معرفی و دانلود کتاب صوتی من و درخت پنیر

معرفی کتاب صوتی من و درخت پنیر

فریبا کلهر در کتاب صوتی من و درخت پنیر، داستانی ماجراجویانه و با چاشنی تخیل را روایت می‌کند که می‌تواند به بچه‌ها، عشق به خانواده و شجاعت را بیاموزد. این کتاب داستان پسرکی را روایت می‌کند که در جست‌وجوی مادر درگذشته‌اش، راهی سفری برای یافتن بهشت می‌شود.

درباره‌ی کتاب صوتی من و درخت پنیر

فقط بچه‌ای که مادرش را از دست داده، معنای واقعی دلتنگی را می‌فهمد... فریبا کلهر در کتاب صوتی من و درخت پنیر، داستان پسرکی را تعریف می‌کند که از همان ابتدای قصه خود را آماده‌ی سفر می‌کند. قصه از زبان خود پسربچه روایت می‌شود و با اینکه حتی اسمش را هم نمی‌دانیم، مشخص است که چندان حال خوبی ندارد. او با همان حال نزار، دارد کوله‌بارش را جمع می‌کند تا به سفری دور و دراز برود؛ سفری که در نهایت باید او را به مادرش در بهشت برساند.

مادر پسربچه به تازگی فوت کرده و او که بسیار دلتنگ مادر است، نمی‌تواند در خانه بنشیند و نبودن او را تحمل کند. برای همین هم با وجود مخالفت خواهر کوچکترش که سعی می‌کند با پنهان کردن کتاب مورد علاقه‌ی او مانع رفتنش شود، وسایلش را در کوله‌پشتی‌اش می‌ریزد و به راه می‌افتد. در کوله‌اش خرت‌وپرت‌های زیادی پیدا می‌شود؛ اما شاید مهم‌ترینشان یک پتو و قاشق چوبی یادگار مادر باشد که به او حس امنیت و عشق را یادآوری می‌کنند.

قصه‌ای از مهربانی، خیال و میوه‌هایی از جنس پنیر

پسر در مسیرش به اتفاقات و جانوران خارق‌العاده‌ای برمی‌خورد. مثلاً وقتی خسته می‌شود و روی چمن‌ها دراز می‌کشد، توجهش به آسمان صاف و خالی از ابر بالای سرش جلب می‌شود. به‌ نظرش آسمان زیادی خالی است و نیاز به یک تغییر دارد؛ برای همین هم نخ و سوزنش را از کیفش بیرون می‌آورد و چند چین زیبا به دامن آسمان می‌زند. آسمان هم محض تشکر، تکه‌ای از آبی درخشانش را در کیف او می‌اندازد.

پسرک در راه به یک درخت گیلاس بی‌ثمر هم برمی‌خورد. درخت گیلاس که متوجه چین‌های دامن آسمان شده و فهمیده که پسرک کارهای زیادی از دستش برمی‌آید، از او می‌خواهد تا یک کاری هم برای شاخ و برگ‌های بی‌ثمر او بکند. او می‌گوید ماه‌هاست که نتوانسته میوه بدهد و این برایش خیلی ناراحت‌کننده است. پسرک قاشق چوبی مادرش را که برایش سمبل برکت است از کیف بیرون می‌کشد و به آرامی شروع به هم زدن شاخه‌ها و برگ‌های درخت می‌کند. بعد از دقایقی شاخه‌های درخت سنگین می‌شود و میوه می‌دهد، اما میوه‌هایش به جای گیلاس، قالب‌های پنیرند که به شاخه‌ها آویزان شده‌اند...

کتاب صوتی من و درخت پنیر کاری از نشر صوتی پرسون و انتشارات پیدایش است. این کتاب را با صدای مائده دوستی می‌شنوید.

کتاب صوتی من و درخت پنیر برای شما مناسب است اگر

• به دنبال یک کتاب داستان کودکانه برای بچه‌های 9 تا 12 ساله می‌گردید.
• مایلید تا قوه‌ی تخیل و خلاقیت را در کودکتان پرورش دهید.

در بخشی از کتاب صوتی من و درخت پنیر می‌شنویم

کمی که رفتم خسته شدم. من زود خسته می‌شم و نفسم می‌بره. زیر درختی دراز کشیدم و به آسمون نگاه کردم که یه پارچه‌ی سفید و کسل‌کننده مثل لباس پرستارا بود. اگه کتاب افسانه‌های جن و پری همراهم بود می‌تونستم برای شونزدهمین بار اونو بخونم. از توی کوله‌م سوزن نخ درآوردم. یه سوزن و یه دنیا نخ رنگارنگ از همه رنگ. نخ سبزو انتخاب کردم و وسط کمر آسمون رو 17 تا چین دوقلوی قشنگ و منظم دادم. آسمون خوشگل و امروزی شد. به خاطر تشکر یا هر چیز دیگه یه تیکه از نمی‌دونم کجاشو کند و انداخت توی بغلم. اونو تو کوله‌م انداختم و خواستم دوباره راه بیفتم که درخت بالای سرم گفت: «تو که این همه کار بلدی مثل اینکه می‌تونی کاری کنی میوه بدم. 20 ماهه که یه دونه گیلاسم ندادم. بیا ببین کاری از دستت برمیاد.»

قاشق چوبی آشپزیو از تو کوله‌م بیرون آوردم و از درخت بالا رفتم و برگاشو هم زدم. درخته با ناباوری پرسید: «فکر می‌کنی این‌طوری میوه می‌دم؟»

سرگرم کارم بودم و جوابشو ندادم. کمی که گذشت درخته گفت: «مثل اینکه احساس سنگینی می‌کنم.»

منم بوی پنیر به بینیم خورد.

درخته گفت: «عجیبه مثل اینکه پنیر دادم.»

فهرست مطالب کتاب صوتی