کتاب جالبی بود و خواندنی...
یه نکتهای ک از این کتاب فهمیدم این بود ک ما هر چه قدر توی زندگی از یه چیز خاص بخواهیم فرار کنیم بر عکس بهش نزدیک تر میشیم...
به نظر من برای حل مشکلات باید زد به دل اونا...
جسپر داشت مدام از پدرش مارتین فرار میکرد، غافل از اینکه یکی مثل اون داره میشه...
یه جاهایی مارتین رو تحسین میکردم و یه جای دیگه سرزنش...
حتما از خواندن این کتاب لذت میبرید اگر صبور باشید 😊
یه نکتهای ک از این کتاب فهمیدم این بود ک ما هر چه قدر توی زندگی از یه چیز خاص بخواهیم فرار کنیم بر عکس بهش نزدیک تر میشیم...
به نظر من برای حل مشکلات باید زد به دل اونا...
جسپر داشت مدام از پدرش مارتین فرار میکرد، غافل از اینکه یکی مثل اون داره میشه...
یه جاهایی مارتین رو تحسین میکردم و یه جای دیگه سرزنش...
حتما از خواندن این کتاب لذت میبرید اگر صبور باشید 😊