دختر زیبا و کوچکی به نام شیوشان، با چشمان آبی - خاکستری غیرمعمول، از دهکدهایی فقیر در ژاپن به شهر میآید و ناخواسته قدم در راه گیشا شدن میگذارد. او و خواهرش فروخته میشوند اما خواهر بزرگتر که به اندازه او زیبا نیست، چون او، شانس قرار گرفتن در مسیر گیشا شدن را ندارد.
در ابتدا دختر میکوشد تا مقابل سرنوشت، قد علم کرده و با خواهرش که به روسپی گری فروخته شده فرار کند اما با شکستن دستش اوضاع بدتر میشود و از گیشایی به کلفتی فرو میافتد. اما این، برای او پایان مسیر نیست. او که باور کرده، جز مسیر گیشایی راه دیگری ندارد، به سرنوشت تن میدهد و میپذیرد که «گیشا نشده چون به این کار علاقه دارد بلکه گیشاست چون چاره دیگری ندارد». کمکم که درهای موفقیت به رویش باز میگردند، گیشای معروفی میشود.
در خاطرات یک گیشا، ما وارد جهانی میشویم که ظواهر در آن بسیار مهم هستند. جایی که بکارت یک دختر به بالاترین رقم به مزایده گذاشته میشود؛ جایی که زنان آموزش میبینند تا قدرتمندترین مردان و شاید ثروتمندترین آنها را گول بزنند؛ جایی که عشق مورد تحقیر قرار گرفته و حتی ممنوع میشود؛ جایی که زنان هیچ حقی در تعیین سرنوشت و خط مسیر زندگی خود ندارند. این رمان، یک اثر داستانی بی نظیر و پیروزمندانه و در عین حال عاشقانه است.
در ابتدا دختر میکوشد تا مقابل سرنوشت، قد علم کرده و با خواهرش که به روسپی گری فروخته شده فرار کند اما با شکستن دستش اوضاع بدتر میشود و از گیشایی به کلفتی فرو میافتد. اما این، برای او پایان مسیر نیست. او که باور کرده، جز مسیر گیشایی راه دیگری ندارد، به سرنوشت تن میدهد و میپذیرد که «گیشا نشده چون به این کار علاقه دارد بلکه گیشاست چون چاره دیگری ندارد». کمکم که درهای موفقیت به رویش باز میگردند، گیشای معروفی میشود.
در خاطرات یک گیشا، ما وارد جهانی میشویم که ظواهر در آن بسیار مهم هستند. جایی که بکارت یک دختر به بالاترین رقم به مزایده گذاشته میشود؛ جایی که زنان آموزش میبینند تا قدرتمندترین مردان و شاید ثروتمندترین آنها را گول بزنند؛ جایی که عشق مورد تحقیر قرار گرفته و حتی ممنوع میشود؛ جایی که زنان هیچ حقی در تعیین سرنوشت و خط مسیر زندگی خود ندارند. این رمان، یک اثر داستانی بی نظیر و پیروزمندانه و در عین حال عاشقانه است.