بعد یک دهه.
برای مجیدعزیزترازجان مینویسم
ردوبدل احساسات ناب۲جوان خودساخته. باهزاران آرزو درسر
هزاران زخم برتن
زوری هم که شده، سوار قطار
ترقی شدیم. امابناگه
حادثهای چنان اوارشدبرسرمان
که هیچ جوره نمیشد اززیربارسنگین این اواردرامد
هنوزم که هنوز
معنی نگاه لحظات آخرت. درخانه آخرت
را نفهمیدم... انقلابی است مینویسم
تاجوابم را بگیرم.. چرابرزبان نراندی
با نگاهت مدام مرادنبال م. اما
نوسنگی اجازه بیان سوالات را نداد
کاش اقدامی م. منکه شمشیرداشتم
چران. امیدوارم اینها همه توهم. تنهایی باشه
برای مجیدعزیزترازجان مینویسم
ردوبدل احساسات ناب۲جوان خودساخته. باهزاران آرزو درسر
هزاران زخم برتن
زوری هم که شده، سوار قطار
ترقی شدیم. امابناگه
حادثهای چنان اوارشدبرسرمان
که هیچ جوره نمیشد اززیربارسنگین این اواردرامد
هنوزم که هنوز
معنی نگاه لحظات آخرت. درخانه آخرت
را نفهمیدم... انقلابی است مینویسم
تاجوابم را بگیرم.. چرابرزبان نراندی
با نگاهت مدام مرادنبال م. اما
نوسنگی اجازه بیان سوالات را نداد
کاش اقدامی م. منکه شمشیرداشتم
چران. امیدوارم اینها همه توهم. تنهایی باشه