کتاب راجب دختری به اسم آگاتاست که بچهای باهوش و نسبتا غیر اجتماعیه و شبیه بقیه بچههای مدرسه نیست. آگاتا رویای این و داره که یه روزی بتونه تبدیل به کارآگاهی بزرگ مثل پوآرو بشه. پروندههای آگاتا تا مدتهای طولانی محدود به مسائل جزئی بودن مثل دزدی یکی از معلمای مدرسه از آزمایشگاه اما بالاخره یه روز آگاتا با یه پرونده خیلی مهم روبرو میشه. آگاتا یه روزی توی پارک با پرفسور دی اولیویرا روبرو میشه که با موتور سواری درگیر میشه و بیهوش میشه. همون لحظه است که آگاتا تصمیم میگیره به عنوان یه کارآگاه از سلولهای خاکستری مغزش کمک بگیره و راجب اتفاقی که توی پارک افتاده تحقیق کنه ولی حتی خود آگاتام تصور نمیکنه که این اتفاق ممکنه به اندازه نجات شهر لندن مهم باشه. جالبه که اسم شخصیت اصلی کتاب با اسم خالق پوآرو یعنی آگاتا کریستی یکیه.
مشخصا نویسنده از طرفدارای بزرگ آگاتا کریستیه و سعی کرده که جملات و گفتههای پوآرو مطابق با جملات پوآرو توی کتابهای آگاتا کریستی باشه مثلا استفاده از کلماتی مثل مادمازل یا جملات پوآرو که به زبان فرانسوی هستن و تقریبا تیکه کلام پوآرو محسوب میشن مثل mondieu.
درکل کتاب خوبه ولی انقدری خوب نیست که بخوام جلد بعدی شو بخونم. آگاتام شخصیت کارآگاهی مورد علاقم نیست. ولی احتمالا برا رده سنی ۱۳ سال یا نوجوان که تقریبا هم سن آگاتان کتاب جذابیه
مشخصا نویسنده از طرفدارای بزرگ آگاتا کریستیه و سعی کرده که جملات و گفتههای پوآرو مطابق با جملات پوآرو توی کتابهای آگاتا کریستی باشه مثلا استفاده از کلماتی مثل مادمازل یا جملات پوآرو که به زبان فرانسوی هستن و تقریبا تیکه کلام پوآرو محسوب میشن مثل mondieu.
درکل کتاب خوبه ولی انقدری خوب نیست که بخوام جلد بعدی شو بخونم. آگاتام شخصیت کارآگاهی مورد علاقم نیست. ولی احتمالا برا رده سنی ۱۳ سال یا نوجوان که تقریبا هم سن آگاتان کتاب جذابیه