معتقدم این داستان از واقعیت خیلی دور است. چرا که اولا هیچ شخصی زندگی و خصوصا عشق خودشو بخاطر دیگران آنهم آدم قمارباز و خوشگذرانی حتی پدرش یا برادر بی قید و بندش به نابودی نمیکشد. نکته دوم اینکه مشکلاتی که برای تبسم پیش آمده بود از طریق خانواده عموش؛ خالش؛ بابک و.. قابل حل بود. از قدیم گفتن دوست و فامیل خوب کسی است که در غمها شریکت باشه وللا در خوشیها که همه عاشق جیب و بند کیفت هستن. نکته دیگه خیلی مطالب تکراری و گزافه گویی داشت.
البته اینا نظر شخصی است
البته اینا نظر شخصی است