نظر عسل رستمی برای کتاب صوتی مرگ تدریجی جون فارو

بهش ۴ تا ستاره میدم چون حقیقتا داستان گیرا و جذابی بود بلاخص با گوینده های خیلی خوب و تدوین عالی همه و همه دست به دست هم داد تا شنونده ی یه داستان خاص معمایی از جهانهای موازی باشیم. تنها نقدی که میتونم داشته باشم اینء که وقتی الان همه میدونن کشیش مرد بدیه چرا در سالهای آینده از ازدواج سوزانا با این مرد مجنون روانی جلوگیری نمیکنن؟ بهرحال زندگی زنان از طایفه مرتبا تکرار و از سرگرفته میشه. یا اینکه خب اگه مرد بدیه و از زندگی باهاش اذیتی چرا برای بار دوم ازش بچه دار میشی؟! یه نقد دیگه اینکه ایمون بعد از برگشتن جون چرا انهمه باهاش تلخ برخورد کرد؟ یا حتی یه جورایی از خودش روندش در شرایطی که میونیم اگه وساطتِ مادرِ مارگارت نبود حتی تو خونشم راش نمیداد؟ درحالی که میدونست جون بخاطر محافظت از سرنوشت بچشون رفته و حتی خود ایمون بود که راهیش کرد گفت برو. بعدا گفت همیشه منتظر بودم برگردی، اگه میبینیم که وقتی برگشت ازش عصبانیه!! اون پلیس که داداشء جون بود با کلی آژیر و سرباز و هیاهو اومد جون رو دستگیر کرد اما وقتی واقعیتو فهمید ولش کرد! پس قانون چیشد؟ اون سربازا و گزارش به بالادست؟؟ نگفتن تو رفتی بیاریش چیشد کنسل کردی؟ بعدم دیدیم در خوشی و شادی همه چی ختم به خیر شد و آقا پلیسه ام انتقالی گرفت. همسر مارگارت پدر سوزانا کی بود؟ چرا هیچی راجع بهش گفته نشد؟ آیا با اون ویولونیست ازدواج کرد؟؟ بعید میدونم چون جون با تعجب میگفت همیشه میدونستم یه احساسی بین مادر بزرگم با اون آقایی که ویولون میزد بود که درخواست کرد در مجلس ترحیمش بنوازه. در کل کتاب خوبی بود اگه به این سوالا شفاف پاسخ داده میشد.