نظر ساناز قدرت‌زاده برای کتاب صوتی سمفونی مردگان (اجرای جدید)

عالی برای توصیف کتاب خیلی کمه به شدت توصیه میکنم ساده نباید از این کتاب گذشت و زود قضاوت نکرد کمی که پیش برود شبانه روز داری گوش میکنی ببینی بعدش چی میشه…هر شخصیت این داستان میشه ازشون یه رمان در آورد…اگر انسانیت رو نداشته باشی نمیتونی به فرزندان و نسل های بعد انتقال بدی پس بسیار مهمه که خودت رو پرورش بدی و در هر چیزی مینگری دنبال خودت باشی…طمع میتونه شیرینی عسل رو به تلخی زهر کنه اگر کسی به دامش بیوفته کم کم حسادت هم سراغش میاد طمع و حسادت فقر وجودی و درگیری ذهنی میاره و خواب آسوده رو از چشمها میگیره…وای کتاب رو تمام کردم اما تمام مدت دارم بهش فکر میکنم همه چیزش عجیب بود…بدترین قسمتش زن بودن هست که مدام از تحقیری صحبت میکنه که در جامعه اون زمان در حق زن میشده چشمان اشکبار مادر و زبانه های آتشی که آیدا رو در آغوش گرفت و در خود ذوب کرد…چقدر بد چقدر سخت و هنوز هم این ادامه دارد و زنها برای حقوق خودشون میجنگن…!!! پدر و مادرهایی که با فرقی که بین بچه ها میذارن بذر کینه رو تو دلشون میکارن…مادری که صبورانه از یوسف نگه داری کرد و بعد از اون هیچ کس حاضر نشد قبولش کنه حتی برادر برادرکشش…آیدینی که معصوم ترین این قصه بود و اورهانی که کار کرد زحمت کشید و لذت نبرد…. واقعا از هر کدام میشه کتابی جدا نوشت با همین حس زمستانی و سرد که سراغت میاد و صدای کلاغانی که مدام فریاد میزنن برف…برف…برف!!!!