معرفی و دانلود کتاب خانهای در تاریکی
برای دانلود قانونی کتاب خانهای در تاریکی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب خانهای در تاریکی
در کتاب خانهای در تاریکی چهار نفر، نیمهشب، در جنگلی که اسمش روی هیچ نقشهای مشخص نیست، دور هم جمع میشوند. قرار است فقط چندساعتی ماجراجویی کنند و خوش بگذرد اما از همان لحظهای که سایهای در تاریکی به چشمهای هراسانشان زل میزند، همه چیز برای همیشه عوض میشود. سیامک گلشیری داستانی پرتعلق در ژانر وحشت برایمان خلق کرده است؛ داستانی که در دل جنگلی مخوف رقم میخورد، یک خانهی متروکه درهایش را بیصدا میگشاید و با رویی باز میزبانِ ماجراجویان قصه میشود.
دربارهی کتاب خانهای در تاریکی
آنچه مایهی لذت است، گاهی همان چیزیست که باید از آن ترسید؛ هیچچیز برای چند تا نوجوان هیجانزده لذتبخشتر از این نیست که نیمهشب، یواشکی از خانه بیرون بزنند و زیر نور زرد خیابان قهقههزنان و به خیال اینکه بقیه را پیچاندهاند، بدوند. در کتاب خانهای در تاریکی اثر سیامک گلشیری بوی تابستان همه جا را پر کرده، جادهها خالی و سوتوکورند و فقط چهار جوان سرخوش قصد دارند به دل جنگل بزنند، در آب شنا کنند و شجاعتشان را با پاهای خیسشان امتحان کنند. افشین، دانیال، بامداد و بهنام فکر میکنند قرار است فقط چند ساعتی را با شوخی و خنده در آب کانال بگذرانند اما هیچ خبر ندارند که آنسوی جاده، جنگل با تمام اسرارش در انتظارشان است. وقتی به کانال میرسند، هوا سردتر از همیشه است، آب مثل آهن یخ زده و جنگلِ روبهرویشان انگاری که جان دارد و بیدار شده. اولش فقط صدای باد میشنوند، بعد شلپشلوپ آب، بعد سایهی ناآشنا… و از همان لحظه، ترس آرامآرام از گوشهی چشمهایشان بالا میخزد، تا جایی که دیگر نمیدانند آنچه میبینند واقعیت است یا کابوس و تنها راه پیش رویشان این است که ادامه دهند. بیآنکه بدانند، بعضی تاریکیها هستند که جان دارند و دیگر تا ابد دست از سرشان برنمیدارند.

خانهای که نفس میکشد، خاطره دارد و در انتظار است
در مسیر، افشین به طرز مشکوکی ناپدید میشود و بقیه برای یافتنش وارد خانهای قدیمی میشوند که در سکوت و تاریکی فرو رفته است. درون خانه، صداهای نامفهوم، درهای بسته، و حضورهایی مرموز حس میشود. بهنام در جستوجوهایش با دختری به نام هانا روبهرو میشود؛ چهرهای که به نظر میرسد هم واقعی است و هم روحی متعلق به گذشتهی خانه. هانا میگوید دنبال بامداد آمده و اشاره میکند که چیزهایی در این خانه منتظر آنهاست... با گذشت زمان، نشانههایی از گذشتهی تاریک خانه آشکار میشود؛ خاطرات مدفون، اشیای نفرینشده، و رازهایی که بهنظر میرسد با زندگی هرکدام از آنها گره خوردهاند. رفتهرفته تنش میان دوستان بالا میگیرد. بامداد رفتارهای عجیبی از خود نشان میدهد، خانه به موجودی زنده، تپنده و هراسانگیز میماند. فضا پر از صداهای وهمآلود و جیغهای درهمپیچیده است و اینجاست که بهنام ذرهذره درمییابد چیزی فراتر از واقعیت در حال رخ دادن است...
نثر کتاب سیال و پرکشش است؛ مثل راه رفتن در مه، که هر قدمش با احتمال افتادن به قعر دره همراه باشد. زبان روایت گاهی شاعرانه میشود و گاهی به ضرباهنگی هذیانی میافتد و درست مثل ذهنی که میان خواب و بیداری گیر کرده باشد، سیال است. نویسنده با هوشیاری از توصیفهای تصویری، رازآلود و حسی استفاده میکند. به حدی که میتوان بوی نم دیوار، سرمای فلز در دست، و صدای نفسهای بریدهی شخصیتها را به وضوح حس کرد. خانهای در تاریکی تجربهای است که خواننده را از بیرون به درون خود میکشد و در میبلعد. وقتی کتاب را میبندید، حس میکنید هنوز با نوری لرزان در دست در همان راهروی تاریک ایستادهاید و هنوز نمیدانید پشت درِ بعدی چهچیزی در انتظارتان است.
این کتاب برای کسانیست که دوست دارند ژانر وحشت را با پوست و استخوان لمس کنند؛ برای آنهایی که از تاریکی نمیترسند و میخواهند هر طور که شده دلیل تاریکیهای درون خودشان هم بدانند. کتاب خانهای در تاریکی با همکاری انتشارات هوپا به چاپ رسیده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
کتاب خانهای در تاریکی برای شما مناسب است اگر
- بین 14 تا 17 سال دارید و به دنبال یک داستان نوجوانانه در ژانر وحشت میگردید.
- از داستانهای رازآلود و پرتعلیق لذت میبرید.
- دوست دارید ترسیدن واقعی را در محیطی ملموس و باورپذیر تجربه کنید.
- از خواندن آثار سیامک گلشیری لذت میبرید.
- داستانی میخواهید که تا مدتها حس و حال و فضای داستان را از یاد نبرید.
در بخشی از کتاب خانهای در تاریکی میخوانیم
شروع کرد به شنا کردن. ولی فقط داشت دستوپا میزد. سرش را بالا گرفته بود و داشت به طرف جایی که افشین رفته بود، شنا میکرد. بلند گفتم: «سرتو بده پایین.»
پریدم توی آب و احساس کردم تمام بدنم یخ زد. بیمعطلی شروع کردم به شنا کردن. میخواستم با تمام زورم دستوپا بزنم تا سرما را از وجودم بیرون کنم. ده پانزده متری پروانه رفتم و بعد کرال سینه. وقتی یک لحظه برگشتم و پشتسرم را نگاه کردم، دیدم دانیال چند متری عقبتر از من است. دوباره شروع کردم. مسافتی طولانی شنا کردم. فکر میکردم خیلی زود به افشین میرسم، اما خبری از او نبود. جایی صبر کردم و جلو را نگاه کردم. دیگر سرما را احساس نمیکردم. آنقدر سرِ کیف آمده بودم که دلم میخواست تا آخر کانال را شنا کنم و برگردم. شروع کردم، با تمام توانم. با خودم گفتم خیلی زود به افشین میرسم. حدود صد متر دیگر هم شنا کردم و بعد صبر کردم. به دوروبرم نگاه کردم، به نورافکن که از دور پیدا بود. حتی روشنایی چراغشارژی را هم از آنجا میدیدم. بعد به جایی نگاه کردم که جنگل بود. توی تاریکی چیزی پیدا نبود. آنقدر به آنجا خیره شدم تا بالاخره سایهی بلند درختها را دیدم. برگشتم و به امتداد کانال نگاه کردم و گوشهایم را تیز کردم. هیچ صدایی نمیآمد. فکر کردم نکند آنقدر سرگرم شنا کردن بودهام که نفهمیدهام از کنار افشین گذشتهام. محال بود بتواند به سرعت من شنا کند. برگشتم. دوباره به دوروبرم نگاه کردم و یکدفعه به صرافت افتادم که آنجا، درست وسط کانال، کاملاً تنها هستم. همانوقت شلپشلپی از دور شنیدم. انگار هنوز از من جلوتر بود. شاید هم من اینطور گمان میکردم. به صدای بلند گفتم: «افشین! افشین!»
مشخصات کتاب الکترونیک
| نام کتاب | کتاب خانهای در تاریکی |
| نویسنده | سیامک گلشیری |
| ناشر چاپی | انتشارات هوپا |
| سال انتشار | ۱۴۰۳ |
| فرمت کتاب | EPUB |
| تعداد صفحات | 176 |
| زبان | فارسی |
| شابک | 978-622-204-634-9 |
| موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ترسناک نوجوان، کتابهای داستان و رمان معمایی و ماجراجویانه نوجوان |






















