داستان جالبی بود و فکر میکنم چند دهه قبل رو در یک داستان واقعا کوتاه بیان کرده بود. طرز تفکر مردم، نوع نگاه، نوع اندیشهها و...
وقتی که میگفت یک بوی عجیب میامد. منظورش بوی عطر دختر صاحب منصب بود.
و بعد همون دختر که قرار بود برای یک جشن دو ساعت صیغهی یک مردی شود. مردی که گویا در بیرون از خانه به شدت محترم اما در داخل خانه کامل متضاد بود. بد دهن، تند خو و تمام کارهای خود را به زن و بچه هایش میداد.
به طور کلی من از این داستان یک جامعه ب مرد سالار رو به یادآوردم و اینکه مردها اجازه داشتند برای یک جشن دو ساعته بک زن را صیغه کنند و بعد خودشان اجازه داشتند با زن و بچهی خودشان هرطور رفتار کنند....
و مادر پسر که یک زن به فکر بود برای بچهاش پاچههای شلوارش را طوری درست کرده بود که در مدرسه اذیتش نکنند و یک زن ساده و آرام که حتی کفش پاشنه بلند هم در دیدش چیز عجیبی بود.
به طور کلی داستان جالبی بود و نوع بیان رو دوست داشتم چون انگار صحنهای از دهههای قبل را به راحتی توضیح داده بود.
وقتی که میگفت یک بوی عجیب میامد. منظورش بوی عطر دختر صاحب منصب بود.
و بعد همون دختر که قرار بود برای یک جشن دو ساعت صیغهی یک مردی شود. مردی که گویا در بیرون از خانه به شدت محترم اما در داخل خانه کامل متضاد بود. بد دهن، تند خو و تمام کارهای خود را به زن و بچه هایش میداد.
به طور کلی من از این داستان یک جامعه ب مرد سالار رو به یادآوردم و اینکه مردها اجازه داشتند برای یک جشن دو ساعته بک زن را صیغه کنند و بعد خودشان اجازه داشتند با زن و بچهی خودشان هرطور رفتار کنند....
و مادر پسر که یک زن به فکر بود برای بچهاش پاچههای شلوارش را طوری درست کرده بود که در مدرسه اذیتش نکنند و یک زن ساده و آرام که حتی کفش پاشنه بلند هم در دیدش چیز عجیبی بود.
به طور کلی داستان جالبی بود و نوع بیان رو دوست داشتم چون انگار صحنهای از دهههای قبل را به راحتی توضیح داده بود.