نظر زهره گل قامت برای کتاب صوتی جهنم، بهشت

داستانیست نسبتا کوتاه نوشته خانم جومپا لاهیری نویسنده امریکایی هندی تبار. داستان از زبان دختر خانواده روایت میشود. او تک فرزند خانواده است. مادرش بنگالی و پدرش هندی هست. آن‌ها بدون شناخت درستی از هم به صورت سنتی در هند ازدواج کرده اند، سپس به آلمان میروند و دختر خانواده آن جا به دنیا میاید. بعدها به امریکا مهاجرت میکنند و چند سال هست که آن جا زندگی میکنند. پدر خانواده مردی بسیار ساکت است و روحیات زن و شوهر بسیار متفاوت است. یک روز به طور تصادفی مردی بنگالی که برای ادامه تحصیل به شهر آن‌ها آمده متوجه همشهری بودن خودش با زن میشود و از آن جا که بسیار احساس غربت میکند وارد زندگی آن‌ها میشود و بسیار عزیز داشته میشود و همچون عموی دختر با آن‌ها وارد رابطه صمیمانه میشود تا آن جا که حضور مرد خانواده بسیار کمرنگ و حضور او برای معاشرت و مسافرت با زن و دختر خانواده بسیار پررنگ است. او و زن خانواده پر از اشتراکات فرهنگی، جغرافیایی. خلق و خوی گرم، خاطرات مشترک هستن و اینها باعث وابستگی شدید به او میشود. مدتی بعد عمو پراناب دختری امریکایی را به آن‌ها معرفی که قرار است با هم ازدواج کنند. زن خانواده روز به روز بیشتر دچار ناراحتی میشود تا جایی که حتی سعی در خودکشی میکند.... البته چند سال بعد عمو پراناب بعد از داشتن ۲ دختر بزرگ به زنش توسط یک زن بنگالی خیانت میکند و او را هم مانند زن خانواده دچار افسردگی و مشکلات روحی میکند.... راوی که دیگر بزرگ شده ابتدا توسط مادرش بسیار محدود میشود ولی به مرور مادرش میپذیرد که خودش و دخترش را تا حدودی با فرهنگ امریکا وفق بدهد و در نهایت هر سه با هم دوستی و درک مشترک دارند