معرفی و دانلود کتاب مادربزرگ وبستر

معرفی کتاب مادربزرگ وبستر

کتاب مادربزرگ وبستر نوشته‌ی کرولاین بلک وود رمانی با رگه‌هایی طنزآمیز است که در فضایی گوتیک، سرد و اشرافی روایت می‌شود. دختری نوجوان با ورود به عمارت اشرافی خاندان خود به مرور رازهای خانوادگی‌شان را کشف می‌کند؛ رازهایی که به جنون و خودکشی آمیخته‌اند. این اثر نیمه‌خودزندگینامه‌ای در سال 1977 نیز به فهرست نامزدهای نهایی جایزه‌ی بوکر راه یافته است.

درباره‌ی کتاب مادربزرگ وبستر

ماجرای رمان مادربزرگ وبستر (Great Granny Webster) اثر کرولاین بلک وود (Caroline Blackwood) از نگاه دختری نوجوان روایت می‌شود که نوه‌ی یکی از خاندان‌های اشرافی ایرلندی است. جنگ جهانی دوم به اتمام رسیده و دخترک پدرش را در این جنگ از دست داده و خودش هم پس از یک عمل جراحی کوچک به توصیه‌ی پزشک باید دوران نقاهتش را کنار دریا بگذراند. ازاین‌رو روانه‌ی خانه‌ی مادربزرگش می‌شود؛ خانه‌ای که یک عمارت اشرافی بی‌روح، سرد و تاریک است، با قوانین سخت‌گیرانه و عادت‌های به‌شدت رسمی و وسواس‌گونه. خانه‌ای که به تعبیر راوی، جهنمی یخی است و مادربزرگ وبستر که در حقیقت مادربزرگ پدرش است، تلاش می‌کند با چنگ و دندان سنت‌ها را حفظ کند.

راوی نوجوان داستان به جز این پیرزن عبوس و خشک با شخصیت‌های عجیب دیگری هم ملاقات می‌کند؛ عمه‌ای که پس از یک خودکشی ناموفق، به تازگی از بیمارستان روانی مرخص شده است و مادربزرگی روان‌پریش با رفتارها و اعمالی عجیب، ازجمله‌ی این افراد هستند. دختر در طی این آشنایی‌ها و ملاقات‌ها به ناگفته‌ها و رازهای غیرمنتظره‌ای پی می‌برد که نه تنها باعث می‌شود از زندگی گذشته‌ی پدر و مادرش شناخت پیدا کند، بلکه کمک می‌کند هویت خودش را هم بهتر بشناسد.

مادربزرگ وبستر؛ روایت جسورانه‌ی تاریکی‌های یک خاندان اشرافی

این رمان تیره و تاریک که از فضایی گوتیک و دارک کمدی برخوردار است، با نگاه کنجکاو و ریزبین دختری نوجوان، ورای عمارت‌های بزرگ اشرافی و رشک‌برانگیز را عیان می‌کند. در این بین شخصیت مادربزرگ وبستر همچون هیولایی باشکوه، با خودبینی پولادین و حکومت مادرسالارانه‌ی سرد و خشکش، بر زندگی دیگران حکمرانی می‌کند؛ زندگی‌هایی که جز ویرانه‌هایی غم‌بار چیز دیگری از آن‌ها باقی نمانده است.

کرولاین بلک وود که خودش در زندگی واقعی وارث یک خاندان اشرافی است، در سال 1977 با تکیه بر تجربیات زیسته‌اش این رمان نیمه اتوبیوگرافیک، طنزآلود و گوتیک را به نگارش درآورد تا با خلق اثری تکان‌دهنده زوایای تاریک زندگی اشرافی انگلیسی-ایرلندی را به تصویر بکشد. او در این رمان روایت خود را به آرامی آغاز می‌کند، اما هر چه بیشتر در دل ماجرا پیش می‌رود لحظه‌های درخشان، طنزهای گزنده، شوخی‌های تأمل‌برانگیز و ماجراهای عجیب و در عین حال لطیف و دلنشین رخ نشان می‌دهند. این داستان با رازهای سربه‌مهرِ آغشته به جنون و خودکشی، در حقیقت از زوال یک خاندان می‌گوید و دختری که در میانه‌ی دوران بلوغ از خلال این رازهای خانوادگی به جستجوی هویتش مشغول است.

گفتنی‌ست که کتاب مادربزرگ وبستر، این رمان طنز سیاه خارجی را نیما حسن ویجویه به فارسی برگردانده و نشر بیدگل آن را روانه‌ی بازار کتاب کرده است.

نکوداشت‌های کتاب مادربزرگ وبستر

• این رمان کوتاه که راوی‌اش یک دختر چهارده‌ساله‌ی بی‌نام است، شاهکاری‌ست که به یک اندازه افسانه‌ای تیره و پرتره‌ای دارک کمدی است، بدون آنکه متظاهرانه هنرنمایی کند. به‌مثابه‌ی اعتراف ساده‌دلانه‌ی یک بی‌گناه که در دام زندگی‌های ویران و پرزخم گرفتار شده است. داستان سادگی شگفت‌انگیزی دارد. (Literary Hub)
• تکان‌دهنده، درخشان و به‌طرزی گزنده خنده‌دار. مادربزرگ وبستر بهترین کتاب کرولاین بلک وود است. بلک وود در وجود آن بانوی پیر و هولناک و نماینده‌ی خاندان، چیزی یافته که از نظر شکوه و عظمت، هم‌تراز سبک خارق‌العاده‌ی خودش است؛ سبکی سرشار از بهتی آمیخته با لذت. (جاناتان رابن، نویسنده و نمایشنامه‌نویس بریتانیایی)
• هیچ یک از ما رمان مادربزرگ وبستر را از یاد نخواهیم برد؛ روایتی واقع‌گرایانه و حتی تیره از بداقبالی‌ها و نوسانات خلق‌وخوی یک خاندان ایرلندی. با وجود اینکه این رمان به ظاهر کوتاه و مختصر است اما روح چهار دوره‌ی تاریخی ویکتوریایی، ادواردیایی، پیشاجنگ و پساجنگ را با نثر دقیق و پرطنینی جان می‌بخشد. یک تجربه‌ی ادبی منحصربه‌فرد. (فیلیپ لارکین)

کتاب مادربزرگ وبستر برای شما مناسب است اگر

• به خواندن داستان و رمان طنز خارجی علاقه دارید.
• می‌خواهید یک رمان با ژانر کمدی سیاه بخوانید که در فضایی گوتیک جریان دارد.
• از خواندن داستان‌هایی که در عمارت‌های قدیمی و اشرافی می‌گذرند و به داستان‌های عجیب خانوادگی می‌پردازند، لذت می‌برید.
• در پی یک رمان ساده و کوتاه و در عین حال عمیق، گزنده و شاعرانه می‌گردید که تجربه‌های زیسته‌ی نویسنده در آن پررنگ است.

در بخشی از کتاب مادربزرگ وبستر می‌خوانیم

موقع برگشت از ماشین‌سواری‌های کنارِ ساحل یک بار در هفته اجازه داشتم که بروم کتابخانۀ هاو. به اسم کتاب‌هایی که انتخاب می‌کردم کمترین اعتنایی نمی‌کرد. وقتی در اتاق پذیرایی می‌نشستیم و رمان‌های پرتب‌وتاب تاریخی‌عاشقانه می‌خواندم، با خودش فکر می‌کرد که دارم کتاب‌ «ارزشمندی» می‌خوانم. من از هر چیز کهنه و کسالت‌بار و ملال‌انگیز بدم می‌آمد، هرچند به چشم او فرزند خلفی بودم که علاقه به «چیزهای خوب و مفید» را به حکم طبیعت از او به ارث برده‌ام و چنین چیزی در ذاتم است.

هر موقع مادربزرگ وبستر واژۀ «این روزها» را به ‌کار می‌برد، جوری هجاها را جدا از هم ادا می‌کرد که انگار زهر مرگ‌باری است و باعث‌وبانی از بین بردن هر چیزی در این دنیا که زمانی به‌نظرش خوب می‌آمد.

غرولندکنان می‌گفت «این ‌‌‌‌ روز ‌‌‌‌ ها دیگه کسی قدر عکس‌های خوب رو نمی‌دونه». خودش چندتایی عکس معمولی و تار از چهرۀ آباواجداد فوت‌شده‌اش داشت. چهرۀ یک یا ‌دو مرد پرافاده و برافروخته که کلاه‌گیس داشتند و چند زن با قیافه‌های حسرت‌زده که از روی دیوارهای خانه بِربِر نگاهت می‌کردند. انگار عامدانه تمیز نشده‌ باشند؛ گَرد زمان رویشان نشسته و از رنگ ‌و رو انداخته بودشان که البته از این حیث کاملا برازنده‌اش بود. عکس‌ها داخل قاب‌ بلوطی‌رنگشان خیلی قابل تشخیص نبودند و رفته‌رفته به رنگ قهوه‌ای دل‌مرده و تیره‌ای درآمده بودند.

گاهی ساعت‌ها می‌نشستم توی همان اتاقی که مادربزرگ وبستر هم آنجا بود و لب از لب باز نمی‌کرد. همان‌طور روی صندلی‌ چوبی گوتیک ویکتوریایی‌اش سیخ می‌نشست؛ ناراحت‌ترین صندلی‌ای بود که به عمرم دیده بودم. اصلا به نظر نمی‌رسید برای استفادۀ انسان طراحی شده باشد و بیشتر به درد دکوراسیون مِلک‌های اربابی باابهت می‌خورد.