داستان جالبی بود، نویسنده ذهن خلاقی داشته. صدای گویندگان داستان هم رسا و گیراست که به جذابیت داستان اضافه کرده.
با وجود اینکه داستان جذابیه ولی نقد زیادی بهش وارده. مثلا اینکه اگه زنان خانواده فارو میدانستند چه سرنوشتی پیش رو دارند چرا بازهم تصمیم میگرفتند بچه دار شوند؟ اگه جون توانست شکافی در خط زمان ایجاد کنه و سرنوشت دخترش را تغییر بده پس چرا دوباره در سالهای بعد متولد میشدند و دوباره همان سرنوشت داشتند؟ یعنی داستان میخواست به نوعی تناسخ را نشان بده؟ اگه جون قادر بود در زمان شکاف ایجاد کنه پس میتوانست در دورههای بعدی که دوباره متولد شد سرنوشت خودش راهم عوض کند پس چرا این کار را نمیکرد؟ چون خودش در آخر داستان گفت که چرخه بارها ادامه پیدا کرده. یعنی نویسنده میخواسته این را بگه که انسان ارادهای در تغییر سرنوشتش نداره و مسیر زندگی هر انسانی قبل از تولد مشخص شده و قابل تغییر نیست؟ پس چرا مسیر زندگی انی برد تغییر کرد؟
با اینکه ابهامات زیادی داشت ولی داستان را دوست داشتم.
با وجود اینکه داستان جذابیه ولی نقد زیادی بهش وارده. مثلا اینکه اگه زنان خانواده فارو میدانستند چه سرنوشتی پیش رو دارند چرا بازهم تصمیم میگرفتند بچه دار شوند؟ اگه جون توانست شکافی در خط زمان ایجاد کنه و سرنوشت دخترش را تغییر بده پس چرا دوباره در سالهای بعد متولد میشدند و دوباره همان سرنوشت داشتند؟ یعنی داستان میخواست به نوعی تناسخ را نشان بده؟ اگه جون قادر بود در زمان شکاف ایجاد کنه پس میتوانست در دورههای بعدی که دوباره متولد شد سرنوشت خودش راهم عوض کند پس چرا این کار را نمیکرد؟ چون خودش در آخر داستان گفت که چرخه بارها ادامه پیدا کرده. یعنی نویسنده میخواسته این را بگه که انسان ارادهای در تغییر سرنوشتش نداره و مسیر زندگی هر انسانی قبل از تولد مشخص شده و قابل تغییر نیست؟ پس چرا مسیر زندگی انی برد تغییر کرد؟
با اینکه ابهامات زیادی داشت ولی داستان را دوست داشتم.