معرفی و دانلود کتاب دفترچه بنفش، خاطرات گرگ هفلی: کتاب پنجم مجموعه خاطرات یک بی‌عرضه

معرفی کتاب دفترچه بنفش، خاطرات گرگ هفلی: کتاب پنجم مجموعه خاطرات یک بی‌عرضه

گرگ هفلی نگران است؛ از شواهدی که پیداست این‌طور به نظر می‌رسد که انگاری جدی‌جدی دارد بزرگ می‌شود و کم‌کم دیگر نمی‌تواند همان پسربچه‌ی فینگیلی دوست‌داشتنی‌ای که بود باقی بماند. در کتاب دفترچه بنفش، خاطرات گرگ هفلی، کتاب پنجم مجموعه خاطرات یک بی‌عرضه نوشته‌ی جف کینی، گرگ با چالش‌های تازه‌ای روبه‌رو می‌شود؛ از رفتارهای عجیب دوستانش گرفته تا انتظارات گیج‌کننده‌ی بزرگ‌ترها، همه چیز دارد رنگ و بوی تازه‌ای می‌گیرد. گرگ خوب می‌داند که هیچ جوره دلش دنیای کسالت‌بار و خاکستری آدم‌بزرگ‌ها را نمی‌خواهد. اما نمی‌توان جلوی بزرگ‌شدن را گرفت، واقعاً چه کاری از دستش برمی‌آید؟

درباره‌ی کتاب دفترچه بنفش، خاطرات گرگ هفلی

می‌گویند بچه‌ها وقتی به بلوغ برسند، دماغ‌هایشان پخ، اعصاب‌هایشان قاطی، صداهایشان تودماغی و بوی عرقشان حسابی تند می‌شود، و تازه این وسط هرکسی هم که از راه برسد از چیز عجیب و ناشناخته‌ای به اسم مسئولیت‌پذیری حرف می‌زند. خلاصه ماجراهای کتاب دفترچه بنفش، خاطرات گرگ هفلی (Diary of a Wimpy Kid: The Ugly Truth)، از جف کینی (Jeff Kinney) خیلی‌خیلی درهم است. توی مدرسه فیلم‌هایی غیرقابل توصیف از تغییرات دوران بلوغ برای بچه‌ها پخش می‌کنند، مامان بابای رالی یک پسر نوجوان موجه برای معاشرت و وقت‌گذرانی با رالی استخدام می‌کنند و از آن طرف خود رالی از بچه‌های بزرگ‌تر از خودش فرار می‌کند چون می‌ترسد که نوجوانی آن‌ها واگیر داشته باشد و به او سرایت کند.

عقب بایستید؛ بلوغ واگیردار است

البته گرگ فکر می‌کند کمی بی‌انصافی است و آن‌ها حقشان نیست که به این زودی‌ها بزرگ شوند. برای مثال رالی هنوز بلد نیست بند کفش‌هایش را ببندد یا گرگ و رالی هنوز دلشان می‌خواهد بچه‌بازی درآورند، دردسر درست کنند و شیطنت راه بیندازند و این نهایت بی‌رحمی است که بقیه راه می‌روند و مدام به آن‌ها تذکر می‌دهند.

این کتاب مثل یک تابلو هشدار عمل می‌کند که با یک آژیر قرمزِ چشمک‌زن می‌گوید: «خطرِ بزرگ‌شدن نزدیک است!» گرگ حالا با مسئولیت‌هایی مواجه شده که تا دیروز حتی فکرش را هم نمی‌کرد؛ مثلاً این که باید خودش را سحرخیز کند، لباس‌هایش را مرتب کند، یا حتی بفهمد معنای مراقبت‌کردن و مسئولیت پذیرفتن چیست. در عین حال، دوستیِ جدی‌اش با رفیق شفیقش رالی جفرسون هم دارد یک تغییراتی می‌کند و گرگ می‌فهمد که بزرگ‌تر شدن فقط درباره‌ی بالاتر رفتن سن نیست و هزار تا دردسر عجیب و شاخ‌دار تازه با خودش دارد.

با همه‌ی این‌ها گرگ ناامید نشده و در همان حال که می‌خواهد بچه بماند، هرچند که دنیا به این سادگی‌ها دست از سرش برنمی‌دارد. این کتاب با ترجمه‌ی ندا شادنظر از نشر ایران‌بان آماده است تا هرکسی که دلش برای شیطنت‌های کودکانه تنگ شده، آن را بخواند.

جوایز و افتخارات کتاب دفترچه بنفش، خاطرات گرگ هفلی

• جایزه انتخاب گودریدز برای کتاب‌های کودکان و نوجوانان 2010
• یک پدیده جهانی با فروش 250 میلیون نسخه از این مجموعه در سراسر جهان!
• رتبه اول در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز
• جایزه سالانه بهترین کتاب‌هایی که دوست داشتم (BILBY) برای خوانندگان جوان 2011
• جایزه کتاب خوانندگان جوان غرب استرالیا (WAYRBA) برای خوانندگان جوان 2011

کتاب دفترچه بنفش، خاطرات گرگ هفلی برای شما مناسب است اگر

• 6 تا 12 سال سن دارید.
• عاشق داستان‌های ماجراجویانه و خنده‌دارید.
• داستانی می‌خواهید که هم بامزه و طنز باشد و هم از دل شوخی‌هایش حرف‌های مهمی بشنوید.
• از اینکه دارید به سن بلوغ نزدیک می‌شوید یا درونش هستید، کمی دلواپس و نگرانید.
• از خواندن دفترچه خاطرات دوستانتان و فهمیدن اینکه چه چیزهایی توی سرشان می‌گذرد، لذت می‌برید.
• از طرف‌داران گرگ هفلی هستید و می‌خواهید ماجراهای دفترچه‌ی بنفشش را بخوانید.

در بخشی از کتاب دفترچه بنفش، خاطرات گرگ هفلی: کتاب پنجم مجموعه خاطرات یک بی‌عرضه می‌خوانیم

رابطه‌ی من و رالی تغییری نکرده و فکر هم نمی‌کنم تغییر کند، چون او برای خودش دوست پیدا کرده؛ یا بهتر است بگویم پدر و مادرش برای او دوست پیدا کرده‌اند.

چندهفته‌ای است که رالی با پسری به اسم برایان می‌گردد.

هر وقت از جلوی خانه‌ی رالی رد می‌شوم، او در حیاط خانه‌شان با برایان که ریخت و قیافه‌اش به دبیرستانی‌ها یا دانشجوها می‌خورد، فوتبال یا فریزبی بازی می‌کند.

راستش، در محل آمار گرفتم و فهمیدم که برایان، بچه‌ی درست و حسابی‌ای نیست. او کارمند شرکتی به اسم «کول برایان» است که کارش، اجاره‌دادن برادر بزرگ‌تر یا همچین چیزی است.

حاضرم شرط ببندم که حتی اسم واقعی‌اش هم برایان نیست.

مامان گفت که شرکت‌هایی نظیر «کول برایان» بسیار خوب هستند، چون مربی‌های‌شان می‌توانند الگوی خوبی برای بچه‌ها باشند. این حرف لجم را درآورد، چون تا جایی که می‌دانم، من الگوی رالی هستم.

و حالا پدر و مادر رالی به برایان پول می‌دهند تا کاری را برای او انجام دهد که من در این سال‌ها، مجانی انجام می‌دادم.