من ڪہ خوشم نیومد نویسنده خیلی یه ڇیز رو توصیف میکرد و اینڪہ مگہ میشہ یه پسر که به یه دختر اصلا علاقهای نداره یه شبه عاشقش بشه و یه دختر ڪہ تموم زندگی اون پسره بوده یہ شبہ بشہ یہ عشق نفرت انگیز
بعد اینجا سحر خیلی خنگ بود ڪہ رفت عشقشو بہ مجید گف من ڪہ اخرش رو بزور خوندم 😒 بعد سحر خیلی نازک نارنجی بود
بعد اینجا سحر خیلی خنگ بود ڪہ رفت عشقشو بہ مجید گف من ڪہ اخرش رو بزور خوندم 😒 بعد سحر خیلی نازک نارنجی بود