معرفی و دانلود کتاب برادرم را اینترنتی عوض کردم

معرفی کتاب برادرم را اینترنتی عوض کردم

جانی کوچک که از دست رفتارهای برادرش حسابی کلافه شده، در اینترنت با آگهی عجیبی برخورد کرده و از خوشحالی جیغ می‌کشد. آگهی تعویض برادرها و خواهرها! کتاب برادرم را اینترنتی عوض کردم، یک داستان طنز به قلم جو سیمونز است. جانی فرم تعویض برادر را در اینترنت پر می‌کند و گزینه‌های جایگزین برادر فعلی‌اش به او معرفی می‌شوند. اما آیا آن‌ها بهتر از برادرش تد هستند؟

درباره‌ی کتاب برادرم را اینترنتی عوض کردم

بسیاری از ما گاهی آرزو کرده‌ایم که کاش خواهر یا برادر مهربان‌تری داشتیم. کسی که حرف ما را گوش کند، اهل بازی کردن باشد و هرگز عصبانی نشود. جانی کوچولو که مدام در اینترنت می‌چرخد تا چیزهای جالبی ببیند، ناگهان به یک آگهی برمی‌خورد. در صفحه‌ی نمایشگرش تصاویری از خواهران و برادران شاد دیده می‌شود و این امکان ویژه که هر کس می‌تواند برادر یا خواهرش را با نسخه‌های دلخواهی جایگزین کند. جو سیمونز (Jo Simmons) داستان کودکانه‌ی برادرم را اینترنتی عوض کردم (I Swapped My Brother On The Internet) را با بهره‌گیری از تخیل بی‌رقیبش به رشته‌ی تحریر درآورده است.

برادر سفارشی را می‌شود پس فرستاد؟

چند دقیقه بعد از ثبت سفارش جانی در سایت SiblingSwap زنگ در به صدا درمی‌آید و او با عجله در را باز می‌کند. این تازه شروع ماجرا است. جو سیمونز با طنز ذاتی‌اش می‌خواهد یک داستان بامزه برای بچه‌ها تعریف کند. یک پسر با موهای طلایی و لبخندی زیبا پشت در خانه‌ی جانی است. جانی کوچولو با خودش می‌گوید «وای چه خوب که برادرم را اینترنتی عوض کردم.»

اما جو سیمونز برای مخاطبان کوچک داستان طنز برادرم را اینترنتی عوض کردم، یک غافل‌گیری بزرگ در نظر گرفته است. خوشحالی جانی از تعویض برادرش چندان دوام نمی‌آورد و خیلی زود مشکلات شروع می‌شود. برادر جدید جانی یک موجود دریایی است! او هر شب در وان حمام می‌خوابد. خانه بوی جلبک گرفته و مامان از قبض آب شوکه شده است. جانی آهی می‌کشد و با تصور اینکه برادر بعدی گزینه‌ی بهتری است وارد سایت می‌شود، اما...

تصویرسازی جذاب ناتان رید و ترجمه‌ی روان فرمهر منجزی، لذت خواندن داستان مصور برادرم را اینترنتی عوض کردم را دوچندان کرده است. از نشر ایران‌بان برای چاپ و انتشار این کتاب آموزنده برای کودکان سپاس‌گزاریم.

نکوداشت‌های کتاب برادرم را اینترنتی عوض کردم

• جو سیمونز نویسنده‌ای پرانرژی است که خوب بلد است مخاطبان کوچکش را سرگرم کند. (Young Post)
• چه کسی تا به حال آرزو نکرده که بتواند خواهر یا برادر اعصاب‌خردکنش را عوض کند؟ با این حال، وقتی برای جانی مجموعه‌ای از جایگزین‌های عجیب فرستاده می‌شود، (از جمله یک پسر دریایی، روح هنری هشتم و پسری که توسط موجودات عجیب بزرگ شده)، به این نتیجه می‌رسد که برادر بزرگ‌ترش تد، آن‌قدرها هم بد نیست. برادرم را اینترنتی عوض کردم، داستانی طنز پر از لحظات بامزه است. (Metro)

کتاب برادرم را اینترنتی عوض کردم برای شما مناسب است اگر

• به دنبال یک داستان طنز برای کودکان 8 تا 12 سال هستید که تصویرسازی زیبا و موضوع بامزه‌ای داشته باشد.
• می‌خواهید روابط خواهرانه و برادرانه را در قالب یک داستان طنز و هیجان‌انگیز به کودک خود آموزش دهید.

در بخشی از کتاب برادرم را اینترنتی عوض کردم می‌خوانیم

وقتی پسرها رسیدند خانه، مِروین ساکت بود. جانی برایش ناراحت بود. نگران بود نکند هر بار بیرون می‌روند پاهایش تبدیل بشوند به دُم ماهی و باعث یک عالمه دردسر و شرمندگی بشود. باید خیلی سخت باشد اما در بین این همه ماجرا، جانی کمی‌ هم برای خودش احساس نگرانی کرد. اگر مِروین دوباره و کاملا به پسرِ دریایی تبدیل بشود، چه؟ جانی خیلی مطمئن نبود بتواند دلیل هوشمندانه‌ای برای این موضوع پیدا کند که چرا در پیاده‌رو یک دفعه دراز کشید روی برادرش. مسابقه‌ی رقص در پیاده‌رو فکر فوق‌العاده‌ای بود، اما اگر دفعه‌ی بعد چنین فکر خوبی به مغزش نرسد، چه؟

این‌طور فکرها، فکرهای سختی‌اند و جانی خیلی طرفدارِ فکرهای سخت نبود. ترجیح می‌داد فکرش درباره‌ی چیزهایی مثل؛ شیرینی دونات، ورزشکاری که لباس سوپرمن پوشیده است، یا شعبده بازی باشد. پس، برای اینکه از فکرهای سخت رها بشود، پیشنهاد داد سفری به کنار دریا داشته باشند. شاید نزدیک بودن به دریا کمی خستگی مِروین را از بین ببرد و به او انرژی بدهد.

زمانی که به کنار دریا رسیدند، ابری در آسمان نبود. پسرها با خوشحالی دویدند توی شن‌ها. ویجت هم همراه شان بود و بین آن دو بالا و پایین می‌پرید و سر و صدا می‌کرد.جانی و مِروین با کَندنِ یک خندقِ عمیق در شن‌ها، یک قصر ساختند. و بعد رفتند برای تزئین آن صدف جمع کنند.

مِروین، طوری نگاه می‌کرد، انگار در خواب بود، گفت: «دریا خیلی زیباست، این‌طور نیست؟»

جانی گفت: «دقیقا همین‌طور است. زیبا، بزرگ و خیس.»

مِروین شروع کرد به درآوردن صداهای شلپ‌شلوپِ عجیبی که جانی از پشتِ درِ حمام شنیده بود. مثل اینکه دولفینی با یک بچه خوک دعوا کند.

فهرست مطالب کتاب

پیام نویسنده
فصل یک: یک فشار به دکمه!
فصل دو: دعوا، عاقبت، برگه‌ها
فصل سه: رفته بود
فصل چهار: دیدار با مِروین
فصل پنج: سوارِ دوچرخه‌ی تو!
فصل شش: ماجرای‌عجیب وغریب
فصل هفت: نقشه‌ی سریِ شنا
فصل هشت: فرو رفتن در برکه
فصل نُه: شَلَپ شلوپ
فصل ده: دریا، دریا
فصل یازده: خوش شانسی برای بار دوم؟
فصل دوازده: بزرگ شده همراهِ با
فصل سیزده: شرکت کننده قبلی
فصل چهاردهم: شبحِ تهدید‌کننده
فصلِ پانزده: تفریح به سبکِ: خانواده سلطنتی تئودور
فصل شانزده: پادشاهِ بی‌نظمی
فصل هفده: درخواستِ یک بازرس
فصلِ هجده: رسید
فصل نوزده: ماجراجویی با یک پسر: کوچولوی دوست‌داشتنی
فصل بیست: خوشی در پارک
فصل بیست ‌ویک: شرط‌بندی پیش از سقوط: اتفاق افتاد
فصل بیست و دو: فکرها بر روی مبادله برادر
فصلِ بیست و سه: برشتوک‌های: رقابتی
فصل بیست و چهار: پیش دستی
فصل بیست و پنجم: برادرِ شماره پنج
فصل بیست و شش: به زور گرفتن
فصل بیست و هفتم: دعوای شبانه
فصلِ بیست و هشت: «د» برای دو دلی
فصل بیست و نُه: اینجا غیب شد...
فصلِ سی: کنترلِ پیشینه
فصلِ سی و یک: مشکلِ دوبرابر
فصل سی و دو: بدنامی‌ و سرزنش
فصل سی و سه: بحرانِ هویت
فصل سی و چهار: کی در پناهگاهِ من خوابیده؟
فصل سی و پنج: اوه،فحش‌های بد!
فصل سی و شش: به دنبالِ تِد
فصل سی و هفت: در انباری چه هست؟
فصل سی و هشت: برگشت! و حسی خیلی بد...
فصل سی و نُه: تنها صعود در زندگی‌اش
فصل چهل: چنگ انداختن!
فصل چهل ویک: واقعیت برملا می‌شود
فصل چهل و دو: به طرفِ پایینِ رودخانه
فصل چهل و سه: همه چیز الان بهتر است