نقد، بررسی و نظرات کتاب مرگ ایوان ایلیچ - لئو تولستوی
4.5
100 رای
مرتبسازی: پیشفرض
بسیار زیبا و تاثیر برانگیز اولین کتابی بود که از آقای تولستوی خوندم و مفهوم جدیدی از مرگ وزندگی رو درک کردم انسانی موفق و کوشا البته از نظر خودش که در اوج به زمین میخوره امید داره رها بشه میجنگه و در پی تلاش نا موفقش شکست رو می پذیرد وآماده سفر نهایی میشه این پروسه برای همه انسان ها در حال تکرار هست ولی ما نخواستیم قبولش کنیم واقعیت زندگی وفنا پذیر بودنش با قلم قوی آقای تولستوی به نمایش در اومده و ایوان ایلیچ وقتی متوجه خطاهای خودش میشه رنج تموم میشه و من چقدر گریه کردم دومین کتابی بود که چنین تاثیری در من داشت ممنون از کتابراهی های عزیزم بابت خدمات ارزشمندشان در این اپلیکیشن که ما رو دور هم جم کردن و باعث گسترش فرهنگ کتابخوانی شدن
بسیار تاثیرگذار بود برای من ظاهر و موقعیت اجتماعی ممکنه بر قضاوت ما در مورد درست بودن جهت و شیوه زندگیمون اثر بذاره و ما رو به اشتباه بندازه ولی متاسفانه ممکنه تا لحظه احتضار به خودمون نیایم. دومین نکته اینه که ما ممکنه به دلیل غرق شدن در کار به زندگی شخصیمون رو فراموش کنیم یا نادیده بگیریم ولی حسرتش رو بعدها بخوریم. ایوان ایلیچ مصداقی از این اشتباه بود. اون حتی از کار به عنوان یه مُسکن برای رابطه بدی که با همسرش داشت استفاده میکرد، به جای اینکه بیاد این مشکل رو حل کنه.
نوعی نگاه به مرگ و تجربه مواجهه با مرگ بود، البته بنظرم نوع مواجهه با مرگی که داستان روایت میکرد عمومیت نداشت و فقط یک نوع از زندگی خاص بود. فقط کلیت موضوع که به یکباره آدم نیست میشه و همه چی تمام میشه بدون هیچ ادامه ای عمومیت داشت و نحوه روایتش قشنگ بود، ولی روبرویی اطرافیان با این مرگ رو در این داستان عمومی ندیدم و به خانواده ای خاص با روابط خاص مربوط بود.
این اولین کتابم بود که خوندم، چقدر کتاب خوندن میتونه خوب باشه مگه من چقدر میتونم زندگی کنم تا تجربیات ایوان ایلیچ رو به دست بیارم، تجملات و تمام چیزهایی که فکر میکنیم چقدر میتونه مارو سرخوش کنه خیلی راحت با یک مریضیه سخت میتونه پوچو تو خالی بشه، با ارزشترین لطف خداوند سلامتی و انسانیته و در آخر مرگ روشنایی هست نه تاریکی

ایوان ایلیچ قاضیای موفق و اهل ظاهر که زندگیاش را طبق انتظارات جامعه و قواعد رایج "موفقیت" پیش برده است. اما با ابتلا به بیماریای لاعلاج، با واقعیتی هولناک روبرو میشود: مرگ. اینجاست که زندگی او زیر سوال میرود و همهی آنچه ساخته، پوچ جلوه میکند. مضمون اصلی:
معنای واقعی زندگی و مرگ
دورویی و بیرحمی جامعه
بحران وجودی و اضطراب مرگ
رهایی از رنج از طریق صداقت درونی و پذیرش
۲. شخصیتپردازی
ایوان ایلیچ نماینده انسان معمولی مدرن است: پیرو ظواهر، نگران قضاوت دیگران و غافل از حقیقت. تولستوی، تحول شخصیتی ایوان را از انسانی سطحی به فردی که در واپسین لحظات به نوعی روشنی و صلح درونی میرسد، بهتصویر میکشد.
گریاسیم، خدمتکار سادهدل و روستایی، ضدقهرمان داستان است؛ با رفتاری صادقانه، مهربان و خالی از تظاهر، نماد زندگی اصیل و طبیعی است. مقایسه او با سایر شخصیتهای سطحی، مانند همسر ایوان یا همکارانش، تضاد میان صداقت و ریا را عمیقتر میکند.
۳. سبک و زبان نوشتار
تولستوی در این داستان از نثری بسیار ساده اما عمیق استفاده کرده است. او بدون زرق و برق، به درونیترین ترسهای انسان نزدیک میشود.