معرفی و دانلود کتاب صوتی دختری که ماه را نوشید

معرفی کتاب صوتی دختری که ماه را نوشید

به آسمان نگاه کنید؛ شبی پرستاره است و لونا کنار مادربزرگ جادوگر خود و هیولای مردابی‌شان وقت می‌گذارد. کتاب صوتی دختری که ماه را نوشید، نوشته‌ی کلی بارن هیل و اثر برگزیده‌ی جایزه‌ی نیوبری است؛ داستانی که در آن احساسات جادویی به گردش درمی‌آیند و رویاها و افسانه‌ها جان می‌گیرند. البته در این بین باید مراقب جادوگران سیاهی که میان جنگل پنهان شده‌اند نیز باشید. اما عشق و محبت «زان» مادربزرگ لونا، هر طلسمی را در هم می‌شکند، حتی وقتی که لونا از سرگذشت پیچیده‌ی خود باخبر می‌شود.

درباره‌ی کتاب صوتی دختری که ماه را نوشید

لونا از همان ابتدا می‌دانست زندگی‌اش بیش از آن که به دختران هم‌سن‌وسالش شبیه باشد، به یک افسانه می‌ماند. از آن دسته افسانه‌ها که مانند آن را فقط می‌توان در داستان‌هایی مثل کتاب صوتی دختری که ماه را نوشید (The Girl Who Drank the Moon) پیدا کرد. زیرا تنها کلی بارن هیل (Kelly Barnhill) می‌تواند چنان جادوی ذهن را به پرواز دربیاورد که هم مخاطبان نوجوان را مجذوب کند و هم بزرگ‌ترها را با قصه‌ای افسانه‌ای همراه سازد.

شاید تصویر ذهنی شما از یک پیرزن جادوگر، زنی با چهره‌ی زشت و ترسناک با شنلی سیاه و عصایی کج و معوج باشد. حال آن که زان، مادربزرگ لونا یک‌ذره هم به این توصیف شباهت ندارد. بله، مادربزرگ لونا یک جادوگر است اما از آن جادوگرهای خوب. درحقیقت در دنیا هم جادوگر خوب پیدا می‌شود و هم جادوگر بد. مردم دهکده‌ای که لونا در آن زندگی می‌کند می‌گویند جنگل پر است از جادوگران شرور و بدذات. باورهای قدیمی می‌گویند در میان آن‌ها یک جادوگر شیطانی زندگی می‌کند که کارش دزدیدن بچه‌هاست، زیرا برای مراسم جادو تنها چاره قربانی کردن یک کودک است.

حضور جادوگر اهریمنی چنان برای مردم وحشتناک است که بزرگان شهر تصمیم می‌گیرند سالی یک کودک را به جنگل بفرستند و به این ترتیب از شر جادوگر در امان بمانند. هر سال یک مادر با گریه و زاری فرزند دلبند خود را تسلیم دست طبیعت می‌کند، به امید این که سایه‌ی نفرت و کینه‌ی جادوگر از سر مردم کم شود. افسانه‌های قدیمی می‌گویند این اتفاق چنان دشوار است که مادرها گاه به دیوانگی می‌رسند و به ناچار به برجی دورافتاده فرستاده می‌شوند. حقایق تاریک رمان صوتی دختری که ماه را نوشید لرزه به تن هر شنونده‌ای می‌اندازد!

وقتی رازهای نهفته‌ی دختری که ماه را نوشید آشکار می‌شوند

گفتیم که در سوی دیگر جنگل لونا زندگی خوشی با زان دارد. آن‌ها حتی یک هیولا نیز دارند که در باتلاق زندگی می‌کند، نام او گلرک است. شاید برایتان جالب باشد بدانید در نزدیکی آن‌ها یک اژدهای کوچک هم روزگار می‌گذراند. با این حال، نه زان و نه هیولا و نه حتی اژدها کاری به کار کسی ندارند و اتفاقاً حسابی با هم خوش و خرم هستند. لونا نیز در آستانه‌ی سیزده‌سالگی است و بیشتر از همیشه برای کشف دنیای اطراف خود اشتیاق دارد. با این حال معلوم نیست چرا مادربزرگ دربرابر کنجکاوی‌های لونا روی خوش نشان نمی‌دهد، آن هم درست وقتی که نیروهای جادویی لونا در حال بیدار شدن هستند.

با آغاز گشت و گذار لونا در گذشته و نیروهای جادویی خانواده‌اش، رازها یکی پس از دیگری ظاهر می‌شوند. گویی هرچه لونا می‌خواهد از حقیقت سر در بیاورد، حقایق بیشتر رنگ و روی ابهام به خود می‌گیرند. بزرگ‌ترین راز نیز مربوط به قلعه قدیمی جادوگران است، قلعه‌ای که خاطرات فراموش‌شده‌ی بسیاری در دل جای داده و حالا بیش از هر زمانی لونا را به سمت خود فرا می‌خواند. با تمام این‌ها، قهرمان داستان صوتی دختری که ماه را نوشید به خوبی نمی‌داند این بازیگوشی‌ها چه عاقبتی برای او خواهد داشت. برای فهمیدن موضوع و آشکار شدن رازهای جنگل تاریک دعوت می‌کنیم با این داستان شنیدنی و پرکشش همراه شوید.

این کتاب فانتزی با تلاش نشر صوتی رمانو و همراهی انتشارات فانوس دانش و ترجمه‌ی لیلی پورعباسی به دست علاقه‌مندان می‌رسد و شما می‌توانید روایت گویای آن را با هنرمندی مبینا چیت سازان گوش کنید.

جوایز و افتخارات کتاب دختری که ماه را نوشید

• دریافت مدال نیوبری، سال 2017
• پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز
• نامزد جایزه‌ی لوکاس در بخش بهترین کتاب نوجوان، سال 2017
• نامزد دریافت جایزه‌ی تگزاس بلوبونِت، سال 2018
• نامزد جایزه‌ی گنبد طلایی ورمانت، سال 2018
• نامزد جایزه‌ی آندره نورتون، سال 2016
• نامزد جایزه‌ی کتاب کودک ویلیام آلن وایت، سال 2019
• بهترین کتاب کتابخانه عمومی نیویورک در سال 2016
• بهترین کتاب کتابخانه عمومی شیکاگو در سال 2016

نکوداشت‌های کتاب دختری که ماه را نوشید

• کلی بارن هیل بار دیگر یک فانتزی درخشان می‌آفریند، این بار در سبک داستان «سفر به دل جنگل» داستانی که ارائه می‌دهد پرفراز و نشیب، سرشار از نشانه‌ها، شخصیت‌های عمیق و فضایی زنده است، که همه بیانگر استادی او در روایت شاعرانه هستند. (هفته‌نامه‌ی ناشران)
• نویسنده با ظرافتی لطیف می‌نویسد و داستانی عمیقاً پراحساس و سوزناک را با نثری روان و قابل‌فهم منتقل می‌کند. شخصیت‌ها به‌طور ماهرانه‌ای پرداخته شده‌اند: قهرمانان دارای نقص هستند، شرورها ویژگی‌های انسانی پیدا کرده‌اند و برای گناهانی که ممکن است به عمد یا غیرعمد مرتکب شده باشند، بخشیده می‌شوند. هیولای مرداب و اژدها دقایق طنزآمیز بسیاری ایجاد می‌کنند تا بار غم را سبک کنند، در حالی که محیط داستان با عناصر قصه‌های افسانه‌ای، هم جادویی و هم پرتنش، آغشته شده و دارای تاریخی تراژیک است. طرفداران آثار کلی بارن هیل مانند «پسر جادوگر» و «ویولت قلب آهنی» در این کتاب فانتزی نیز برخوردهای مشابهی از عشق، از دست دادن و هویت را پیدا خواهند کرد. (بولتن مرکز کتاب‌های کودکان)

کتاب صوتی دختری که ماه را نوشید برای شما مناسب است اگر

• به ادبیات داستانی فانتزی و ماجراهایی با پیرنگ جادو و خیال و افسانه‌های قدیمی علاقه‌ دارید.
• به دنبال یک داستان به یادماندنی و خاطره‌انگیز برای مخاطبان نوجوان کتاب هستید.

در بخشی از کتاب صوتی دختری که ماه را نوشید می‌شنویم

صبح آن روز ریش سفید بزرگ «گرلاند» هیچ عجله‌ای نداشت. هرچه باشد روز قربانی تنها یک بار در سال اتفاق می‌افتاد و او دوست داشت در زمان حرکت دست جمعی مردم به سمت خانه‌ی نفرین‌شده و همین‌طور هنگام بازگشت غم‌انگیزشان بهترین ظاهر ممکن را داشته باشد. او ریش‌سفیدان دیگر را نیز به این کار تشویق می‌کرد. برای او ظاهرسازی در مقابل مردم عوام اهمیت داشت.

گرلاند آهسته و با دقت به گونه‌های افتاده‌اش سرخواب زد و با سرمه خط چشمه ضخیمی کشید. دندان‌هایش را در آینه وارسی کرد تا مطمئن شود خرده‌های غذا و کثیفی در آن‌ها نیست. او عاشق آن آینه بود. تنها آینه‌ای بود که در پروتکتورات وجود داشت. برای گرلاند هیچ چیز خوشایندتر از این نبود که مالک چیزی باشد که منحصر به خودش است. او خاص بودن را دوست داشت. ریش سفید بزرگ همیشه صاحب چیزهایی بود که در پروتکتورات منحصر به فرد بودند. این یکی از مزایای شغلش بود.

پروتکتورات که برخی آن را پادشاهی گیاهان باتلاقی و برخی دیگر آن را از سرزمین غم‌ها می‌نامیدند، در میان یک جنگل خطرناک از یک سو و یک باتلاق بزرگ از سوی دیگر محاصره شده بود. اکثر مردم پروتکتورات معیشت خود را از طریق باتلاق تأمین می‌کردند. مادران به فرزندان خود می‌گفتند که آینده در باتلاق است. حتماً می‌دانید که چنان آینده‌ای هم نبود اما هرچه باشد از هیچ بهتر بود.

باتلاق در بهار پر از شکوفه‌های زیرین بود، تابستان پر از گل‌های زیرین و در پاییز پر از ریشه‌های زیرین. به علاوه طیف گسترده‌ای از گیاهان شفابخش و سحرآمیز که می‌توانستند آن‌ها را برداشت و آماده‌سازی کنند و به سوداگرانی بفروشند که از آن طرف جنگل می‌آمدند و محصولات باتلاق را به شهرهای آزاد در دوردست‌ها می‌بردند.

فهرست مطالب کتاب صوتی