معرفی و دانلود کتاب تعطیلات کوتاه

معرفی کتاب تعطیلات کوتاه

سنگینی یک نگاه کارن را عذاب می‌دهد. او مطمئن است که کسی جز خودش و پیتر در این خانه حضور دارد اما نمی‌تواند دلیل و سندی برای حس ششم خود بیاورد؛ حسی که به‌زودی همه‌چیز را به آتش می‌کشد. کتاب تعطیلات کوتاه نوشته‌ی دنیل هرست خوانندگان خود را به زندگی در حال فروپاشی مشترک یک زن و مرد وارد می‌کند تا فاجعه‌ای را که در انتظارشان است، نظاره کنند.

درباره‌ی کتاب تعطیلات کوتاه

دقیقاً نمی‌دانیم برای نابود کردن یک زندگی مشترک که رو به فروپاشی می‌رود، چه اقدامی مخرب‌تر است؛ اما قطعا فاصله گرفتن از همدیگر و به‌تنهایی سفر رفتن، یکی از ده کاری است که می‌توان از طریق آن، زندگی مشترک را ویران کرد. این همان روشی است که کارن در پیش گرفته. البته در رابطه‌ی کارن و پیتر، اول پیتر بود که همه‌چیز را نابود کرد. او بود که همراه با یک زن، به هتل رفت و به کارن خیانت کرد. کارن حق داشت که او را ترک و برای همیشه ارتباطش را با این مرد خائن قطع کند، اما به‌خاطر دو فرزندش و ترس از تنها ماندن، ترجیح داد زندگی مشترک را با پیتر ادامه دهد و فقط برای چند روز به خانه‌ای اجاره‌ای در منطقه‌ای دوردست برود تا در خلوت و سکوت، به آرامش برسد.

او این کار را به پیشنهاد دوستش ایو انجام می‌دهد و روحش هم از بلایی که قرار است به‌زودی بر سر او و زندگی‌اش نازل شود، باخبر نیست. کتاب تعطیلات کوتاه (The Break: A gripping psychological thriller with a nerve-shredding ending)، شما را به‌سوی یک حادثه‌ی هولناک می‌برد؛ حادثه‌ای که قرار نیست بتوانید تا لحظه‌ی رخ دادنش آن را حدس بزنید. دنیل هرست (Daniel Hurst) وقایع رمان تریلر تعطیلات کوتاه را به‌گونه‌ای رقم زده که هیچ سرنخی باقی نماند و برای کشف راز و معمای این قصه، هیچ راهی جز خواندن آن تا انتها نداشته باشید.

تعطیلات کوتاه در میان آتش و خاکستر

ایو با بطری شراب و شام جلوی در خانه‌ی پیتر ایستاده و منتظر است تا این مرد در را برایش باز کند. او از مدتی قبل همه‌چیز را برنامه‌ریزی کرده. رفتن کارن به سفر، اجاره‌ی خانه در نزدیکی خانه‌ی پیتر به مدت چند روز و... همگی بخشی از نقشه‌ی ایو برای به‌هم ریختن زندگی کارن و پیتر هستند و تا این لحظه به‌خوبی اجرا شده‌اند. البته برای قضاوت کردن خیلی زود است. ایو عاشق پیتر نیست. او برای کار خود، دلیل محکم‌تری از عشق دارد.

رمان معمایی تعطیلات کوتاه ما را به‌سمت وضعیتی پیچیده هدایت می‌کند؛ جایی که نمی‌توانیم تشخیص دهیم حق با چه کسی است و باید کدام یک از شخصیت‌ها را برای حادثه‌ای که به‌زودی رخ می‌دهد و همه‌چیز را به تلی از خاکستر تبدیل می‌کند، مظنون بدانیم. دنیل هرست در برخی از فصل‌های رمان تعطیلات کوتاه، زمان را به یک سال قبل می‌برد تا ابهامات ما را از بین ببرد و دلیل رفتار بعضی از شخصیت‌ها، برایمان روشن شود.

رمان روانشناختی تعطیلات کوتاه با ترجمه‌ی افسانه محمدپور در انتشارات راه طلایی منتشر شده است.

نکوداشت‌های کتاب تعطیلات کوتاه

• از همان لحظه‌ی اول که خواندن داستان روانشناختی تعطیلات کوتاه را شروع کردم، مجذوبش شدم. این اثر پر از تعلیق و پیچیدگی است. (Netgalley Reviewer)
• کتاب تعطیلات کوتاه پر از پیچ‌وخم و چالش و تعلیق است که شما را بر روی لبه‌ی صندلی‌تان میخکوب می‌کند. شخصیت‌هایی که دنیل هرست خلق کرده، قوی و ملموس‌اند. نیمه‌کاره رها این داستان بسیار سخت و ناممکن است. (Booksprout Reviewer)
• در رمان‌های دنیل هرست چیزی آرامش‌بخش وجود دارد. شروعی محکم و قوی، میانه‌ای آرام و دراماتیک و پایانی ارزشمند که همه‌ی عناصر و گره‌ها را با یکدیگر می‌آمیزد، فرصتی را به‌وجود می‌آورد تا اثری عالی را مطالعه کنید. (Goodreads Reviewer)

کتاب تعطیلات کوتاه برای شما مناسب است اگر

• به داستان‌هایی که خوانندگان خود را در فضایی معلق و پر از معما نگه می‌دارند، علاقه دارید.
• از خواندن تریلرهای روانشناسی و داستان‌های معمایی لذت می‌برید.
• می‌خواهید شرح فروپاشی یک خانواده را بخوانید و با انسان‌هایی آشفته که به احتمال زیاد، نمونه‌‌ای از آن‌ها را در واقعیت دیده‌اید، مواجه شوید.

در بخشی از کتاب تعطیلات کوتاه می‌خوانیم

ما از دورۀ پیش‌دانشگاهی بهترین دوست هم بودیم. اما حالا که او پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری طی می‌کرد، من همچنان در همان مراحل اولیه گیر کرده بودم. دلیلی که می‌آوردم این بود که دغدغۀ من کار نیست. چون فکر می‌کنم در جهان چیزهای مهم‌تری هست؛ چیزهایی مانند عشق.

لیان سعی می‌کرد روابطش را خوب پیش ببرد. حتی یک ‌بار در بیست‌وهشت‌سالگی‌ نزدیک بود ازدواج کند. اما در آخرین لحظات، کمی مردد شد و عقب‌نشینی کرد. گفت زمان بیشتری برای فکر کردن نیاز دارد و با به تعویق انداختن عروسی، دیگر روابطشان مانند قبل نشد.

از اینکه ازدواجش به هم خورده بود خوشحال بودم. اگرچه خودخواهانه بود، برایم اهمیتی نداشت. من نمی‌خواستم او را از دست بدهم. تا وقتی مجرد می‌ماند، می‌توانستم بیشتر ببینمش. همین‌طور ادامه داشت تا وارد سی‌سالگی‌مان شدیم. روابط عاشقانه‌ای در کار نبود، اما لیان حسابی درگیر زندگی حرفه‌ای‌اش بود. تا زمانی‌که او خوشحال بود و هنوز برای من وقت داشت می‌توانستم با آن کنار بیایم.

اما وقتی او با مردی متأهل آشنا شد، همه‌چیز تغییر کرد.

واقعاً همه‌چیز با ملاقات او و پیتر عوض شد.

آن شب لیان گفت: «عصر چهارشنبۀ آینده دنبالم می‌آید. قرار است کل شب را در هتلی داخل شهر با هم باشیم.»

با تردید پرسیدم: «در این مورد به همسرش چه گفته؟»

«گفته برای کار به لندن می‌رود.»

پاسخی برای آن حرف‌ها نداشتم. لیان متوجه شد راحت نیستم و پرسید: «چیزی شده؟»

نمی‌خواستم در آن مورد با او بحث کنم، بنابراین گفتم: «نه چیزی نیست.»

«نه بگو. راحت باش. هنوز فکر می‌کنی ملاقات من و او کار درستی نیست، مگر نه؟»

«خب بله. این‌طور فکر می‌کنم.»