معرفی و دانلود کتاب صوتی همسر یک قاتل

معرفی کتاب صوتی همسر یک قاتل

آیا قاتل سریالی معروف به صحنه بازگشته است؟ ویکتور متوس، وکیل کارکشته‌ی پرونده‌های حقوقی و البته نویسنده‌ی تحسین‌شده‌ی رمان‌های جنایی و هیجانی، در کتاب صوتی همسر یک قاتل، معمایی عجیب طرح می‌کند. «جسیکا یاردلی» یک دادستان خوش اسم و رسم است. با این حال کمتر کسی از سرگذشت پرمشقت این زن خبر دارد. او پس از جدایی از همسر تبهکار خود توانسته زندگی آرامی کنار دخترش بسازد، اما با طرح یک پرونده‌ی جنایی ویژه، چاره‌ای برای زن باقی نمی‌ماند جز آن که از نو مقابل شوهر آزارگرش قرار بگیرد؛ این‌بار در مقام یک دادستان! سایت آمازون این کتاب را به عنوان رمان برتر ماه در ژانر رازآلود و هیجان‌انگیز انتخاب کرده است.

درباره‌ی کتاب صوتی همسر یک قاتل

رویارویی با گذشته‌ی تاریک کار راحتی نیست؛ حتی برای کسی که شبانه‌روز با مجرمان و قاتلان بالفطره سروکله می‌زند. جسیکا، شخصیت اصلی کتاب صوتی همسر یک قاتل (A Killer's Wife)، آنقدر در محاکمات و پرونده‌های حقوقی مختلف نقش داشته که می‌تواند با چشم بسته راهروهای دادگستری را طی کند. با این حال، زن داستان همچنان شب‌ها کابوس گذشته‌ی هولناک خود را می‌بیند؛ کابوس رویارویی با همسر سابقش. ویکتور متوس (Victor Methos) به عنوان کسی که از شغل دادستانی به سراغ نویسندگی داستان‌های حقوقی رفته، بهتر از هر کسی می‌تواند ما را با تب‌وتاب یک پرونده‌ی قتل پیچیده همراه کند.

چهارده سال از روزهای تیره‌وتار زندگی جسیکا می‌گذرد. با این که شوهر سابق او سال‌هاست پشت میله‌های زندان است، هنوز هم اخبار قتل‌های وحشیانه‌اش دست به دست می‌شود و تن شنونده را به لرزه می‌اندازد. جسیکا برای عبور از آن گذشته‌ی تاریک سختی زیادی کشید. عاقبت، غرق شدن در کار وکالت و مشغله‌های روزانه توانست او را از فکر و خیال نجات دهد. او کم‌کم توانست نام خود را به عنوان وکیلی مستعد سر زبان‌ها بیندازد. «جسیکا یاردلی» دیگر یک دادستان فدرال بود که شنیده شدن نامش احترام افراد را برمی‌انگیخت. با تمام این‌ها زن همچنان یک ضعف بزرگ داشت، قهرمان رمان صوتی همسر یک قاتل، باز هم سنگینی سایه‌ی گذشته را بر سر خود احساس می‌کرد.

شیطان در خیابان قدم می‌زند؛ آغاز یک پرونده‌ی تازه

زیر پوسته‌ی تاریک شب، پر است از داستان‌های ترسناک و ناگفته. شاید کسانی که هر روز از صبح برمی‌خیزند تا برای یک روز پرکار آماده شوند، خبری از وحشت دل شب نداشته باشند. اما کسانی همچون جسیکا که زندگی‌شان با جانیان و قاتلان دیوانه آمیخته شده به خوبی می‌دانند هر کوچه و خیابان شهر، می‌تواند چه رازهای مخوفی در دل خود داشته باشد. با تمام این‌ها گاهی اخبار جنایی آنچنان بزرگ و رعب‌انگیز بود که به مجلات و اخبار و رسانه‌ها نیز راه باز می‌کرد. گره ماجرای داستان صوتی همسر یک قاتل نیز درست در چنین فضایی ایجاد می‌شود. یعنی پس از خبر حضور یک قاتل زنجیره‌ای در شهر؛ قاتلی که زوج‌های جوان را طعمه‌ی خود قرار می‌داد و البته هنوز ردپایی از او پیدا نشده بود.

سایه‌ی گذشته بازمی‌گردد، شبح همسر قاتل

با باز شدن پرونده‌ی قاتل سریالی بار مسئولیت زیادی به دوش جسیکا افتاد. پس از بررسی آثار و شواهد به جا مانده از قتل‌ها، کارشناسان پزشکی قانونی به نکته‌ی مهمی پی برده بودند. قاتل خصیصه و رفتار خاصی در ارتکاب عمل نشان می‌داد. روش او برای به دام انداختن مقتولین، پلیس‌ها را درست به یاد یک قاتل سریالی مشهور می‌انداخت؛ کسی که چهارده سال گذشته را پشت میله‌های زندان گذرانده بود: ادیکل، همسر سابق جسیکا. اکنون، شخصیت محوری کتاب صوتی همسر یک قاتل، زنده شدن کابوس‌های خود را از نو تماشا می‌کند.

چه کسی بهتر از شریک زندگی می‌تواند از جزئیات شخصیت و رفتار آدم سر در بیاورد؟ جسیکا سال‌های زیادی چهره‌ی ادیکل را از نزدیک ندیده بود. اما از طرف دیگر، سال‌های زیادی هم با این جانی مخوف زیر یک سقف زندگی می‌کرد. هیچ کس بهتر از او نمی‌توانست درباره‌ی پرونده‌های قتل سریالی تازه به پلیس کمک کند. جسیکا به اندازه‌ی کافی از قوانین و مقررات حقوقی سر رشته داشت؛ روزهای زیادی را به بازجویی از مجرمان مختلف گذرانده بود و البته بهتر از هر کسی می‌توانست سر صحبت را با ادیکل باز کند.

پس از ورود جسیکا به پرونده‌ی قتل، وقایع کتاب صوتی همسر یک قاتل روندی جنون‌آسا پیدا می‌کند. روزهای زیادی از آغاز پرونده گذشته بود و قاتل سریالی همچنان در شهر می‌گشت و قربانیان تازه‌ای پیدا می‌کرد؛ او همچنان عادات خاصی داشت و نشانه‌های ویژه‌ای در صحنه‌ی قتل به جا می‌گذاشت؛ نشانه‌هایی که گویی موبه‌مو از قتل‌های ادیکل تقلید شده بودند. همه قاتل جدید را با نام «قاتل تقلیدی» می‌شناختند. اما به راستی او از به جا گذاشتن رد پاهای آشکار و تکراری چه هدفی داشت؟ آیا او از طرف‌داران سابق ادیکل بود؟ آیا پلیس به اشتباه افتاده بود و شواهد پراکنده و اتفاقی را نوعی الگوی تکراری تصور می‌کرد؟ یا شاید هم رازهای خوفناک‌تری پشت پرده‌ی این پرونده‌ی پیچیده وجود داشت که تنها جسیکا از آن سر در می‌آورد؟

خالق این تریلر روان‌شناختی، از آن دسته نویسنده‌هایی است که به محض ورود به دنیای ادبیات جنایی توانست نام خود را خیلی سریع سر زبان‌ها بیندازد. ویکتور متوس پیش از آن که یک داستان‌نویس باشد، سال‌های زیادی به وکالت مشغول بود؛ او به شکل هوشمندانه‌ای از این تجربیات ارزشمند استفاده کرد تا داستان‌هایی خیره کننده و هراس‌انگیز برای طرف‌داران ژانر ادبیات معمایی خلق کند. برای همین است که مخاطبان این رمان، جزئیات جرم‌شناسی و پزشکی قانونی آن را بسیار واقعی می‌دانند و غرق شدن در این جهان داستانی را یکی از بهترین تجربیات خود در دنیای ژانر جنایی توصیف می‌کنند. پیشنهاد می‌کنیم شما هم با گوش سپردن به این کتاب، از این تجربه‌ی متفاوت لذت ببرید.

این کتاب با تلاش نشر صوتی واوخوان و انتشارات آذرباد تهیه شده و با ترجمه‌ی شقایق خانجانی و گویندگی حرفه‌ای و جذاب فرناز فرید به گوش شما می‌رسد.

نکوداشت‌های کتاب همسر یک قاتل

• کتاب همسر یک قاتل، یک تریلر حقوقی تمام‌عیار و پرتنش است؛ لبریز از درام‌های نفس‌گیر دادگاهی، شخصیت‌های مجذوب‌کننده و چرخش‌های داستانی غیرمنتظره‌ای که باعث می‌شود کتاب را با سرعتی سرسام‌آور ورق بزنید. (تی. آر. ریگان، نویسنده)
• رمان همسر یک قاتل با ریتمی بی‌نقص و استادانه، یک تعلیق روان‌شناختی شرورانه را در دل یک تریلر حقوقی هیپنوتیزم‌کننده جای داده است. چرخش‌های هوشمندانه و پی‌درپی داستان مدام مرا وادار می‌کرد بگویم: اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم! (استیون کانکالی، نویسنده)
• یک تریلر گیرا که حتی برای یک لحظه هم افت نمی‌کند. غافلگیری‌های غیرمنتظره در کنار قهرمانی که نگران سرنوشتش است. من تمام کتاب را در یک نشست خواندم. (چد زانکر، نویسنده)

کتاب صوتی همسر یک قاتل برای شما مناسب است اگر

• به داستان‌های تریلر حقوقی و معمایی علاقه دارید و از همراه شدن با پرونده‌های پیچیده و مرموز و مجرمان باهوش لذت می‌برید.
• به دنبال کشف نویسنده‌های تازه و بااستعداد در دنیای تریلرهای روان‌شناختی و روایت‌های پرهیجان و پرتعلیق هستید.

در بخشی از کتاب صوتی همسر یک قاتل می‌شنویم

یاردلی می‌دانست که خوش‌شانس است که دادستان فدرال است. دادستان‌های ایالتی کار زیادی داشتند و زمان کمی داشتند تا کمکی به تحقیقات یا مصاحبه‌ها بکنند. دادستان‌های فدرال می‌توانستند پرونده‌هایشان را انتخاب کرده و هرچقدر زمان نیاز داشتند صرف پرونده کنند.

در جایی که یک دادستان ایالتی می‌توانست قبل از دادگاه یک بار با قربانی مصاحبه کند، یاردلی اگر می‌خواست می‌توانست ده بار با قربانی حرف بزند. می‌توانست اف‌بی‌آی را برای جمع‌آوری شواهدی که نیاز داشت بفرستد و پرونده‌هایی که احساس می‌کرد نیاز به دادستانی ندارند را رد کند. به‌عنوان دادستان ایالتی او وقت نداشت تا به بالدوین کمک کند.

یاردلی به ساعتش نگاه کرد. ادارهٔ پلیس سنت‌جورج یک ساعت دیگر جلسه‌ای در مورد پروندهٔ اولسن داشت و بالدوین خواسته بود یاردلی همراهش باشد. او بیرون ساختمان منتظر بالدوین ایستاده بود.

ماشین موستانگ مشکی جلوی او متوقف شد. اورتیز در صندلی کنار راننده نشسته بود. به همین خاطر یاردلی عقب نشست. ماشین بوی چرم گرم و خوش‌بوکنندهٔ گیلاس می‌داد که از آینهٔ وسط آویزان بود. بالدوین برگشت و یک لیوان قهوه به دستش داد. آنها وارد آزادراه شدند و به سمت یوتا سرعت گرفتند.

اورتیز گفت: «بیست دلار بهت بدهکارم.»

«برای چی؟»

«شرط بستم که شما انجامش نمی‌دی. بیشتر دادستان‌ها وقتی لازم نباشه کار اضافه انجام نمی‌دن.»

فهرست مطالب کتاب صوتی