نظر میلاد عباسی برای کتاب صوتی پر

این داستان منو یاد فیلم ترکیه ای میندازه که به بهونه عشق خیانت و خودکشی و بی عقلی رو خیلی چیزهای دیگر به اسم عشق به خرد مخاطب میده. عشق مقدس تر از آن است که اینطوری بیان بشود. این به نظر من داستان یک مرد و زن افسرد و ترسو است کثیفی و خیانت و دروغ و قتل را بهتر از تلاش کردن میدانند. چراکه مردی که بجای تلاش و ارتقاء اقتصادی و اجتماعی آویزان دیگران میشودو زنی را ترقیب به خواننده شدن میکند و زنی که بجای جدای از شوهر نالایق و حرامی خود و تلاش برای جایگاه اقتصادی و به دنبال آرزو های خود رفتن. خود را حق به جانب میداند که قاتل باشد. زنی که آنقدر خود را تافته جدابافته از دیگران میداند که حاضر است در خانه ای چهار اتاقه زندگی کند ولی کمی جا بجا نشود. مگر کم هستند مردم شریفی که در فقر و تنگ دستی زندگی میکند و خود را با شرایط اقتصادی وقف می دهند و تلاش میکند و آبرو مردانه زندگی می کنند و عاشقانه های پاکی دارند. داستان آنقدر در توصیفات دل ربا غرق میکند که فکر میکنید چه شاهکاری و در تمام داستان خداوند و در نماد گرایی جایگاه کلیسا یک چیز نمادین که فقط فقط برای پاک نشون دادن این خیانت ها استفاده شده ولی اینکه خداوند چطور می تونه در راه درست کمک کننده عاشق باشد هیچ حرفی درمیان نیست.