معرفی و دانلود کتاب صوتی خانه‌ی پوچی

معرفی کتاب صوتی خانه‌ی پوچی

کریستال سادرلند، استاد تلفیق ترس و دلهره در ادبیات نوجوان، با کتاب صوتی خانه‌ی پوچی از نو مخاطبان خود را انگشت به دهان می‌گذارد. کسی خبر ندارد که در آن شب شوم چه بلایی بر سر «آیرس»، «ویوی» و «گری» آمد، اما همه می‌دانستند پس از آن شب آن سه خواهر دیگر به گذشته‌ی خود شباهتی نداشتند. اکنون سال‌ها از آن حادثه گذشته، اما هنوز هم سایه‌ای اهریمنی در اطراف خانه‌ی سرد و پوشالی آن‌ها پرسه می‌زند و گویی فقط آیرس نمی‌تواند از گذشته‌ی موهوم و خاطرات محو خود گذر کند. گفتنی‌ست این رمان علمی تخیلی نامزد جایزه‌ی گودریدز بوده است.

درباره‌ی کتاب صوتی خانه‌ی پوچی

تمامی اهالی محل، خواهران «هالو» را با این موضوع به یاد می‌آورند: ماجرای گم شدنشان در آن شب مرموز. اگرچه عاقبت، «آیرس»، «ویوی» و «گری» به خانه بازگشتند، اما این تازه آغاز حوادث غریب زندگی آن‌ها و البته شروع ماجراهای وهمناک کتاب صوتی خانه‌ی پوچی (House of Hollow) بود. کریستال سادرلند (Krystal Sutherland) با هنرمندی تمام، عناصر وحشت و جادو را در هم می‌آمیزد و آن را در پیکر یک رمان مرموز و معمایی می‌دمد، داستانی که برای خوانندگان نوجوان نوشته شده اما طرفدارانش تنها محدود به این گروه سنی نیستند.

خانه‌ی پوچی، روایت یک مسخ شبانه

آیرس، کوچک‌ترین دختر خانواده است. او نیز مانند دو خواهر بزرگ‌تر خود موهایی سفید و چشمانی مشکی دارد. البته همه می‌دانند که ظاهر هیچ‌یک از خواهران هالو در ابتدا این شکلی نبود. اینکه دخترانی چشم آبی با موهای طلایی یک شبه به انسانی غیر از خود تبدیل شوند، اتفاقی نیست که بتوان به همین راحتی آن را هضم کرد. اما گویی نجوایی ناشناخته به سه خواهر فرمان داده بود که هرگز به دنبال حقایق گذشته و حوادث آن شب وحشتناک، نگردند. آیرس، ویوی و گری به معنای حقیقی مسخ شده بودند.

رمان رازآلود خانه‌ی پوچی از زبان آیرس روایت می‌شود. او دختری آرام و درس‌خوان است که از توجه و هیاهو دوری می‌کند. گرچه داشتن یک زندگی معمولی آرزوی اصلی آیرس است؛ اما او نیز همچون دو خواهر دیگرش از گذشته‌ی تاریک خود راه فراری ندارد. همه معتقد‌ند که خواهران هالو پس از گم شدن دیگر انسان‌هایی عادی نیستند. جذابیت گری به‌عنوان یک مدل، بیش از آنکه فریبنده باشد ترسناک است و ویوی نیز با تمام شخصیت شوخ و شنگ بودنش، همچنان دختری عجیب به نظر می‌آید.

رازهای آیرس و خواهرانش، یک فانتزی تاریک

کریستال سادرلند، در ادامه‌ی فانتزی تاریک خود، حوادث تکان‌دهنده‌ای رقم می‌زند. او به خوبی می‌داند چطور روایتی مدرن را با حال و هوایی افسانه‌ای درآمیزد و ماجرایی خلق کند که در عین ملموس و امروزی بودن، نظیرش را در داستان‌های ترسناک قدیمی شنیده‌ایم. گویی سرگذشت تاریک خواهران آیرس از نو سراغ آن‌ها را می‌گیرد و در قالب رگه‌هایی باریک از خاطرات در ذهن آیرس مجسم می‌شود. آیرس که همیشه از سایه‌ی گذشته فراری بوده، حالا از نو و به شکلی تازه در دام حوادث ماوراءالطبیعی گیر می‌افتد و در این بین، ناپدید شدن گری، شتاب رعدآسایی به روند حوادث می‌بخشد. پیشنهاد می‌کنیم شما نیز با ادامه‌ی ماجرا همراه باشید و از خواندن یک افسانه‌ی مدرن و ترسناک لذت ببرید.

نشر صوتی واوخوان تهیه‌کننده‌ی این داستان شنیداری است و آن را با همکاری انتشارات آذرباد به دست شما می‌رساند. برگردان فارسی کتاب به دستان هنرمند اطلسی خرامانی انجام شده و کبری قلی زاده با صدای گرم خود حس و حال داستان را به خوبی به گوش شنونده رسانده است.

جوایز و افتخارات کتاب خانه‌ی پوچی

• نامزد جایزه‌ی گودریدز
• نامزد جایزه‌ی برام استوکر
• نامزد جایزه‌ی کتاب ماگنولیا، سال 2023
• نامزد جایزه‌ی کتاب نوجوان رود آیلند، سال 2023
• نامزد جایزه‌ی آیزنگلس، سال 2023
• نامزد جایزه‌ی کتاب گرین مانتین، سال 2022-2023
• نامزد فهرست مطالعه‌ی نوجوانان فلوریدا، سال 2022-2023
• منتخب فهرست بهترین کتاب‌های سال بانک‌استریت، سال 2022
• فینالیست جایزه‌ی نویسندگان تریلر بین‌المللی، سال 2022
• منتخب در فهرست کتاب‌های پیشنهادی برای نوجوانان تگزاس، سال 2022
• منتخب در فهرست کتابخانه‌ی عمومی نیویورک، سال 2021

نکوداشت‌های کتاب خانه‌ی پوچی

• داستانی ترسناک با ضرب‌آهنگ ملایم و فضاسازی کاملاً حسی و ملموس‌. سادرلند از الگوهای داستانی آشنا استفاده می‌کند و سپس با فاصله گرفتن از آن‌ها، تنش داستان را به اوج می‌رساند. پایان‌بندی داستان، در عین وحشتناک بودن ناراحت‌کننده است و حسی غم‌آلود در دل خواننده به جا می‌گذارد. (بولتن مرکز کتاب کودک)
• سادرلند این افسانه‌ی معاصر و تسخیرکننده را در لبه‌ی تعادل میان ترس و زیبایی نگه می‌دارد، با توصیف‌هایی زنده از جادویی پنهان که هم جذاب است و هم تهدیدآمیز. این کتاب را به طرفداران نوا رن سوما و ملیسا آلبرت پیشنهاد دهید. (بوک لیست)
• روایتی هوشمندانه و قوی که ماجرایی پرشتاب را به‌خوبی به پیش می‌برد و مایه‌هایی از غم و فقدان را با عناصر فولکلور و وحشت به شکلی خلاقانه در هم می‌آمیزد. حس ترسی که سراسر داستان را فراگرفته با یک پیچش شوکه‌کننده به پایان می‌رسد. یک افسانه‌ی مدرن ساختاریافته و تاریک و پیچیده. (Kirkus Reviews)
• پر از جزئیات تکان‌دهنده، یک فانتزی تاریک که سرشار از اتفاقاتی وهم‌آلود است. خوانندگانی که از داستان‌های عجیب و غریب لذت می‌برند خود را مسحور جهان فانتزی ساخته‌شده به دست کریستال سادرلند خواهند دید. (هفته‌نامه‌ی ناشران)

کتاب صوتی خانه‌ی پوچی برای شما مناسب است اگر

• به ژانر فانتزی تاریک، داستان‌های ماورائی و افسانه‌های مدرن علاقه‌مندید.
• به دنبال داستانی مهیج، پرپیچ‌وخم و ترسناک مناسب گروه مخاطبان نوجوان هستید.
• نوجوانی شیفته‌ی داستان‌های تخیلی هستید.

در بخشی از کتاب صوتی خانه‌ی پوچی می‌شنویم

در خانه، ماشین مینی‌کوپر قرمز مادرم را در مسیر پارکینگ دیدم و متوجه شدم در ورودی نیمه‌باز است. آرام بر روی لولایش تاب می‌خورد و انگار در باد نفس می‌کشید. رد قدم‌هایی خیس تا داخل خانه کشیده شده بود.

گربه‌ی پیر و شرورمان، ساشا، روی فرش جلوی در نشسته و داشت پایش را لیس می‌زد. گربه از من مسن‌تر و آن‌قدر استخوانی و چروک‌خورده بود که دیگر داشت به تاکسیدرمی غیرحرفه‌ای شبیه می‌شد. وقتی بلندش کردم خس‌خسی کرد. او هیچ‌گاه از من، ویوی یا گری خوشش نمی‌آمد و احساساتش را به کمک پنجه‌هایش به خوبی نشانمان می‌داد. اما این روزها آن‌قدری از توان افتاده بود که دیگر مقاومتی نمی‌کرد. ایرادی در کار بود. نزدیک به ده سال می‌شد به گربه اجازه نداده بودند بیرون بیاید.

در را باز کردم. قدم به داخل گذاشتم و آهسته گفتم: «کیت؟» به یاد نمی‌آورم کی و چرا دیگر به مادرمان «مامان» نگفتیم. فقط می‌دانستم کیت ترجیح می‌داد او را این‌طور صدا بزنیم و ما هم به خواسته‌اش عمل می‌کردیم. پاسخی شنیده نشد.

ساشا را روی زمین گذاشتم و کفش‌های گلی‌ام را بیرون آوردم. از طبقه بالا صدای زمزمه‌هایی به پایین پله‌ها می‌رسید که به گفتگویی عجیب مربوط می‌شد. مادرم پرسید: «این نهایت کاریه که می‌تونی بکنی؟ حتی نمی‌تونی بهم بگی کجا رفتن؟ نمی‌تونی بگی چه اتفاقی افتاده؟»

صدای ضعیفی از آن‌سوی خط به گوش رسید. مردی که لهجه‌ی آمریکایی داشت: «گوش کن خانم، تو نیاز به کارآگاه خصوصی نداری، نیاز به روان‌پزشک داری.»

با قدم‌های آرام صدا را دنبال کردم. کیت در کنار تختش به این سو و آن سو می‌رفت. هنوز لباس‌های اتاق اورژانس را به تن داشت و کشوی بالای دراورش باز بود. تنها نور اتاق از چراغ کنار تختش نشأت می‌گرفت. شیفت شب باعث می‌شد مادرم ناچار به آویزان کردن پرده‌هایی ضخیم و تیره باشد. بنابراین اتاق همیشه به خاطر نبود نور خورشید قدری بوی ترشیدگی می‌داد.

فهرست مطالب کتاب صوتی