داستانی کلیشه ایی از عشق
متاسفم که هیچ نگاه تازه ایی به زن در افکار حتی زنان این جامعه نمیبینم، دختری روشنفکر که با بزرگان فرهنگ و ادب جامعه دمخور است، برای تنبیه خود و معشوقش تن به ازدواجی بی معنا میدهد، بعد از مدتی گدایی عشق و محبت از همسرش دارد، در حالی که از ابتدا شخصیت او را میشناسد
اخه تا کی زنان جامعه ما را چنین احمق و ناتوان به تصویر میکشید، چرا زنی مثل ستاره نباید بعد از ناکامی در عشق اول، با سرافرازی به زندگی خود ادامه دهد و با موفقیت خویش در زندگی اجتماعی با ارامش زندگی کند و دوباره عاشق شود
اگر نویسنده چنین حماقتهایی برای یک زن روشنفکر ایرانی رقم میزند با زنهای عادی جامعه چه خواهد کرد
بیاییم افکارمان را شستشو دهیم و جایگاه زن را اینقدر حقیر و پست نمایش ندهیم
متاسفم که هیچ نگاه تازه ایی به زن در افکار حتی زنان این جامعه نمیبینم، دختری روشنفکر که با بزرگان فرهنگ و ادب جامعه دمخور است، برای تنبیه خود و معشوقش تن به ازدواجی بی معنا میدهد، بعد از مدتی گدایی عشق و محبت از همسرش دارد، در حالی که از ابتدا شخصیت او را میشناسد
اخه تا کی زنان جامعه ما را چنین احمق و ناتوان به تصویر میکشید، چرا زنی مثل ستاره نباید بعد از ناکامی در عشق اول، با سرافرازی به زندگی خود ادامه دهد و با موفقیت خویش در زندگی اجتماعی با ارامش زندگی کند و دوباره عاشق شود
اگر نویسنده چنین حماقتهایی برای یک زن روشنفکر ایرانی رقم میزند با زنهای عادی جامعه چه خواهد کرد
بیاییم افکارمان را شستشو دهیم و جایگاه زن را اینقدر حقیر و پست نمایش ندهیم