***خطر اسپویل***
اولین بار بود که رمان جنایی میخوندم و عاشقش شدم. داستان رمان در مورد زندگی زوج ارام و ظاهراً خوشبختانه که با تصادف کارن که زن داستان هست همه چیز به هم میریزد و حتی اعتمادها و اساس رابطه به چالش کشیده میشه. هر لحظه داستان رمان جالب و جذاب تر میشه و با وجود ارتباط بین قتل یک مرد غریبه و کارن کم کم متعجب میشیم. بعدها متوجه میشیم که زن همسایه با کارن دوستی دروغین داشته و وارد مثلث عشقی میشیم که سرانجامش بی ابرویی و تباهی افراد حریص مثل همون زن همسایه هست.. اخر داستان خیلی جذاب تره که میفهمیم در واقع کارن باهوش تر از این حرفها بوده و علت فرارش از مقتول خشونت خانگی نبوده بلکه دور زدن و دزدی از شوهر اولش بوده که هیچ وقت هیچ کسی اینو متوجه نمیشه. در اخر رمان با پایان باز تموم میشه و نمیتونیم متوجهی شادی و حرص جدید زن همسایه بشیم.. مشخص نیست که ایا نقشهی جدیدی داره یا نه.. ایا از تام، مرد داستان و شوهر دوست سابقاش حامله است یا نقش۸ی شوم دیگهای تو سرشه..
اما درسهای آموزندهای که این رمان بهم داد؛ طمع کردن یکی از سمیترین رفتارهای یه که یه ادم داشته باشه چراکه عقل ادمو خاموش میکنه و چشمش رو میبنده.. و مردها اگه کسیو دوست داشته باشند ب خاطرش چشم رو هر حقیقتی میبندن
اولین بار بود که رمان جنایی میخوندم و عاشقش شدم. داستان رمان در مورد زندگی زوج ارام و ظاهراً خوشبختانه که با تصادف کارن که زن داستان هست همه چیز به هم میریزد و حتی اعتمادها و اساس رابطه به چالش کشیده میشه. هر لحظه داستان رمان جالب و جذاب تر میشه و با وجود ارتباط بین قتل یک مرد غریبه و کارن کم کم متعجب میشیم. بعدها متوجه میشیم که زن همسایه با کارن دوستی دروغین داشته و وارد مثلث عشقی میشیم که سرانجامش بی ابرویی و تباهی افراد حریص مثل همون زن همسایه هست.. اخر داستان خیلی جذاب تره که میفهمیم در واقع کارن باهوش تر از این حرفها بوده و علت فرارش از مقتول خشونت خانگی نبوده بلکه دور زدن و دزدی از شوهر اولش بوده که هیچ وقت هیچ کسی اینو متوجه نمیشه. در اخر رمان با پایان باز تموم میشه و نمیتونیم متوجهی شادی و حرص جدید زن همسایه بشیم.. مشخص نیست که ایا نقشهی جدیدی داره یا نه.. ایا از تام، مرد داستان و شوهر دوست سابقاش حامله است یا نقش۸ی شوم دیگهای تو سرشه..
اما درسهای آموزندهای که این رمان بهم داد؛ طمع کردن یکی از سمیترین رفتارهای یه که یه ادم داشته باشه چراکه عقل ادمو خاموش میکنه و چشمش رو میبنده.. و مردها اگه کسیو دوست داشته باشند ب خاطرش چشم رو هر حقیقتی میبندن