من نمیگویم که آن عالیجناب
هست پیغمبر؛ ولی دارد کتاب
مثنویّ ِ معنویّ ِ مولوی؛
هست قرآن در زبان پهلوی (شیخ بهایی)
.
(۱
سخن گفتن در بارهی «مولانا» کار چندان سادهای نیست.
شخصی که پدرش «سلطان العلماء» او را «جلال الدین» خطاب و ذکر این لقب، خود حکایت درخشانی از جلالت روحی او بود!. کسی که در ایّام کودکی نه تنها اهل وجد و ذکر, بلکه میگویند با فرشتگان در ارتباط بوده و این حکایت در شرح احوال او آمده است.
کودکی که وقتی خانوادهاش تصمیم به ترک سرزمین اجدادی و عزیمت به عراق گرفت، هنگام اقامت در نیشابور و ملاقات آنها با «پیر اسرار»، جناب عطار با دیدن او بشارت آیندهی درخشانی را به پدرش داد.
کسی که در ۱۸ سالگی جامع علوم زمان خود گردید اگرچه «سجاده نشین با وقار» ی نیز بود اما ملاقات او با شمس تبریزی «بازیچهی کودکان کوی» اش کرد!!
(۲
مولانا مثنوی را «نردبان آسمان» میخواند که انسان با طی پلههای نورانی آن به اوج حقیقت دست مییابد. بدون دلیل نیست که؛ هرکس پای در وادی «مثنوی» او نهاد و سَری در آن کشید، در آن جا متوقف شد و رحل اقامت گُزید که:
«مثنوی را معنوی بینی و بس».
مولانا در مقدمهی کتاب مثنوی که به عربی آنرا انشا کرده است کتاب خود را «اصول اصول اصول دین» و مایهی کشف اسرار و یقین نشان میدهد و با تواضع کامل و سادگی تمام آنرا «مثنوی» میخواند!
به گفتهی مولوی پژوه بزرگ پروفسور بانو ماری شیمل، مثنوی حضرت مولانا مانند اقیانوس بیکرانی است که چون شنا کردن در آن ممکن نیست باید در ساحل امن آن نشست و در عظمت و بیکرانگی آن نگریست و مستغرق شد. که این کتاب جلوهای از کتاب الله است!
هست پیغمبر؛ ولی دارد کتاب
مثنویّ ِ معنویّ ِ مولوی؛
هست قرآن در زبان پهلوی (شیخ بهایی)
.
(۱
سخن گفتن در بارهی «مولانا» کار چندان سادهای نیست.
شخصی که پدرش «سلطان العلماء» او را «جلال الدین» خطاب و ذکر این لقب، خود حکایت درخشانی از جلالت روحی او بود!. کسی که در ایّام کودکی نه تنها اهل وجد و ذکر, بلکه میگویند با فرشتگان در ارتباط بوده و این حکایت در شرح احوال او آمده است.
کودکی که وقتی خانوادهاش تصمیم به ترک سرزمین اجدادی و عزیمت به عراق گرفت، هنگام اقامت در نیشابور و ملاقات آنها با «پیر اسرار»، جناب عطار با دیدن او بشارت آیندهی درخشانی را به پدرش داد.
کسی که در ۱۸ سالگی جامع علوم زمان خود گردید اگرچه «سجاده نشین با وقار» ی نیز بود اما ملاقات او با شمس تبریزی «بازیچهی کودکان کوی» اش کرد!!
(۲
مولانا مثنوی را «نردبان آسمان» میخواند که انسان با طی پلههای نورانی آن به اوج حقیقت دست مییابد. بدون دلیل نیست که؛ هرکس پای در وادی «مثنوی» او نهاد و سَری در آن کشید، در آن جا متوقف شد و رحل اقامت گُزید که:
«مثنوی را معنوی بینی و بس».
مولانا در مقدمهی کتاب مثنوی که به عربی آنرا انشا کرده است کتاب خود را «اصول اصول اصول دین» و مایهی کشف اسرار و یقین نشان میدهد و با تواضع کامل و سادگی تمام آنرا «مثنوی» میخواند!
به گفتهی مولوی پژوه بزرگ پروفسور بانو ماری شیمل، مثنوی حضرت مولانا مانند اقیانوس بیکرانی است که چون شنا کردن در آن ممکن نیست باید در ساحل امن آن نشست و در عظمت و بیکرانگی آن نگریست و مستغرق شد. که این کتاب جلوهای از کتاب الله است!