می‌آید. میله‌ای که به خود آویزان کرده، شبیه پاروی قایق مدام بالا و پایین می‌رود. خیابان‌های این شهر واقعاً مکان مناسبی برای یک موجود باستانی نیست. با وجود اینکه در شهر پراگ «عادی نبودن» امری معمول است، مردمی که از کنار او عبور می‌کنند، به‌محض اینکه چشمشان به گولم می‌افتد، عقب‌عقب می‌روند. نخست به او خیره می‌شوند و سپس از شدت وحشت نگاهشان را برمی‌گردانند. احتمالاً چیزی که باعث شده مردم از دیدن گولم این‌چنین وحشت‌زده شوند، سه حرفی است که بر پیشانی‌اش حک شده است.

مردمی که با مشاهده‌ی گولم فریاد خفه‌ای از عمق گلو سر می‌دهند، نمی‌دانند حروف «אמת» چه معنا و مفهومی دارند. شاید اگر می‌دانستند این حروف به معنای «حقیقت» است، کمتر وحشت می‌کردند، اما اگر می‌فهمیدند در وجود گولم «اثیر» جریان دارد و اگر اثیر بر او غلبه کند می‌تواند تمام شهر را به ورطه‌ی نابودی بکشاند، دیگر از سه حرف روی پیشانی نمی‌ترسیدند و در عوض از وجود اثیر دچار رعب و وحشت می‌شدند. کتاب راز رازها (The Secret of Secrets) نوشته‌ی دن براون (Dan Brown) ما را به وضعیتی دعوت می‌کند که می‌دانیم باید وحشت کنیم، اما هیچ دلیل منطقی برای این حس نمی‌یابیم.

می‌دانیم که وجود موجودی باستانی با سه حرف عبری بر پیشانی‌اش به‌خودیِ خود خطرناک نیست. از سوی دیگر، وقایعی رخ می‌دهند که ظاهراً خطری ندارند، اما حسی ناشناخته به ما می‌گوید بهتر است کمی بترسیم؛ شاید در این صورت از خطر مرگبار و هولناکی که در انتظارمان است در امان بمانیم و تا پایان رمان تخیلی راز رازها با موجودات عجیب‌وغریب گوناگون آشنا شویم.

در این شهر راز رازها نهفته است

بریگیتا گسنر همه‌چیز را گفت؛ تمام رازی را که در زیر پوست شهر پراگ جریان دارد، بازگو کرد. زیر دندان‌های آن هیولا، که روح او را از تنش خارج کرده و در آستانه‌ی مرگ قرار داده بود، ناچار شد تمام حقیقت را فاش کند. اکنون همه‌ی دشمنان و آن هیولای آدمخوار می‌دانند که گسنر و کاترین سالومون روی چه پدیده‌ای تحقیق می‌کنند. البته دیگر نمی‌توان این پدیده را «ایده» نامید. لنگدن نمونه‌ای بیرونی و واقعی است و دن براون، با معرفی او، ثابت می‌کند ادعای گسنر و کاترین سالومون حقیقت دارد و توهم نیست.

داستان تخیلی و معمایی-تریلر راز رازها نوشته‌ی دن براون، ما را با پدیده‌ای آشنا می‌کند که منطقاً نباید واقعیت داشته باشد، اما در طول تاریخ نمونه‌های فراوانی از آن گزارش شده است؛ پدیده‌ی «ذهن‌آگاهی» یا به‌عبارتی درک وقایعی که انسانی فاقدِ علم غیب، نباید قادر به درک آن‌ها باشد. کاترین، که خود محقق این حوزه و همکار گسنر است، می‌داند لنگدن توانایی حس کردن حوادث نادیدنی را دارد. برای مثال، روزی در یک صبح معمولی، لنگدن از خواب بیدار می‌شود، بوی خفیفی از گوگرد به مشامش می‌رسد و خود را از پنجره‌ی اتاق هتل به درون حیاط پرتاب می‌کند.

خودش هم نمی‌داند چرا چنین کار عجیبی انجام می‌دهد، اما کمی بعد مشخص می‌شود که در همان لحظه یک بمب خنثی‌نشده در هتل کار گذاشته شده بوده و مأموران با سختی مشغول از کار انداختن آن بودند. این واقعه، که چیزی شبیه پیش‌بینی یا پیشگویی است، افسانه نیست و تیمی از محققان در حال پژوهش بر روی آن هستند؛ اما جزئیات تحقیقات این گروه در برابر هیولاها و موجودات شیطانی فاش شده است و گولم، که در رمان علمی-تخیلی راز رازها با او آشنا می‌شوید، مسئول حفاظت از جان گسنر و نابودی بدکاران است.

دن براون یک تریلر علمی خلق کرده است؛ تریلری که هم ترسناک است، هم جذاب و هم لایه‌هایی از طنز گزنده نیز در آن دیده می‌شود. کتاب «راز رازها» با ترجمه‌ی علی مجتهدزاده به کمک انتشارات کتاب پارسه منتشر شده است.

جوایز و افتخارات کتاب راز رازها

• نامزد دریافت جایزه‌ی کتاب برتر گودریدز در بخش معمایی (سال 2025)
• نامزد دریافت بهترین کتاب معمایی گودریدز از نگاه خوانندگان (سال 2025)
• از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز
• کتاب معرفی شده در لیست 500 اثر برتر رسمی بریتانیا

نکوداشت‌های کتاب راز رازها

• داستان راز رازها برای هر کسی که بخواهد بیشترین غذای ذهنی را در مقایسه با دیگر رمان‌های هیجانی دریافت کند، جالب و خواندنی است. (ساندی‌تایمز)
• دن براون استاد داستان‌های معمایی، هیجان‌انگیز و نفس‌گیر است. (وال استریت ژورنال)
• کتاب راز رازها این توانایی را دارد که شما را در هوای نامساعد پاییزی خوشحال و سرزنده کند. با این داستان بهانه‌ای برای در خانه ماندن خواهید یافت. رمان دن براون آن‌قدر جذاب است که می‌خواهید زمان خود را برای خواندن آن خالی کنید. (یواس‌ای تودی)

کتاب راز رازها برای شما مناسب است اگر

• به جلدهای قبلی مجموعه کتاب رابرت لنگدان، مثل داستان راز داوینچی، علاقه‌مندید و از دیدن فیلم‌هایی همچون فرشتگان و شیاطین و راز داوینچی لذت برده‌اید.
• به‌دنبال داستانی هستید که با وجود تخیلی و فانتزی بودن، به‌شدت علمی است و هیچ ادعایی را که برایش سند و مدرک نداشته باشد، ارائه نمی‌دهد.
• از خواندن قصه‌ای که عناصر کلیشه‌ای ترسناک مثل خون و روح و... در آن وجود ندارد و با واقع‌گرایی و بازگویی حقیقت شما را به وحشت می‌اندازد، لذت می‌برید.
• می‌خواهید با اثری روبه‌رو شوید که در عین ارائه‌ی قصه‌ای تخیلی و ترسناک، به موضوعات اجتماعی، تاریخی و علمی نیز می‌پردازد.

در بخشی از کتاب راز رازها می‌خوانیم

لنگدن درِ چوبیِ اتاق کنفرانس سفارت را کمی باز کرد و به داخل نگاهی انداخت. در انتهای میز بلند، ساشا وسنا تنها نشسته بود. موهای بورش خیس و درهم و چهره‌اش خسته و رنگ‌پریده. حوله‌ای روی شانه‌هایش افتاده بود و بشقابی نیمه‌خورده جلویش. دست‌هایش روی پاهایش بود و احتمالاً هنوز بسته.

لنگدن چند لحظه به او خیره ماند، بعد وارد شد و در را آرام بست. با لبخندی ملایم به‌سویش رفت. گفت: «سلام ساشا.»

او بیشتر محتاط به نظر می‌رسید تا خوشحال.

لنگدن گفت: «خیالم راحت شد که سالمی.» و روی صندلی حدود سه متر دورتر از او نشست.

ساشا گفت: «مرسی.» با نگاهی پر از تردید خیره‌اش ماند.

لنگدن همان لحظه فهمید که این دیدار قرار نیست آن گفت‌وگوی صمیمی‌ای باشد که سفیر پیش‌بینی کرده بود. گفت: «ساشا، من اومدم چون یه خبر مهم برات دارم. می‌خوام مطمئن شم حرفم رو طوری می‌زنم که برات قابل‌درک باشه.»

او گفت: «باشه.» نه گرم بود و نه سرد.

لنگدن لحظه‌ای مکث کرد تا فکرهایش را جمع کند، بعد با لحنی آرام شروع کرد: «ساشا، می‌دونم امشب اومدی اینجا چون دنبال کمک بودی. خوشحالم بگم که سفیر واقعاً می‌خواد کمکت کنه. می‌دونه حس می‌کنی در خطر هستی و هدفش اینه که ازت محافظت کنه و بهت حس امنیت بده. یه نقشه داره برای اینکه این کار رو بکنه. من نقشه‌ش رو شنیدم. بی‌نقص نیست، ولی بهترین گزینه‌ست... و خودش معتقده این بهترین شانس توئه برای اینکه یه زندگی امن و نسبتاً عادی داشته باشی. منم باهاش موافقم.»

چهرۀ ساشا کمی روشن‌تر شد.